روشن است که نام کنونیاش، یعنی «طزرجان» نامی است معرّب که شاید پس از چیرگی اعراب بر ایران، دگرگونه گشته و به ریخت کنونی درآمده؛ چونان: طابران و طَبرِس و طبرستان و طبس و طزنج و طوس و طهران و یا هم چون: گوزگان، گرگان ، آذرآبادگان یا آذربایگان و مهرنگان (در شهرستان فلاورجان) و غیره بوده که بعدها به معرّب شده و به ریختِ جوزجان ، جرجان ، آذربایجان و مهرنجان درآمده است.
ازین رو شاید نام کهن طزرجان، «تزرگان» بوده باشد هم چنانکه اکنون بسیاری شهرها با پسوند «جان» و شهرهایی با پسوند «گان» وجود دارند مانند: شادگان ، گلپایگان، سمنگان و ...
تزرجان، روستایی است سرسبز با باغستانهای انبوهی از درختان گردو، بادام، گیلاس، آلبالو و زردآلو و شفتالو که تابستانی خوش را برای تمامیِ باشندگان روستا و کوچندگان یزد به ارمغان میآورد. روزهای گرم تابستان یزد را پناهگاهی خنک چون تزرجان میطلبد که بتوان چندی از تابستان را در آن اتراق کرد.
هنوز بوی خوشِ عطر و گلاب و عرقهای گیاهی کوهساران این روستا در کوچهپسکوچههای بازار و مطبخ و تالار خانههای یزد جاری است.
تزرجان، چهارفصلی دارد زیبا؛ بهارانی با عطر خوش شکوفههای بیدمشک و سیب و گلابی که مستت میکند؛ تابستانی با باغها و مزارع زیبا و سرسبز فرحبخش و دلگشا و بوی خوش گل محمّدی؛ پاییزانی با نقاشی زیبای طبیعت و ترکیب رنگهای زرد و نارنجی و طلایی خوشرنگ که شوق قدم زدن در هوای پاک و دوشیزۀ آن روح را مینوازد و سرانجام زمستانی با خواب خوش روستا بر بالش سپیدفام شیرکوه.
قناتهایی دارد پرآب و چشمهسارانی زلال با آبی گوارا و رودهایی که درختان سپیدارش را و چنار یکیدوهزارسالهاش را سیراب میکند و همگی سر در دامن برفخانه دارند که چون مادری مهربان دست نوازش بر سر این روستا میکشد.
شگفتی اقلیم گرم و سوزان کویر یزد، وجود همین ییلاقهای خنک و سرسبز است چون: تزرجان، هدش، هنزا، منشاد، سانیج، نیر، سخوید، گاریز، بنادکوک و بیداخوید که تا در گرمترین ایّام تابستان، روزی را در آن باشنده نگردی، به شگفتی آن پی نمیبری، زمانی که شبهای چلۀ تیرماه از سرمای آن ناچار میشوی به اتاقی گرم خزیده و لباسی گرم بپوشی تا از سرمای کرخکنندۀ آن درامان باشی.
تزرجان، روستایی است که بر برزنهای کهن آن، نامهایی نشسته که نشان از دیرینگی این دیار میدهد. نامهایی چون لشکرگاه، تلّ عاشقان، خیم (خِنگ) و باغ اوساد. لشکرگاه و خیمهگاه آن که داستان از نبردی در روزگار عبّاسیان در دل خود دارد و نیز جایگاههایی که نامهایی کهن و باستانی بر خود دارند، همچون گاپدین، شغنک، جنگوا، گیبیله، گازرینه، پنته و درّه مهر. کوههایی دارد به نام کلاً و دَخمه و بَرزین که نامی است پهلوی.
یادگاری که در تاریخ کهن ایران بر سرداری از سپاه کیکاووس، شاه مادی و آتشکدۀ بزرگ روزگار ساسانیان نهاده بودند، همچنین در روزگارانی نهچندان دور، گروههایی از زردشتیان و یهودیان در آن میزیستند که بازهم نشان از اهمیّت دوچندان این روستا دارد.
تزرجان، مسجد آدینه و جامعی از صدر اسلام دارد که میگویند در آن زمان، دو قبله داشته، یکی بهسوی مکّه و دیگری بهسوی بیتالمقدّس و اکنون بر پایۀ کتیبۀ چوبین آن (مورَّخ به تاریخ ۷۶۹ ق)، عُمر مسجد را نهصدساله میدانند. نیز مردمی دارد خوشنام و امین و کوشا که امروزه در شارستان یزد، هرکدام سر رشتهای از امور این شهر بزرگ را در دست دارند و بر بلندآوازگی نام زادگاه خویشتن، تزرجان میافزایند.
کتاب «مروارید یزد»، دستاورد پژوهشهای میدانی چندینسالۀ گردآورندۀ کوشای آن آقای علیمحمّد اعتمادی، از مردان کارشناس برخاسته از همان روستاست که سالها در عرصۀ رسانههای صوتی و تصویری فعال بوده و در این زمینه با شناخت قبلی دست به کاری اینچنین خوب زده است.
همانگونه که از محتوای آن نیز برمیآید، این کتاب تنها بر پایۀ یادبودهها (خاطرات)، دیدهها و شنیدهها و بررسیهای میدانی و بدون بهرهوری از منابع مکتوب که چندان نیز پر برگ و بار نیستند، نگارش و سامان یافته است. امید میرود گردآورنده در دفتری دیگر آنها را فراهم آورد و در دسترس دوستداران تاریخ و فرهنگ بومی تزرجان قرار دهد.
پژوهشگر و یزدشناس