کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد، نوشته «جان بولتون» مشاور امنیت ملی سابق آمریکا، سرشار از رازهایی درباره نحوه تصمیمگیری دولت ترامپ در موضوعات مهم سیاست خارجی از جمله چگونگی مواجهه با ایران است. «طهمورث غلامی» و «مجید محمد شریفی» این کتاب را ترجمه کردند. محمد شریفی یکی از مترجمین کتاب در یادداشتی با تحلیل این کتاب به بررسی نوع نگاه سیاستمداران و دولتمردان آمریکایی در مسائل مختلف بویژه سیاست خارجی این کشور پرداخته است.
نکوهش نامهای از بیتدبیری ترامپ
بخش قابل توجهی از کتاب بولتون بر ایران متمرکز شده است. برنامه هستهای، سیاستهای منطقهای، سرنگونی پهپاد آمریکایی و مسائل داخلی ایران از موضوعات مهمی هستند که بولتون با شرح جزئیات به آنها پرداخته است. خصومت آشتیناپذیر بولتون با ایران سبب شده تا در طرح موضوعات یاد شده، با برجسته کردن ابعادی خاصی از تحولات، سیاستهای سختگیرانه دولت ترامپ در مواجهه با ایران را توجیه کند. در این کتاب آنچه بیش از همه مشغله ذهنی بولتون را شکل میدهد، ترسیم چهرهای از ایران و سایر رقبای آمریکا در قالب دشمنان آمریکا است که با تمامی ابزارها از جمله قدرت نظامی باید با آنها مقابله کرد. چنین برداشتی سبب شده تا کتاب، نکوهشنامهای مشروح و بلند بالا از بیتدبیری و ناتوانی دولت ترامپ در مواجهه با این دشمنان از جمله ایران باشد.
با این همه نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که بولتون در این کتاب سعی کرده تا از مسیر تعریف ایران به عنوان یکی از دشمنان آشتیناپذیر آمریکا، منطقه خاورمیانه و حتی اروپا ایده هراسافکنی از جمهوری اسلامی را تقویت و تثبیت کند. بولتون تنها یکی از روایان این روایت از ایران در آمریکا است. اردوگاه مخالفان ایران در آمریکا پر از تصمیمگیران، مشاوران، تحلیلگران و رسانههایی است که گویی افسانههای دشمنی با ایران را آنچنان سینه به سینه تکرار میکنند تا لباس حقیقت به خود بپوشد و ناگفته پیدا است که از کوزه چنین خصومتی، تنها دشمنی و مقابلهجویی با ایران تراوش میکند.
فهم کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد در قالب دستگاهی سامانیافته در آمریکا که به هر طریق ممکن سعی بر برجسته کردن تهدید ایران برای آمریکا و منطقه دارد و از این طریق در پی تثبیت ایده لزوم مقابله با ایران است، مهم مینماید. خواننده کتاب بولتون به خوبی درخواهد یافت که ایران چه جایگاهی در میان بخش قابل توجهی از تصمیمگیران آمریکایی دارد.
ترغیب ترامپ به خروج از برجام
بولتون با تلاشی بیوقفه از زمان امضای برجام، سعی بر آن داشت تا دولت اوباما را به سهلانگاری جبرانناپذیر و انجام اشتباهی راهبردی متهم کند. با روی کارآمدن دونالد ترامپ، کوششهای بولتون برای ترغیب رئیس جمهور جدید آمریکا برای پایان دادن به توافق هستهای ایران، دو چندان شد. تمامی اقدامات بولتون تا پیش از خروج دولت ترامپ از برجام با جزئیاتی مبسوط در کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد، آمده است. به باور ناظران مسائل آمریکا، انتشار مقاله جان بولتون در نشریه نشنال ریویو (National Review)، با عنوان "راهبردی برای خروج از برجام"، در ۲۸ اوت ۲۰۱۷ (۶ شهریور ۱۳۹۶)، در ترغیب ترامپ برای خروج از برجام نقشی بیبدیل داشت. بولتون در کتاب خود چنین ارزیابی را تأیید میکند. چنان که از یادداشتهای بولتون در کتاب برمیآید، وی از همان ابتدای جلوس ترامپ بر مسند ریاست جمهوری آمریکا و با آگاهی از دشمنی شخصی ترامپ با توافق دوران اوباما، مبارزهای بیپایان را برای تحقق ایده خروج از برجام آغاز و در نهایت نیز به خط پایان رسید. بولتون در کتاب خود با تمهید و تفصیل فراوان تلاشها برای ترغیب ترامپ به خروج از برجام را با عنوان آزاد شدن آمریکا، توصیف کرده است.
آنچه توجه بدان ضرورت دارد این است که دشمنی بولتون با توافق هستهای ایران گویای برداشتی از راهبرد کلان آمریکا در نظام بینالملل معاصر و چگونگی کنشگری آمریکا است. آنگونه که بولتون در فصل نخست کتاب خود بدان اشاره میکند، از نظرگاه وی، جهان پیرامون آمریکا جهانی پر از دشمنی است، جهانی که برای بقاء و حفظ برتری در آن، مقابله بیپایان با دشمنان، رسالتی فراموش نشدنی برای رؤسای جمهور آمریکا است. با استمداد از تعبیرات بولتون میتوان چنین استنباط کرد که وقوف مداوم به تحولات محیط پیرامونی و تمرکز بر قدرتیابی دشمنان آمریکا، وظیفه هر رئیس جمهوری در آمریکا است که نادیدهگرفتن آن آمریکا را به جهانی پرتاب خواهد کرد که در آن کارها هیچگاه سامان نخواهد یافت. از نظر بولتون، توافق هستهای با ایران، توافقی از گونه کنترل تسلیحات است که هیچ گاه اهداف مذاکرهکنندگان در آن محقق نخواهد شد. از چنین نظرگاهی، برجام هیچگاه مانع از بلندپروازیهای هستهای ایران نخواهد شد و تکرار این اتهام بیبنیاد که ایران تنها در پی دستیابی به تسلیحات هستهای است، بهانه قوی برای خارج شدن از این توافق است، دستاویزی که بولتون با آن دشمنی دیرآشنای خود سعی در پیچ وتاب دادن بدان و ترسیم تصویری آخرالزمانی از تحقق خواستههای ایران در برجام دارد.
بولتون در کتاب خود آنچنان به برجام و محتوای آن چسبیده و چنان چهرهای از این توافق ترسیم میکند که گویی ادامه آن تمامی جبروت خیالی آمریکا را بر باد خواهد داد.
تبیین برجام در مقام تهدیدی هراسآور برای منافع آمریکا، بولتون را بر آن داشته تا به هر طریقی دونالد ترامپ را برای خروج از این توافق ترغیب کند. به نظر چنین مینماید که از توصیفات بولتون باید دانست که در آمریکا، بخش مهمی از سیاستمداران این کشور، هرگونه توافقی با ایران در ابعاد هستهای بویژه مشروعیت حق غنیسازی را ایدهای غیرقابل پذیرش میدانند که نباید بدان تن داد. چنین برداشتی میتواند مسیر آینده سیاست هستهای آمریکا با ایران را در دولتهای بعدی آمریکا، ترسیم کند.
با آگاهی از این واقعیت میتوان دریافت که در درون نهادهای قدرت آمریکایی صرفنظر از در قدرت بودن دولتی جمهوریخواه یا دموکرات، افراد بانفوذی با تمامی امکانات در دسترس، مانع از هرگونه مصالحهای با ایران بویژه در موضوعات هستهای و نظامی میشوند. این افراد و نهادهای قدرت، با صرفنظر از تحولات داخلی ایران و بیاعتنا به ماهیت دولت منتخب، تصویر بزرگتری را از ایران، منطقه و جهان پیش روی خود ترسیم میکنند که در آن ایران باید از هرگونه ابزار قدرت راهبردی بیبهره باشد، چرا که دسترسی به چنین توانی، نظم آمریکایی مطلوب آمریکا و متحدان این کشور را واژگون و ایران را به قدرتی بیبدیل خواهد کرد. از چنین نظرگاهی، نه توافق هستهای که هرگونه مصالحهای در پذیرش توان ایران، اشتباهی راهبردی است که باید از آن حذر کرد.
دولت ترامپ فاقد راهبرد منسجمی در مواجهه با ایران است
بخشی از جذابیت کتاب بولتون را باید ناشی از ترسیم چگونگی برداشت دولت ترامپ بویژه شخص رئیس جمهور آمریکا از ایران و نحوه سیاستگذاری این دولت در برابر ایران دانست. در کتاب بولتون با رازها و حقایقی جذاب درباره شخصیت ترامپ و شاکله دولت وی مواجه میشویم. چنان که ازنوشتههای بولتون بر میآید، دولت ترامپ فاقد هرگونه راهبرد منسجمی در مواجهه با ایران است. در فقدان هرگونه نقشه راهی روشن برای تدوین و تعیین مسیر سیاستگذاری آمریکا، ترامپ بیش از همه بر توان شخصی و قدرت اقناعی خود متکی است. از نظرگاه بولتون، ترامپ چنان به خود اطمینان دارد که حتی امکان اقناع دشمنان سرسختی همچون طالبان از مسیر گفت و گوهای دوجانبه را ممکن میداند و تقاضای انجام آن را دارد. ترامپ در مورد ایران بر این باور است که در صورت مذاکره میتواند به توافقی مطلوب دست یابد، تنها لازم است با رهبران ایران، دیداری داشته باشد. بدین سان، مخالفت ترامپ با توافق هستهای نیز تنها از سائقههای فردی ترامپ ناشی میشود، از این نظر، ترامپ تمامی موضوعات امنیت ملی را تا سطح موضوعات شخصی فروکاسته است، امری که بولتون آن را دلیل مستحکمی بر ناتوانی دولت ترامپ و حتی دستاویزی حقوقی برای استیضاح رئیس جمهور میداند.
بولتون ترامپ را فردی دمدمی مزاج میداند که هر دم طرحی نو در می اندازد اگرچه از تمام این ایدهها تنها در فکر کسب سهم آمریکایی و نقد شدن هزینههای این کشور است. از برجام نیز تنها به آزاد شدن منابع مالی ایران اشاره میکند. مهمتر آنکه از نظر بولتون در دولت ترامپ، بخش قابل توجهی از اعضای وزارت خارجه، وزارت دفاع و حتی خزانه داری آمریکا، موافق باقی ماندن آمریکا در برجام و همراهی با کشورهای اروپایی برای مذاکراتی جامع با ایران بودند. در کتاب بولتون، جیمز متیس، وزیر دفاع پیشین و استیو منوچین، وزیر خزانه داری آمریکا حامیان پرشور حفظ برجام و عدم اجرای تحریمهای اقتصادی معرفی شدهاند. از گزارشهای بولتون چنین برمیآید که بسیاری از اعضای وزارت خارجه آمریکا نیز حامی برجام بودهاند.
در کتاب بولتون، به صراحت به عدم تحقق خواستههای سیاست فشار حداکثری ترامپ در برابر ایران، اشاره شده است، با وجود این آنچه سبب ناکامی این سیاست شده نه نادرست بودن بنیادهای قوامبخش سیاست فشار حداکثری، بلکه فقدان اراده لازم در دولت ترامپ برای پیشبرد توان بالقوه این سیاست است. بدین سان، بولتون بر آن است که اگر دولت ترامپ از تمامی توان خود برای اعمال فشار بر ایران بهره میبرد، رهبران این کشور چارهای جز تسلیم شدن یا فروپاشی نداشتند؛ دیدگاهی که برخی از اعضای دولت ترامپ از جمله شخص رئیس جمهور چندان اطمینانی بدان ندارند. با تأمل در گفتههای بولتون در کتاب اتاقی که در آن اتفاق افتاد، به خوبی میتوان از تشکیک آراء و اختلافنظر در راهبرد مطلوب آمریکا در برابر ایران آگاه شد.
مشورت با سران رژیم صهیونیستی وظیفه هر سیاستمدار آمریکایی است
برداشت متحدان منطقهای آمریکا از نیات و سیاستهای جمهوری اسلامی، موضوع مهم دیگری است که بولتون به تناسب طرح موضوعات مختلف بدان اشاره کرده است. بیش از همه آنچه توجه خواننده را جذب میکند، جایگاه رژیم صهیونیستی در راهبرد آمریکا در منطقه است. بولتون از جمله حامیان دیرپای رژیم صهیونیستی است و در تمامی موضوعات مرتبط با خاورمیانه بویژه آنچه به ایران مربوط میشود، بولتون کسب اطلاعات از سران این رژیم و مشورت با آنها را از جمله وظایف هر سیاستمدار آمریکایی میداند، گویی آمریکا بدون در نظرداشتن، منافع رژیم صهونیستی نباید، سیاستی را تدوین و اجرا کند. بولتون در کتاب خود بارها از تماسهای تلفنی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی درباره موضوعات مرتبط با ایران، سخن به میان آورده است.
آنچه از گزارشهای بولتون برمیآید این است که از نظرگاه وی تمامی کشورهای منطقه به استثناء سوریه آن هم به دلایل شرایط خاص این کشور، ایران را بزرگترین تهدید منطقه میدانند و برای مقابله با آن حتی حاضر به همکاری با رژیم صهیونیستی هستند. به باور بولتون، تحولات در پویاییهای امنیتی منطقه خاورمیانه اکنون برای نزدیکی کشورهای عربی منطقه به رژیم صهیونیستی فرصتی را فراهم آورده است و میتوان دورنمای ائتلاف عربی-عبری برای مواجهه با تهدید ایران را از هماکنون متصور بود. با وجود این، بولتون بر آن است که راهبرد نامنسجم ترامپ در منطقه خاورمیانه و طرح و اجرای تصمیماتی چون خروج نیروهای آمریکایی از منطقه، سبب بدبینی متحدان آمریکا و کاهش اعتماد آنها به واشنگتن شده است. امری که خود یکی از دلایل نزدیکی این کشورها به رژیم صهیونیستی است، اگرچه میتوان نگرانیهای امنیتی این کشورها را بستری برای کاهش تنشها با ایران نیز در نظر گرفت. بولتون در کتاب خود، حتی روسیه را نیز چندان حامی سیاستهای ایران در منطقه بویژه کشور سوریه نمیداند و بر آن است که پوتین خواهان خروج نیروهای ایران از سوریه است اگرچه به درستی از این واقعیت آگاه است که توان چنین اقدامی را ندارد.
یادداشتهای سیاستمداران بویژه در زمانی که آنان همچنان در قید حیات هستند، منبع ارزشمندی برای آگاهی از رازهای سیاسی است که شاید نظر آن را نتوان در هیچ منبع دیگری یافت. کتاب بولتون از این نظر که شرحی از چگونگی تصمیمگیری دولت ترامپ، نگرانیهای امنیتی و اولویتهای سیاسی آمریکا را بازگو میکند برای هر علاقهمندی به موضوعات سیاسی جذاب مینماید. مهمتر آنکه از تعمق در جزئیات نوشتههای بولتون، خواننده علاقهمند میتواند ساز و کار تصمیمگیری در دولت آمریکا و برداشت سیاستمداران این کشور از موضوعات مهمی جهانی را درک کند. با در نظر داشت این واقعیت که حضور آمریکا در ساحت سیاست جهانی و منطقه خاورمیانه، بدون هیچ تردیدی بر ساختار امنیتی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی آن اثرگذار است، هر تصمیمگیر تحلیلگری در ایران باید با سامان فکری مقامات آمریکایی آشنا باشد، تا از این مسیر با شناخت دقیقتر اولویتهای آمریکایی، برای سیاستگذاری کارآمدتر مهیا باشد.