تهران - ایرنا - روانشناس بالینی معتقد است، مردم با خودمراقبتی و دیگرمراقبتی می‌توانند آثار و تبعات کرونا را مدیریت و حتی از شیوع آن جلوگیری کنند.

فرنگیس شریفی باستان روز دوشنبه در گفت وگو با ایرنا، در رابطه با عوارض روانی کرونا اظهار داشت: از زمانی که کووید ۱۹ وارد کشور شد، تاکنون با یکسری مسایل روانشناختی خاص مواجه بودیم که با توجه به ناشناخته بودن ویروس و اینکه اطلاعاتی راجع به آن وجود نداشت، ‌این عدم آگاهی و نبود منبع موجب ترس و نگرانی بسیاری از مردم شد که به احتمال بسیار دلیل اصلی ابتلای اولیه بسیار از انسانها به ویروس کرونا همین مساله بود.

وی با بیان اینکه استرس این ویروس ناشناخته زمینه شیوع و ابتلا به آن را طی مدت هفت ماه گذشته مساعد کرد، افزود: به دنبال ترس اولیه زمینه استرس به خوبی مهیا می شود. استرس در وجود هر فردی تا حدودی طبیعی است زیرا هر انسانی به میزانی از استرس نیاز دارد برای اینکه انرژی روانی به آن می دهد یعنی اینکه افراد را فعال می کند برای اینکه کاری انجام دهند و در مقابل چنانچه این میزان استرس وجود نداشته باشد خستگی و ملالت جای فعالیت و انرژی را می گیرد.

شریفی باستان تصریح کرد: بطور طبیعی هنگامی که فردی می خواهد کار یا فعالیتی را انجام دهد به اندازه ای استرس نیاز دارد، این میزان استرس در عین حالی که هوشیاری به انسان می دهد، مانع بروز یا ابتلا به کرونا در آنان خواهد شد. 

این روانشناس گفت: واکنش ها به ویروس کووید ۱۹ از بدو ورود متفاوت بود، عده ای اصلا این موضوع را منکر و به آن اهمیتی نمی دادند، در واقع هیچ ضرورتی در این مورد قائل نبودند و یا به خودمراقبتی اهمیتی نمی دادند و از طرفی خانواده ها و اطرافیان خود را در این راه ناخواسته درگیر می کردند.

وی اظهار داشت: عده ای هم بودند و همچنان نیز وجود دارند که استرس ابتلا به کرونا برای آنان به یک نوع مرض تبدیل و استرس طبیعی و مثبت به یکباره برای آنان به یک اضطراب مبدل شد.‌

شریفی باستان یادآور شد:‌ در این حالت بیماری و یا اختلال اضطرابی پیش می آید و حملات وحشت زدگی را در این نوع از اختلال اضطرابی به خوبی می توان مشاهده کرد. هرچه به جلوتر پیش می رویم به اختلالات وسواسی می رسیم، این گروه درگیر یک سیکل بیماری می شوند که از سطح پایین شروع و در نهایت منجر به اختلال وسواسی منجر می شود.

وی افزود: در این حالت فرد یا افراد مبتلا دیگر نمی تواند خود را مدیریت کنند و درگیر یکی سری عوامل روانی یا بیماری خود بیمارانگاری می شوند، اختلال اضطراب به مرور به سمت اختلالات استرس پس از سانحه کشیده می شود.  

شریفی باستان برای نمونه اظهار داشت: همه افراد در طول زندگی برای یکبار هم که شده نفس تنگی را تجربه کرده اند اما زمانی که در شرایط کرونایی قرار داریم در این برهه زمینه برای مبتلایان به خود بیمارانگاری مهیا است و فرد دارای این اختلال هرگونه فشار یا نفس تنگی،‌ تب بالا و دیگر علائم حتی سرماخوردگی را به بیماری کرونا ربط می دهد. در بیشتر مواقع این شریط خود بیمارانگاری در جامعه شایع شد و زمینه آن از استرسی بود که فرد را دربرگرفت.

این روان درمانگر گفت: اضطراب فراگیر هم از همان شرایط استرس ناشی شد و اختلالی است که فرد دائما در حالت اضطرابی قرار دارد و حالت های ترس، تهوع، سرگیجه، معده درد و تپش قلب پیدا می کند و در ادامه علایم هیجانی پرخاش و تهاجم و خشمگینی به او دست می دهد. 

وی تصریح کرد: این موارد سپس به اختلال وسواس تبدیل می شود، ولی باید عنوان کرد در این دنیا هر چیزی قابل کنترل است، در صورتی که بتوان استرس درون خود را مدیریت و با مسایل آگاهانه برخورد کرد.

این روانشناس بالینی گفت: در صورت بروز اختلال وسواس، افکار پریشان تکرار می شود. دائما این ذهن نگران فرد را آزار می دهد به دنبال این افکار سطح اضطراب بالا می رود، ‌رفتار وسواسی شروع می شود به نحوی که فرد دائما خود را چک می کند، دست های خود را ضد عفونی می کند، شستن بیش از حد دست ها و اعمال  وسواسی انجام می دهد و این رفتار به هیچ وجه مبنای و قانون منطقی ندارد.

شریفی باستان افزود: به دنبال رفتار وسواسی و اختلالات اضطرابی در صورت تکرار، افسردگی به دنبال آن بروز می کند زیرا وقوع افسردگی در هر فرد از عجز و ناتوانی بوجود می آید. وقتی یک بیمار وسواسی با یکبار شستن، دهها بار شستن و شاید هم بیشتر قانع نمی شود، ‌درون سیستم مغز این فرد علایمی وجود دارد که یقین پاکیزگی دست را به او نمی دهد و این پروسه ادامه پیدا می کند تا زمانی که فرد اراده کند با این گونه رفتار مقابله کند زیرا در صورت ناامیدی بطور طبیعی افسرده می شود.

وی گفت: در کنار این موارد کودکان و افراد کم سن در مواجه با رفتار والدین با موضوع بیماری کرونا، ‌در صورت شدت و سطح بالای برخورد بزرگترها،‌ دچار اضطراب و نگرانی می شوند و این موارد در جامعه به فراوانی مشاهده می شود و متاسفانه این ناراحتی و اختلال از سوی اعضای خانواده به فرزندان منتقل می شود.

شریفی باستان افزود: کودکان در صورت مشاهده موارد مرگ افراد و سوگواری خانواده ها برای عزیزان از دست رفته خود ‌دچار یکسری اختلالات اضطرابی و افسردگی می شوند زیرا آنها در این سنین نیاز به حمایت و فضای امن برای رشد دارند که در این صورت و یا حتی در صورت از دست دادن یکی از والدین درگیر پروژه نابهنجار سوگ می شوند.

وی گفت: زمان مواجهه با این موارد بطور معمول حدود دو ماه خواهد بود ولی چنانچه این درگیری و اختلال در کودک و یا حتی فرد بزرگ سال بیش از این زمان به طول انجامد و حالت سوگ ادامه یابد، در این مواقع اصطلاحا گویند سوگواری از حالت عادی خارج شده و فرد دچار یکسری اختلال سوگ نابهنجار شده است. 

این روانشناس بالینی ادامه داد: در این مواقع سوگ نابهنجار فرد را به سمت بیماری های دیگر می کشاند و او به نوعی از واقعیت های زندگی دور می شود و در سطح بالاتر و مرحله بعدی به سمت اختلالات روان پریشی سوق می یابد و به هذیان گویی و رفتارهای غیر معمول روی می آورد و از یک واقعیت و زندگی عادی خارج شده و در دنیای خیالی و توهم خود زندگی می کند.

شریفی باستان تصریح کرد: کودکان دچار اختلال سوگ نابهنجار در این حالت احتمالا دائما گریه می کنند، ناخن می جوند، دچار شب اداری،‌ پرخاشگر و عصبی می شوند و چنانچه فرد در سن نوجوانی باشد رفتارهای نابهنجار از آن بروز خواهد کرد.