تاریخ انتشار: ۲۳ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۲

در روزهای اخیر تغییرات در طرح جلد برخی کتب درسی در فضای رسانه‌ای و مجازی بازتاب‌ها و واکنش‌های گسترده‌ای داشت و به طور ویژه حذف تصویر دختران از روی جلد کتاب ریاضی سوم دبستان در فضای سیاست‌زده امروز به دوگانه‌ای دیگر تبدیل شد.

عده ای آن را به جریانی منتسب کردند که به دنبال حذف دختران از جامعه و خانه نشینی آنها هستند و گروهی دیگر با توجه به محجبه بودن دختران حذف شده این طرح، این حرکت را جریانی برای حذف حجاب از کتب درسی دانستند. این بازتاب ها منجر به واکنش وزیر آموزش و پرورش و دستور وی برای بررسی و اصلاح آن شد.

اگرچه تغییرات اخیر کتاب های درسی نشانگر سطحی نگری و ساده اندیشی در بازنگری این کتاب ها است، اما نگارنده آن را فرصت مناسبی برای نگاهی دوباره به برخی مشکلات نظام آموزشی کشور و نقش کتب درسی در حل این مشکلات می داند:


۱_کتاب درسی یکی از مهمترین ارکان نظام آموزشی است که می‌تواند در طرح تحول نظام آموزش و پرورش به طور ویژه مورد توجه و کنکاش قرار گیرد. روشن است که نمادهای استفاده شده در کتب درسی بایستی منطبق بر ارزش‌های دینی و ملی کشور باشد. در این ارزش ها مردان و زنان هر دو نقش تعیین کننده و سرنوشت سازی دارند. اما اگر تحول در کتب درسی را صرفاً در تغییر طرح ها و نمادها بدانیم، قطعاً گرفتار سطحی‌نگری و ساده اندیشی شده‌ایم.

۲_کتاب درسی باید بتواند علاوه بر علم آموزی و دانش افزایی دانش آموزان، مشکلات ساختاری جامعه را نیز در جریان آموزش نسل آینده مرتفع سازد تا امکان پویایی و بالندگی کشور فراهم شود. یکی از دلایل توسعه یافتگی کشورهای پیشرفته توجه جدی آنها به نظام آموزشی و کارآمدی آموزش و پرورش این کشورهاست.

۳_ اگرچه از منظر صاحب‌نظران نکاتی که باید در بازنگری کتب درسی مدنظر باشد، پرشمار است اما در این نگاره تنها به چند نکته مهم در این زمینه اشاره می شود:

اول: نظام آموزشی و کتب درسی مبتنی بر حفظیات و عدم ارتباط محتوای کتاب درسی با نیازهای شغلی و آینده دانش‌آموزان است. طراحان کتب درسی شاید فکر می‌کنند هر چقدر مغز دانش‌آموزان را از اطلاعات علمی بیشتری انباشته کنند، محصلان داناتری را به جامعه تحویل داده اند و لذا کتب درسی به نحوی طراحی شده که سرشار از اطلاعات گسترده ای است که دانش‌آموز باید آن را حفظ کند و امتحان بدهد؛ بدون آنکه فهم و درک درستی از مفاهیم آن پیدا کند و نقش این اطلاعات را در زندگی اجتماعی و آینده شغلی خود بداند.

دوم؛ کتب درسی به نحوی طراحی شده که محصل خود را از مطالعه هر کتاب دیگری بی نیاز می پندارد و دانش آموزان در دوران تحصیل کمتر به سراغ مطالعه کتب غیردرسی می روند و لذا سرانه مطالعه در کشور همواره سیر نزولی داشته است.

سوم؛ فقدان خلاقیت است. کتاب‌های درسی قدرت خلاقه محصلان را تقویت نمی‌کند و ابتکار را در ذهن آنها بر نمی انگیزد. تدوین و تالیف کتاب های درسی با بهره‌گیری از تجربیات دنیای امروز باید بتوانند دانش آموزان خلاق و مبتکر را تربیت کند تا آینده خود را نه در پشت میز ادارات بلکه در مراکز مبتنی بر خلاقیت و کارآفرینی جستجو کنند.

و بالاخره چهارم؛ تقویت روحیه کار گروهی در تدوین کتب درسی است. نظام آموزشی دانش آموزان را فردمحور بار می آورد و توجه به روحیه کار جمعی در کتب درسی بسیار ضعیف است‌.

اکنون که فرصت بازنگری در تغییرات سطحی کتب درسی فراهم شده است و آموزش و پرورش ارزیابی مجدد کتب را در دستور قرار داده است، انتظار می رود با توجه به تصویب سند تحول در آموزش و پرورش روند بازبینی کتب درسی از اصلاحات سطحی و شکلی به سوی تغییرات بنیادی و موثر سوق داده شود تا خروجی نظام آموزشی کشور جوانانی مبتکر، خلاق، توانمند و آماده جذب بازار کار باشند و دانشگاه ها در واقع مراکز عمق بخشی و تخصصی تر کردن خلاقیت ها و ابتکارات دانش آموختگان آموزش و پرورش باشد.

* فعال رسانه