به حق نوشتن از مردی که نامروتی روزگار، زندگی را برایش سخت کرده بود، دشوار است، آیا مستحق است فعالانی که بیش از ۳۰ سال عمر و زندگی خود را وقف ترویج و تقویت و ارتقاء ارزشهای فرهنگی، اجتماعی، رسانهای و ورزشی کنند و در تعالی و رشد این حوزهها خون دلها خورده و در تهاجم فرهنگی همواره پیشقدم بودهاند همیشه با صدای مظلومانه از بیمه، امنیت شغلی و تصویب کار افتادگی شان سخن بگویند و از آینده زن و فرزندانشان نگران باشند و اشک در چشمانش خشک و بی صدا شود؟
متانت و تواضع، صداقت و سادگی و حق گویی از صفات بارز ابراهیم بود. به معنای واقعی کلمه توجه به همبستگی و وحدت همیشه در وجودش موج می زد و مروج این مهم بود.
برای انعکاس وقایع، همیشه عزم راسخ و صبری زیاد داشت و کیفیت را بر کمیت و حق را بر ناحق ترجیح می داد و قلمش در راه حق و صداقت و دفاع از ارزش های این سرزمین می چرخید.
اما مدت زیادی روزگار با او خوب تا نکرد و کسی که در راه کمک به همنوعان خود همیشه پیشقدم بود مدتی در بستر بیماری اسیر و گرفتار درد شد مانند خیلی از اهالی فرهنگ و هنر این دیار که زندگی آنها ساده، پر از عشق و صفا و خدمتگزاری بود و به واقع چهره ای مظلوم در زندگی داشتند.
ابراهیم کم توقع، پر تلاش و جدی برای خدمت به جامعه، اما خود آسایش و لذت و استراحت کمتری داشت و در زندگی اش چهرهای معصوم و مظلوم بود، اما در عرصه رسانه هیچ وقت مظلومیت، سادگی، صفا، عشق، ایمان و عقیدهاش را فدای آسایش و خوشی و منفعت خود نکرد و در این حوزه با عزت و راسخ و از چهره های ماندگار مطبوعات کردستان بود اما...
وقتی در ۱۵ خرداد سال ۶۳، بانه توسط رژیم بعثی بمباران شد و ده ها شهید و مجروح نتیجه این تجاوز رژیم صدام بر جا گذاشت او برای تهیه گزارش به این شهر اعزام شد اما به جای قلم در دستانش، به هر انگشتش یک سرم وصل بود و سرپا در داخل هلی کوپتر ایستاده بود تا بتواند به زخمی ها و مردم آسیب دیده خدمتی کند.
این نمونه ای از خدمات و دلسوزی این خبرنگار مردمی بود که در اوایل نزدیک شدن به بازنشستگی که می باید آرامش و استراحتی می داشت در بیمارستانهای تهران، سنندج و قروه چند سال با بیماری دست و پنجه نرم کرد ولی صبورانه میگفت: خدا بزرگ است، خواست او هر چه باشد شکرگزارم.
ابراهیم دلاوری روزنامه نگار و خبرنگار پیشکسوت کردستانی مهربان مردی که بیش از ۲۵ سال از عمرش را صرف سخت ترین و خطرناک ترین شغل دنیا کرد، انسانی زحمت کش و صبور که هر روز زمان گرگ و میش هوا از قروه بسوی سنندج حرکت می کرد و تا غروب با عشق کار و خدمت به دیارش می ماند و دوباره همان مسیر را بر می گشت و گرما و سرما و برف و کولاک و سختی راه هیچ وقت مانع کار و تلاشش نشد.
چند سال آخر زندگی این ابرد مرد صبر و عزت، بر روی تخت بیمارستان منتظر و چشم به راه اقدام نتیجه بخش و مؤثر مسوولان و مدیران حوزه کاری اش بود تا شاید چند سال باقی مانده عمرش را در کنار همسر و فرزندانش حداقل با وجود بیماری به آرامی بگذراند... د. هر چند تلاش هایی برای مداوای وی صورت گرفت و برخی از مدیران دلسوز، همکاران و دوستان بویژه خانواده اش همت و وقت زیادی گذاشتند اما اجل امانش نداد و دعوت حق را لبیک گفت، مرگ حق است و همه تسلیم خواست و امر باریتعالی هستند اما حوزه مطبوعات کردستان بویژه عرصه ورزش یکی از دلسوزترین و مهربان ترین و پرتلاش ترین چهره های خود را خیلی زود از دست داد.
در طول دوران بویژه سده های اخیر هنرمندان و فعالانی بودند و هستند که میراث داران فرهنگ این مرز و بوم بوده و برای حفظ و ارتقای ارزش های آیینی و ملی آن عرق ریخته و خون دلها خورده اند تا امروز کردستان به عنوان استانی فرهنگی شناخته شود اما مرحوم ابراهیم دلاوری چند سال در بستر بیماری بود و برای نتیجه و حق الزحمه یک عمر فعالیت صادقانه اش خیلی چشم به راه مسوولان بود.
حق و حقوق صنفی امثال این خبرنگار پیشکسوت توسط چه کسانی باید پیگیری و به نتیجه برسد و چرا کسی جوابگو نیست.
یادمان نرود اگر فرهیختگان، هنرمندان، نویسندگان، روشنفکران، روزنامه نگاران و خبرنگاران دلسوز و توانمند کشورمان با معضلاتی روبرو باشند و مشکلاتشان در حد و اندازه های آنان برطرف نشود شاهد پیشرفت در دیگر حوزه ها نخواهیم بود پس برای سربلندی و توسعه این آب و خاک این موضوع را کم اهمیت جلوه ندهیم.
قدر این سرمایه های ملی، معنوی و ثمر بخش را با اقدامات درخور و نتیجه بخش بدانیم چرا که اینان آبروی ما هستند و آبرویمان را بهتر و بیشتر و ارزنده تر باید پاس بداریم.
ایران و کردستان مامن رشد بزرگ مردان اهل فرهنگ و ادب و فتوت بوده و آیین جوانمردی در هیچ جا به اندازه سرزمین پهناور ایران مورد توجه نبوده است اما این روزها و وضعیت روزگار این ارزش را با کمرنگی مواجه کرده و سایه کم لطفی آن هر روز بیشتر می شود.
باید قدردان همدیگر باشیم و قدرشناس کسانی باشیم که برای این مردم، برای فرهنگ و ارزش های این دیار زحمت کشیده و می کشند تا نام این سرزمین لطمه نبیند و مروت و انسانیت و عشق به وطن و همنوع و مردم ارزش و شرافتش کمرنگ نشود، بدانیم کم توجهی به آنان ضررهای زیادی را متوجه جامعه خواهد کرد.
تابلو و نماد هر مملکتی هنرمندان، نویسندگان، خبرنگاران و فرهیختگان آن هستند تابلوهای خودمان را کدر نکینم و آنها را پاکیزه و زیباتر نگه داریم، به این نکته امروز بیاندیشیم که فردا خیلی دیر است و پشیمانی سودی نخواهد داشت.
زنده یاد ابراهیم دلاوری، که در ماه ها و روزهای آخر عمرش، احوال خوشایندی نداشت، اما همچنان با اخلاق، خونگرم و خوشرو در بیمارستان و منزل میزبان مسوولان و مدیران استان بویژه فعالان رسانه، فرهنگ و ورزش و دیگر حوزه ها بود و هیچ وقت ناشکری نکرد و لبخند و مهمانوازی و محبت که از صفات بارز او بود در چهره و رفتارش تا روز آخر موج میزد.
زنده یاد ابراهیم دلاوری پیشکسوت عرصه رسانه و مطبوعات استان نزدیک به سه دهه در این عرصه مشغول فعالیت بود و در روزنامه های سراسری و دیگر نشریات استان به عنوان خبرنگار اجتماعی و ورزشی فعالیت های ارزنده و تاثیرگذاری از خود برجای گذاشت.
ابراهیم پس از مدتها تحمل بیماری، زندگی را وداع گفت و با قلبی آکنده از عشق و صفا و پاکی و مهربانی و پر از ایمان برای همیشه چهره در نقاب خاک کشید.
روز یکشنبه اول مهر ماه سال ۹۷، پیکر این روزنامه نگار کُرد، مهربان و دلسوز با حضور جمع زیادی از مردم وفادار مناطق مختلف استان بویژه قروه و سنندج، همکاران مطبوعاتی این مرحوم، خانواده و تعدادی از مسوولان و مدیران در آرامستان قروه در خاک آرام گرفت تا مرهمی باشد بر دردها، رنج ها و ناملایمات خود و مردمش.
هم اکنون که دومین سالگرد درگذشت این همکار عزیز و ارجمندمان را سپری می کنیم برای زنده یاد ابراهیم دلاوری که یکی از صادق ترین، دلسوزترین، پر تلاش ترین، مهربان ترین و با عزت ترین روزنامه نگاران ایران و کردستان بود و برای همه رفتگان و آنانی که در راه عزت و آسایش این سرزمین تلاش کردند و همه درگذشتگان حوزه فرهنگ و هنر دعا کنیم، درود بر روح و یادشان بفرستیم...
یاد و نام و راهشان گرامی و روحشان شاد باد.
یحیی صمدی روزنامه نگار آزاد