سرتیپ دوم محمد مسعود بهمنی، سال ۱۳۴۰ در بروجرد به دنیا آمد. او در سال ۱۳۵۹ به استخدام ارتش جمهوری اسلامی ایران درآمد و دوره سه ساله دانشگاه افسری را زیر نظر فرماندهانی چون شهید موسی نامجو، شهید علی صیاد شیرازی و امیر سرلشگر عطاالله صالحی گذراند.
بهمنی بیش از ۹۰ ماه در دفاع مقدس حضور داشت و در سال ۱۳۸۹ از ارتش بازنشسته شد. وی کارشناسی ارشد خود را در رشته مدیریت گرفته و مدرک دکترای معادل در امور نظامی را از دانشکده فرماندهی ستاد جنگ دریافت کرده است. این جانباز دفاع مقدس، تا کنون بیش از ۱۹ کتاب نوشته که کتاب مقاومت شرهانی، بکی از محبوبترین آثار وی به چاپ پنجم رسیده. روایت جانبازی که ۹۶ ماه، در جبهه حضور داشته است، یکی از مستندترین آثار درباره درباره دفاع مقدس است.
باید پیام جبههها را به مردم برسانیم
بهمنی با اشاره به آغاز کار خود در روزهای ابتدای جنگ گفت: من از نخستین روزهای جنگ در جبهه بودم اما در سال ۶۳ فرماندهی گروهان خط مقدم را برعهده گرفتم، پیش از آن از طریق دانشکده افسری در عملیاتهای مختلف حضور داشتیم، در آن زمان شهید صیاد شیرازی و شهید نامجو فرماندهان دانشکده افسری و معتقد بودند دانشجویان دانشگاه باید در عملیاتها شرکت کنند.
بهمنی گفت: بسیاری از همرزمان ما که شهید شدند از دانشجویان دانشکده بودند. پس از دوره مقدماتی وارد خط مقدم شدیم و دوره زرهی را در شیراز گذراندیم، خودمان مسئولیت خط پدافندی را به طول ۱۱ کیلومتر قبول کردیم و ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر زیر دست من بودند و همینطور کار ادامه پیدا کرد و فرمانده گردان و فرمانده تیپ بودم تا این که پس از ۳۱ سال در سال ۸۹ بازنشسته شدم و آخرین سمتم فرمانده تیپ زرهی همدان بود.
وی با بیان این که کتاب مقاومت شرهانی درباره خاطراتی از مهمترین چندین عملیات ایران در دفاع مقدس است، افزود: این روایتها از فتح المبین، بیتالمقدس، طریق القدس، عملیات آزادسازی بستان و... است. بیشتر آنها مربوط به زمانی است که خودم مسئولیت گروهان را به عهده گرفتم و فرمانده یگان خط مقدم بودم، خاطراتی از اینکه چطور زندگی میکردیم را بازگو کردهام و از شهدایی که با ما بودند و آنچه بر ما گذشت، چهل خاطره را نوشتهام.
این جانباز هدف خود را از نوشتن این کتاب، انتقال حال و هوای آن روزها را به نسل جوان دانست و ادامه داد: میخواستم به نحوی زحماتی که شهدا کشیده اند را به نسل جدید انتقال بدهم تا نسل سوم و چهارم انقلاب در جریان آنچه بر رزمندگان گذشته باشند. اینکه مردم ما چطور مقاومت کردند و با دشمن روبرو شدند. در پاسداشت مقام شهید باید روایت آنها را بازگو کرد، حتی درباره واقعه کربلا نیز میگویند پس از شهادت امام حسین (ع)، حضرت زینب (س) بودند که پیامشان را به مردم رساندند. اکنون هم باید افرادی باشند که پیام جبههها را به مردم برسانند و بگویند شهدا و زرمندگان، چگونه انسانهایی بودند؟ چگونه زندگی کردند؟ چگونه مردند؟ و چگونه در مقابل دشمن مقاومت می کردند؟ من به این فکر افتادم که از آن شهدا و کسانی که امروز جانباز هستند یادی کنم تا آن دوران طلایی دفاع مقدس به فراموشی سپرده نشود.
شهدا بدون چشمداشتی، جان خود را فدای این سرزمین کردند
بهمنی اظهار داشت: تلاش کردم واقعیات را بگویم، برخی از آن افراد زنده و شاهدان این روایت هستند. همیشه تلاش کردم همان گونه که زیستهام، بنویسم و در مسائل اغراق نکنم. ما باید یاد شهدا را پاس بداریم چون آنان با جان خود از این سرزمین حفاظت کردند اما نسلهای بعد ممکن است در جریان این صحنهها نباشند و فقط فیلمهایی را ببینند که آنها هم نتوانسته باشند به خوبی حقایق را انتقال بدهند.
وی با اشاره به اینکه در عملیات کربلای ۵ و در حلبچه شیمیایی شده است، اضافه کرد: در کربلای ۵ ما ، از طرف تیپ زرهی ۱۶ قزوین، به عنوان نیروی کمکی برای سپاه اعزام شده بودیم. تخصص من کار زرهی و هدایت تانک است. در این دو عملیات، بمبهای شیمیایی بسیاری استفاده شد و بیشتر همرزمان ما شیمیایی شدند حتی با اینکه ما عقبتر بودیم و ماسک داشتیم، هنوز عوارض آن وجود دارد. روایت های این کتاب درباره همین دو منطقه است.
این جانباز جنگ، افزود: انسانها دو جنبه جسمی و روحی دارند، چیزی که در جنگ برای ما مهم بود مسئله روحی است همیشه به معنویت توجه میشد، چون مسائل مادی و جسمی مطرح نبود هیچ چیز سر راهمان قرار نمیگرفت. شهدای ما حالتی روحانی داشتند، در آن مسیر گام برداشتند و هیچ توقعی وجود نداشت و با همه توان برای هر ماموریت و مسئولیتی که به آنها سپرده میشد تلاش میکردند. به نسبتی که خلوص نیت افراد بود، کارها برکت پیدا میکرد و پیش میرفت. به نظر من اسطورههای معاصر، شهدای ما هستند که بدون هیچ چشمداشتی، جان خود را فدای این سرزمین کردند.
بهمنی اضافه کرد: من نود و شش ماه و به تعبیری هشتسال سابقه حضور در جبهه دارم و در بیشتر جبهههای غرب و جنوب، در تمام این مدت از خانوادهام دور بودم و به فاصله ۳۰ و ۴۰ روز آنها را می دیدم، در بیشتر حالتها نیز مجروح بودم. همین حالا هم در سرم ترکش دارم، ما به منطقه میرفتیم زخمی میشدیم، دوباره پس از بهبودی به خط مقدم میرفتیم.
هدف شهدا رساندن شیرینی انقلاب، به نسلهای بعدی بود
وی دلیل به میدان رفتن، رزمندگان را فرامین امام خمینی (ره) و حفظ قدرت اسلام دانست و اظهار داشت: اگر به وصیتنامه شهدا توجه کنید این نکته را نوشتهاند که ما میرویم و شهید میشویم تا درخت اسلام و نهال نوپای انقلاب اسلامی شکوفا شود و این ریشهها قویتر باشند. چیزی که امروز برای آن افسرده میشویم و افسوس میخوریم. افرادی هستند که با فساد و اختلاس، خلوص نیت شهدا را تحتالشعاع قرار دادند و زحمات آنان را نادیده گرفتند. البته که ثواب آنان نزد خدا محفوظ است است و از وجهه آنها کاسته نمیشود اما وقتی میبینیم شهدا بدون چشمداشت کوچکترین چیزی، جان خود را از دست دادند و متاسفانه برخی از مسئولان در مسیر درست گام برنمیدارند، میدانیم روح شهدا زجر میکشد.
بهمنی ادامه داد: همین خلوص نیت باعث میشود شب عملیات خط یک تخریبچی وارد میدان مین شود، در حالی که میداند تیربار دشمن نیز فعال است. وقتی رزمندگان ما به سمت دشمن است میرفتند دشمن وحشت میکرد چون هرچه شهید می کرد افراد بعدی می آمدند. جنبه روحی و روانی به بعد مادی و جسمانی ارجحیت داشت، این موارد باید در تاریخ ثبت شود.
وی در پایان با تشکر از پزشکان و پرستاران که در این روزها در خط مقدم سلامت می جنگند و خبرنگاران آن که با رساندن حقایق به مردم نوع دیگری از مقاومت را در پیش دارند، گفت: امیدواریم نسلهای سوم و چهارم انقلاب، به نحوی از رویدادهای جنگ آگاه شوند. ما باید این روایتها را بازگو کنیم تا آنها جذب شوند.
بهمنی اظهار داشت: متاسفانه برخی سعی میکنند این طعم را به کام مردم تلخ کنند، چه دشمنان خارجی و چه نیروهایی در داخل که فاسد هستند. هدف شهدا رساندن این شیرینی به نسلهای بعدی بود و تلاششان برای حفظ کشور و پیروزی و مقاومت، در راستای رفاه و آرامش و معنویت بهتر این مردم بود اما دشمن، مانع آن شد.