این روزها که در تقویم باستانی ایران، نام مهرگان را بر خود دارد، با زادروز یکی از بزرگترین ایرانشناسان و اسطورهشناسان ایرانی هم زمان شده است، پژوهشگری که هنوز بعد از ۶۰ سال از انتشار نخستین آثارش، حرفهای تازهای برای گفتن دارد.
مهرداد بهار (۱۰ مهر ۱۳۰۸، ۲۲ آبان ۱۳۷۳) یکی از مهمترین اندیشمندان ادبیات، ادیان و اسطورههای ایرانی است که آثار ارزشمندی چون از اسطوره تا تاریخ، پژوهشی در اساطیر ایران و تصحیح متونی چون بندهش را از خود بر جای گذاشته. به همین مناسبت با ابوالقاسم اسماعیلپور، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، اسطورهشناس و شاگرد مهرداد بهار به گفتوگو نشستهایم، شاگردی که بیشتر آثار استاد را گردآوری و تنظیم کرده و راه بهار را در پژوهشهای مانوی خود ادامه داده است.
ایدههای تازه بهار، او را در تاریخ علم و ادب ماندگار کرد
ابوالقاسم اسماعیل پور، در پاسخ به سوال خبرنگار ایرنا درباره علت ماندگاری آثار و اندیشه مهرداد بهار، گفت: ویژگی خاص مهرداد بهار ایدههای نویی است که در حوزه اسطورههای ایرانی و به طور کلی در حوزه ایرانشناسی داشت، او درباره اساطیر ایران تحقیق و کتاب بسیار ماندگار پژوهشی در اساطیر ایران را عرضه کرد. خوب است بدانید نخستین چاپ این کتاب سال ۱۳۵۱ و نام نخست آن اساطیر ایران بود اما بیش از ۲۵ سال بعد از آن، باز هم روی موضوعات این کتاب پژوهش کرده بود که پس از اضافات در سالهای بعد، عنوان پژوهشی در اساطیر ایران را بر آن نهاد.
این استاد دانشگاه، ادامه داد: وسواس علمی بهار، منتج از عمق نگاه او به فرهنگ، اسطورهها و آیینها و همینطور ادیان ایرانی است. برخلاف دیگر ایرانشناسان، او اساطیر ایران را در پهنه بزرگ ایران فرهنگی نگاه میکرد و این حوزه تمدنی را فقط در محدوده جغرافیایی امروز نمیدید. بهار معتقد بود فرهنگ ایرانی به طور کلی و اساطیر ایرانی به طور اخص، در بستر فرهنگی بزرگی رشد کرده که شامل آسیای صغیر، بینالنهرین، ایران، محدوده دره رود سند، هند و آسیای مرکزی است. امروز همه میدانیم که فرهنگ ایران باستان بسیار گسترده است.
اسماعیلپور با بیان این که نگاه بهار به فرهنگ ایرانی، کلنگر بوده است، اظهار داشت: نگاه تازه مرحوم بهار به جشن سده و مقالهای که درباره آن نوشته، نشان میدهد وی آنچه دیگران در سالهای گذشته مطرح کرده بودند را لحاظ میکند اما نظرگاه جدیدی هم بر آن میافزاید. بهار معتقد نبود که جشن سده از عدد صد گرفته شده و چون ۵۰ روز و شب به نوروز مانده است آن را سده می گویند. او معتقد بود که جشن سده از ریشه سَدَه اوستایی، به معنی ظاهر شدن و طلوع کردن میآید، و این جشن ظاهر شدن میتراست که شب یلدا تولد اوست و ۴۰ روز بعد از تولدش، جشن سده را برای ظهور او برگزار میکردند. این یک نمونه از نظرگاههای خاص روانشاد مهرداد بهار است.
بهار معتقد بود فرهنگ ایران از تمدن عیلام و پیش از آریاییها آغاز میشود
این اسطورهشناس، اضافه کرد: بهار معتقد بود باید به فرهنگ بومی ایران باستان و همینطور فرهنگ میانرودان توجه شود. هند و ایرانیان که در قالب آریاییها به ایران کوچ کردند و وارد نجد ایران شدند، دارای فرهنگ مهاجر بودند اما پیش از ورود آریاییها به ایران، از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح، ما در خوزستان فرهنگ بومی اصیل عیلامی را داشتهایم که نمیشود آن را از تمدن ایران جدا کرد و فقط از فرهنگ هند و ایرانی سخن گفت.
اسماعیلپور، با بیان این که فرهنگ عیلامی پیش از ورود آریاییها به ایران، بسیار اهمیت دارد، افزود: بهار معتقد بود ما باید تاریخمان را از آن زمان آغاز کنیم، تاریخ ایران از دوره عیلامی که در آن دوره حتی خط و نگارش هم داشتیم، آغاز میشود. کتیبههای این حوزه متعلق به ۵۰۰۰ سال پیش است، در حالیکه آریاییها سه هزار سال پیش وارد ایران شدند، ما باید این مسئله را به دقت مورد بررسی قرار دهیم. در کتاب تخت جمشید مهرداد بهار، تاریخ ایران را در کمال جرئت از پنج هزار سال پیش و فرهنگ عیلامی آغاز کرده است، مذهب آنان، پرستش این شوشیناک، به عنوان خدای بزرگ بوده و خط و نگارش داشتهاند، عیلامیها با بالاترین فرهنگها و قویترین تمدنهای آن زمان که در بین النهرین، یعنی بابل و آشور بودند، تبادلات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی داشتند، این نکات را نمیتوان از فرهنگ ایرانی منفک کرد.
قبل از بهار هیچ اثر مستقلی درباره اسطورههای ایرانی نداشتیم
این استاد مانیشناسی، مهرداد بهار را بنیانگذار اسطوره شناسی ایرانی دانست و بیان کرد: قبل از آثار او هیچ کتابی به طور مستقل در حوزه اسطورههای ایرانی نداشتیم و بهار اولین کسی است که اسطورههای ایرانی را پژوهش و با نظریهپردازیهای مدرن و به روز زمانه خود تحلیل کرد. او از اسطورهشناسانی است که صاحب مکتب و رویکرد است.
وی در توضیح مکتب مهرداد بهار گفت: بهار معتقد بود اسطورههای ایرانی را باید در بستر آسیای غربی و تحت تاثیر بینالنهرین، مطالعه کرد. پیش از انقلاب اسلامی، بیشتر پژوهشگران با این نظریه بسیار مخالف بودند اما بهار با میزگردهایی که برگزار کرد و بحثهای علمی که به راه انداخت، استدلالهای خود را مطرح کرد و بعدها معلوم شد حق با او بوده است. نظریات او را که بیش از ۵۰ سال پیش مطرح شده بود، اکنون ایرانشناسان بزرگ جهان تایید میکنند و دانشگاه های تراز اول دنیا معتقدند فرهنگ ایرانی تحت تاثیر بین النهرین قرار گرفته است. از جمله اهورامزدا که ایزد خرد نزد ایرانیان است، تحت تاثیر انکی بین النهرین که خدای خرد و آگاهی بوده یا آیین سیاوشان یا سووشون تحتتاثیر اسطوره دوموزی، ایزد رستنیها در سومر و بعدها بابل قرار گرفته و برگزار شده است.
اسماعیلپور اضافه کرد: بهار معتقد است اگر ایرانیها تحت تأثیر فرهنگ بینالنهرین قرار گرفتهاند، باعث شکوفایی فرهنگ ایران شده و دلیلی بر کوچک شمردن آن نیست. در جهان فرهنگها در تعامل با یکدیگر هستند و فرهنگی پویاست که بتواند از فرهنگهای پیشرفته همجوار خود استفاده کند. سومر و بابل، سه هزار سال پیش از میلاد، به خط و نگارش، ستارهشناسی، فلسفه و علوم دیگر رسیدند و ایرانیان که همجوار آنها بودند باید از آن بهره میگرفتند. چه بسا که پایتخت ایران تیسفون، در حوزه بینالنهرین و عراق امروزی قرار گرفته، بنابراین تاثیر و تاثر فرهنگها نه تنها اشکالی ندارد بلکه باعث غنای فرهنگی کشورها نیز میشود.
حتی در سال ۱۳۵۰ هم جامعه روشنفکری ایران، اسطورهشناسی را علم نمیدانست
اسماعیلپور در پاسخ به این سوال که امروز اسطورهشناسی ایرانی در جهان چه جایگاهی دارد، گفت: این حوزه دانش، از سال ۱۳۵۰ جایگاه بسیار رفیعی پیدا کرده است. پیش از دهه ۵۰، هیچ کتاب مستقلی درباره اساطیر و به طور کلی اسطورهشناسی ایرانی، به جز تالیفات اوستا شناسی استاد ابراهیم پورداوود، نداشتیم اما این آثار نیز تنها درباره اوستا هستند و تنها به اسطورههای اوستایی اشاره میکنند. در آغاز دهه ۵۰ مرحوم مهرداد بهار،کتاب اساطیر ایران را به انتشارات فرانکلین برد که آن را منتشر کند، با آن مخالفت کردند و گفتند اسطوره، خرافات است، یعنی دقیقا در سال ۱۳۵۰ جامعه روشنفکری ایران، اسطورهشناسی را علم نمیدانست و با آن مخالفت میکرد، مصاحبه مهرداد بهار درباره این کتاب در دسترس است. بهار نزد پرویز ناتل خانلری (۱۲۹۲-۱۳۶۹) رفت و این استاد ادبیات فارسی، این کتاب را منتشر کرد.
وی افزود: از سال ۵۰ تا امروز، به ویژه بعد از انقلاب اسلامی و در دهه شصت تا ۷۰ ، بهترین دوران معرفی اسطورهشناسی بوده است، ترجمه و تالیفات جلال ستاری، انتشار دیگر آثار مهرداد بهار و همینطور آثاری از دیگر پژوهشگران که من نیز در حوزه ادبیات و اساطیر مانوی ادامه دهنده راه مهرداد بهار بودم، چون او در اسطورههای ایرانی از اساطیر مانوی یاد نکرده و من راهش را ادامه دادم.
اسماعیلپور اظهار داشت: در این دهه مترجمان بسیار لایقی کار خود را آغاز کردند، این تلاشها باعث شده که امروز از نظر منابع اسطورهشناسی، تالیف، تحقیق و ترجمه در موضوع اساطیر ایران، در جایگاه بسیار بلندی قرار داریم و در این پنجاه سال تلاشهای بسیار خوبی صورت گرفته است و حتی تحقیقات بینالمللی قابل توجهی انجام شده که در سطح جهان نیز مطرح هستند.
این مولف و مترجم اضافه کرد: خود ما باید درباره اسطورههای ایرانی به زبانهای غربی آثاری بنویسیم و معرف خودمان باشیم، نه اینکه آنقدر سکوت کنیم که یک ایرانشناس ایتالیایی، درباره میترا کتاب بنویسد به گونه ای مسئله را مطرح کند که انگار ایزد مهر رومی بوده است و حتی ریشههای ایرانی او را انکار کند، محققان ایرانی اکنون به جایگاهی رسیدهاند که میتوانند در سطوح بینالمللی آثار علمی دقیق خود را معرفی کنند. در این حوزه به طور ویژه باید از مرحوم پروفسور احمد تفضلی (۱۳۱۶-۱۳۷۵) که آثار جهانی آفرید و آثارش در فرانسه و انگلستان منتشر شده، یاد کنیم و همینطور ژاله آموزگار که از شخصیتهای رفیع اسطورهشناسی ایران است. در کنار آنها دانشجویانی هستند که رسالههای را خوبی را ارائه میدهند و این گونه میتوان گفت اسطورهشناسی در ایران غنی شده و نه تنها در حوزه داخلی بلکه تاکید دارم در حوزههای بینالمللی باید گامهای شایستهای برداریم.
اسطورههای اوستایی، باید دوباره مدون شود
اسماعیلپور در پاسخ به این سوال که جای چه پژوهشهایی را در اسطورهشناسی ایرانی خالی میبیند، گفت: متاسفانه تدوین، ترجمه و تفسیر جدیدی از همه بخشهای اوستا نداریم و هنوز باید به اوستاشناسی پورداوود متکی باشیم که بیش از ۶۰ سال از نگارش آن میگذرد. ترجمههای بعد از آن به صورت گزیده آثار خوبی هستند اما این خلاء بسیار بزرگی برای اسطورهشناسی ایرانی است. وقتی میخواهم ترجمه اوستا را به دانشجو معرفی کنم، بهترین ترجمه گاهان متعلق به هفتاد سال پیش است و مجبورم یک انگلیسی که متعلق به هلموت هومباخ (۱۹۲۱- ۲۱۰۱۷) است را معرفی کنم البته او نیز ۴۰ سال روی اوستا کار کرده اما باید اثری فارسی وجود داشته باشد. اسطورههای اوستایی، باید دوباره مدون شود.
این اسطورهشناس اضافه کرد: نکته دیگر تدوین دورههای مختلف اسطورهشناسی است که من معتقدم که جدا از اسطورههای ایران باستان که همیشه جای خود را دارند، تدوین و تحلیل اسطورههای بعد از اسلام نیز باید جایگاه خود را پیدا کند. مثلاً سیمرغ و عطار اسطوره است و باید تفاوت آن با سیمرغ پیش از اسلام مطالعه شود. بسیاری از متون فاخر ادبیات کهن ما از سهروردی تا عطار و تا شاعران و نویسندگان دیگر و نیز همه رساله الطیرهایی که نوشته شده جایگاه مطالعه اسطورهشناسی دارند.
وی افزود: ما نباید تصور کنیم که اسطورهها همه به دنیای باستان و یا ادبیات کهن تعلق دارند، در دنیای امروز ادبیات مدرن یا ادبیات معاصر هم به تحلیل و نقد اسطورهشناسی نیاز دارد که جای آن واقعا خالی است. برخی کارهای خوب و شایسته انجام شده اما در برابر پژوهشهای جدید دنیا، ما این خلا را داریم که امیدواریم نسل جوان آن را پر کند.
جلال ستاری و مهرداد بهار، دو نظریهپرداز مهم اساطیر ایران هستند
اسماعیلپور نظریههای پدیدارشناسی را بهترین روشهای مطالعه اساطیر ایران دانست و اظهار داشت: نظریه پدیدارشناسی اسطوره که متعلق به میرچا الیاده است را بیشتر از دیگر نظریهپردازان برای مطالعه و تحلیل اسطورههای ایرانی میپسندم. دیدگاههای دیگری چون روانکاوی اسطوره و جامعهشناسی اساطیر نیز بسیار مناسب هستند اما بستگی به آن دارد که محقق هر بخشی از اسطورههای ایران را که میخواهد مطالعه کند باید از این نظریههای معتبر استفاده کند. بستگی دارد که شما بخواهید روانکاوانه تحلیل کنید یا پدیدارشناسانه یا دینشناسانه، هر کدام از این موارد در جای خود بسیار ارزشمند است.
وی درباره نظریههای ایرانی برای پژوهش اساطیر گفت: در این پنجاه سال تنها دو نظریه ایرانی در اسطورهشناسی داشتهایم، یکی نظریه مهرداد بهار است که پیشتر توضیح دادم او تاثیر فرهنگی بینالنهرین بر اساطیر ایران را مطرح میکند. نظریه دیگر مربوط به جلال ستاری است که به نظریه اسطوره زنده معتقد شناخته میشود و میگوید آن بخش از اسطورهها که امروز زندهاند باید مطالعه شوند. این یک نظریه کاملاً بومی است، مثلاً اسطوره شهادت در فرهنگ ما یک اسطوره زنده است، نمیتوانیم بگوییم میترا برای ۳ هزار سال پیش است. اسطوره انتظار و منجی نیز در جامعه ما هنوز زنده است و نگاه به این نکته که در رستاخیز چه خواهد شد برای فرهنگ ما اهمیت دارد. این دو مفهوم را در هیچ کجای دنیا این گونه تحلیل نکردهند، جلال ستاری اولین کسی بود با مطالعه آثار عرفانی و تمثیلی گذشته، بر اساس دیدگاه اسطورهشناسی نظریاتی را مطرح کرد که بسیار دقیق، خاص و وطنی است.
اسماعیلپور در پایان گفت: نسل جدید باید به اسطورهها بپردازد و دیدگاههای جدید بیافریند، خود من که در سالهای طولانی نزد استادان فرهیخته شاگردی کردهام، به این نکته رسیدم که عرفان ایرانی تحت تاثیر عرفان مانوی و عرفان گنوستیک است و این نکته جایگاه بسیار وسیعی برای پژوهش و مطالعه دارد. اگر کسی بخواهد دوباره ادبیات عرفانی ما را تحلیل و بازنگری کند، باید به ریشههای مانوی و گنوستیک آن بپردازد و بر اساس آن فلسفه، این آثار را بازنگری و بازخوانی کند.
روانشاد مهرداد بهار، دهم مهر ماه ۱۳۰۸ چشم به جهان گشود. وی پنجمین فرزند ملکالشعرا محمدتقی بهار بود. او در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، در رشته ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۴ مدرک فوق لیسانس خود در رشتهی ایرانشناسی را از مدرسه زبانهای شرقی و آفریقایی انگلستان دریافت کرد اما پس از آن به ایران بازگشت و پس از فاصلهای در تحصیل، دکترای رشته زبانشناسی با گرایش زبان و ادبیات ایران باستان را از دانشگاه تهران گرفت. سازمان امنیت با استخدام او در دانشگاهها موافقت نکرد و بهار عمر خود را به کارمندی بانک مرکزی گذراند.
در سال ۱۳۵۱ در فرهنگستان زبان به فعالیت پرداخت و پژوهشکده زبانهای ایران میانه و باستان را شکل داد و طی هفت سال فعالیت در این فرهنگستان با همکاری پژوهشگران، که برخی از ایشان زبان پهلوی را از او آموخته بودند، متونی را برای چاپ و انتشار آماده ساخت. بهار از سال ۱۳۵۲ به صورت عضو هیأت علمی مدعو در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
مهرداد بهار، در ۲۲ آبان ۱۳۷۳ در پی ابتلا به بیماری خونی در سن ۶۵ سالگی در تهران چشم از جهان فروبست.