روستای "باگردان" در ۳۰ کیلومتری غرب مهاباد و در بخش خلیفان این شهرستان قرار دارد که به دلیل داشتن ۱۸ شهید از آن به روستای اسوه ایثار و شهادت یاد میکنند، روستایی که تاکنون گمنام باقی مانده و کمتر مورد توجه مسوولان قرار گرفته است.
اهالی این روستای شهیدپرور بر این باور هستند روستایی که ۱۸ نفر از فرزندان خود را در راه آرمانهای انقلاب اسلامی فدا کرده باید با دید ویژهای به آن نگریسته شود تا این روحیه ایثار و مقاومت در بین اهالی روستا تداوم داشته باشد.
برای تهیه گزارشی به مناسبت هفته دفاع مقدس راهی روستای شهیدپرور "باگردان" شدم این روستا در مسیر جاده مهاباد - سردشت قرار دارد و از پل روستای "حاجیمامیان" با یک جاده فرعی و طی مسیری کوهستانی پس از عبور از روستاهای "داغه"، "سلیم"، "قرهقاج" به روستای "باگردان" رسیدم.
بادمان شهدای روستای "باگردان" در ورودی این روستا که نام و تصاویری از تمام این ۱۸ شهید را در برگرفته از دور خودنمایی میکرد و جاده پس از چند پیچ تند به روستای "باگردان" رسید که مقصد اصلی من بود و جاده آسفالت این مسیر هم در "باگردان" به پایان میرسد و مابقی مسیر تا منطقه کوهستانی "قلاتسنان" و "بینگوین" شوسه است.
در روستای "باگردان"، مهمان منزل کاک "مامند" شدم؛ او پنج نفر از اعضای خانوادهاش در درگیریهای اوایل انقلاب با گروهکهای معاند در این منطقه به شهادت رسیده بودند.
منزل کاک "مامند" نیز مانند منزل سایر اهالی روستا قدیمی و از مصالح ساختمانی محلی از جمله چوب و سنگ و بلوک ساخته شده که قسمت نمای آن سیمانکاری و داخل خانه گچکاری شده بود که به خاطر شیب محل، ۲ طبقه به نظر میرسید.
پس از خوشآمدگویی و پذیرایی گرم و خودمانی که در میان مردم این منطقه بسیار مرسوم است، سر صحبت را کاک "مامند" با گلایه شروع کرد و گفت: از سال ۱۳۶۴ به همراه خانوادهام از روستای "قشقون علیا" به روستا "باگردان" مهاجرت کردم.
"مامند محمدپور" افزود: بسیاری از جوانان خانواده ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسدران درآمدند و تاکنون پنج نفر از اعضای خانوادهام شامل ۲ عمو به نامهای "رحمان" و "احمد" به ترتیب در سالههای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۵ شهید شدند.
وی اضافه کرد: در سال ۱۳۶۶ نیز پسرعمویم به نام "لقمان" که ۱۰ سال سن داشت بر اثر ترکش خمپاره شهید شد و در سال ۱۳۶۷ پسرعموی دیگرم به نام "سلیمان" در منطقه "بینگوین" به شهادت رسید و در سال ۱۳۸۸ سومین پسرعمویم به نام "کمال" شهید شد.
وی که بغض گلویش را گرفته بود، گفت: با عموهایم همرزم بودم در چندین درگیری این منطقه مشارکت داشتم اما آنان شهید شدند و من را تنها گذاشتند.
این رزمنده دوران جنگ اظهار داشت: به احترام شهدای خانوادهام که مزارشان در آرامستان روستا قرار دارد هنوز هم در روستای "باگردان" ساکن هستم و هرگز از این روستا که تمام کوچههای آن با خاطرات شهیدان مزین شده، مهاجرت نمیکنم.
هرگز از این روستا که تمام کوچههای آن با خاطرات شهیدان مزین شده، مهاجرت نمیکنم
وی در خصوص مشکلات روستا نیز گفت: به خاطر مشکل آب شرب، ۶ کیلومتر از روستای "قلات سنان" با هزینه شخصی آب را با لوله به "باگردان"منتقل کردم تا خانوادهام به خاطر مشکل آب ناچار به مهاجرت از این روستا نشوند.
کاک "مامند" در این گفت و گو از یکی از اهالی روستا "باگردان" به نام "عایشه قادری" یاد کرد که همسر، فرزند، برادر و دختر عمویش شهید شده بودند و خانه آنان هم در نزدیک منزل کاک "مامند" قرار داشت.
با کاک "مامند" راهی دیدار با "دایه عایشه" شدیم او در حاشیه روستا باغچه کوچکی داشت و رفته بود که سری به باغچه بزند.
"دایه عایشه" روی بلوکی سیمانی نشسته بود و انگار به خاطر ناملایمات زندگی با همگان قهر کرده بود از اینرو چندین سال بود که برای فراموش کردن رنج و غمهایش در مواقعی که دلتنگ میشد به این باغچه کوچکش میرفت.
او نیز مانند کاک مامند از عملکرد مسوولان ناراحت بود و گفت: هر بار میبینم که مسوولان به مناسبتهای مختلف به مزار شهدای شهر مهاباد میروند و آنجا را عطرافشانی و گلباران میکنند هرچند از این عمل آنها خوشحال میشوم ولی از اینکه در طول این چند سال حتی یک مسوول یک شاخه گل نیز برای شهیدان این روستا نیاورده است و ما را فراموش کردهاند ناراحت میشوم.
وی افزود: پس از شهادت همسرم "احمد" زندگیم ویران شد و در همان سالها برادرم "حسن" هم به شهادت رسید و دخترعمویم "خیال" نیز که تنها یادگار دوران کودکیم بود بر اثر برخورد ترکش خمپاره به شهادت رسید.
وی اضافه کرد: پس از سالها تحمل رنج و مشقت زیاد پسرم "کمال" که یادگار همسرم بود نیز به شهادت رسید و خداوند تمام یادگاریهایی که خودش به من بخشیده بود را از من گرفت و اکنون تنها به این باغچه و مزار شهیدان دلخوش هستم.
عزیزانم را در راه خدا و برای حفظ این آب و خاک از دست دادم ولی چون معتقدم شهیدان همیشه زنده هستند آنها را همواره در کنار خودم احساس میکنم
وی گفت: هر چند من عزیزانم را در راه خدا و برای حفظ این آب و خاک از دست دادم ولی چون معتقدم شهیدان همیشه زنده هستند آنها را همواره در کنار خودم احساس میکنم، اما از مسوولان انتظار دارم حتی برای یک بار هم شده به منزل من هم بیایند و ببینند که من به عنوان یک همسر، به عنوان یک مادر و به عنوان یک خواهر شهید در این روزها چه سختیهای میکشم.
وی از اشکهایی که بسیاری از شبها تا صبح در غم از دست دادن عزیزانش ریخته سخن گفت و از گریههایی گفت که واژه گریستن در برابر آنها کم میآورد و از کملطفی مسوولان گلایه کرد که در حق شهدای روستای "باگردان" کمتوجه هستند.
آرامستان و مزاری شهدای "باگردان" در فاصله چند صدمتری بالاتر از روستا قرار دارد و راه آن بسیار ناهموار است با "کاک مامند" و "دایه عایشه" راهی آرامستان روستا شدیم که به درخواست دایه عایشه کمی آب را هم با خود بردیم.
"دایه عایشه" در بدو ورود به مزار شهدا بر سر مزار همسرش رفت و سپس بر سر مزار فرزند شهیدش ایستاد و با فرستادن فاتحه بر مزار آنها یادشان را گرامی داشت و گفت: پسرم "کمال" از همان دوران جوانی وصیت کرده بود اگر شهید شد مزارش در کنار مزار پدرش باشد.
دایه عایشه در حالی که به پرچم برافراشته شده بر بالای مزار شهدا اشاره میکرد، اظهار داشت: چهار نفر از اعضای خانواده من برای برافراشته شدن این پرچم جان خود را نثار انقلاب اسلامی کردند اما مسوولان حتی از نصب پرچمی تازه بر سر مزار آنها نیز دریغ میکنند.
اهالی روستا "باگردان" از خبرگزاری ایرنا خواستند به عنوان خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران صدای آنان را به گوش مسوولان شهرستانی، استانی و کشوری برسانند و مسوولان به احترام خون شهدای این روستا ضمن بازدید از این روستا به وضعیت مزار شهدا و حل مشکلات روستا و خانواده شهدای این روستا رسیدگی کنند.
رییس اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران مهاباد در تماس خبرنگار ایرنا در زمینه درخواست اهالی روستای "باگردان" و خدمات انجام شده در زمینه ساماندهی مزار شهدای این روستا حاضر به مصاحبه نشد.
شهرستان مهاباد بیش از ۷۵۶ نفر شهید را تقدیم نظام و انقلاب کرده است.