تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۹ - ۰۶:۲۰

تهران- ایرنا- روزنامه ایران در یادداشتی نوشت: در نوجوانی این صدای جادویی و آسمانی سیاوش بود که طعم شیرین غزل حافظ و سعدی و رباعیات خیام و مولوی را از جنس نوع دیگری به کام ما تشنگان شعر و ادب فارسی شیرین‌تر کرد.

روزنامه ایران یکشنبه ۲۰ مهر در یادداشتی به قلم بهرام قاسمی سفیر ایران در فرانسه نوشت: تا سالیان متمادی سیاوش بود و همدم روزان و شبان آن دوران پریشان‌احوالی و آرزومندی، حالا هم در پس آن همه سال و آن همه قصه و تاریخ و حادثه و حوادث باز باید بنگارم «در سوگ سیاوش» و به تعبیر استاد شفیعی کدکنی، دیگر کیمیای کمیاب ایران که در فروتنی فردی بی‌همتاست که فروتنانه در پاسخ به پرسشی بیان داشت: «حق و حد خود نمی‌دانم درباره استاد شجریان صحبت کنم.

چون من در موسیقی شنونده مبتدی و بی‌فرهنگی هستم و استاد شجریان در موسیقی جایگاه حافظ در شعر را دارد.» و اگر استاد بزرگ بی‌بدیل شفیعی کدکنی چنین گفته است ما را چه جرأتی و شجاعتی و دلیلی برای گفتن و نوشتن پیرامون استاد شجریان. نگارنده نیز اگر بی‌هیچ دانشی در حوزه موسیقی، آواز و صرفاً به عنوان یک شنونده دائمی صدای ملکوتی شجریان یا همان سیاوش روزگاران نخست سعی به تحریر کلامی پیرامون استاد شجریان دارم تنها ادای دین به او و همه پارسی‌زبانان دلداده صدای رسای اوست.


پس سخن از هنر فاخر موسیقایی متعالی این نادره قرون و اعصار در فرهنگ ایران زمین را مطرح نخواهم کرد که صاحبنظران حوزه موسیقی و آنان که طعم موسیقی و طنین ملکوتی و نوع  وزین درخشان آن را در پی سال‌ها تحقیق و مطالعه چند پیرامون آن سخن‌ها خواهند گفت، حتی نه به امروز و فردا که به سال‌های دور و قرون، چرا که استاد شجریان بخش بزرگی از فرهنگ و معرفت و هنر و ارزش‌های متعالی عرفانی و ادبیاتی ماست و بوده و خواهد بود.

ماندگار و یادگاری از دل این سرزمین.استاد شجریان هنرهای بسیار و بی‌شمار داشت و معتقدم سال‌ها و ایام بسیاری باید و بباید و بیایند و روند تا گوشه گوشه‌هایی از بخش‌هایی از هنرهای او به تماشا و نمایش درآیند و این کار بزرگان و اهالی مکاتب هنر ادبیات و موسیقی و فرهنگ غنی ایران است تا بر این اصل و مهم کوشش‌ها نمایند.
استاد شجریان درست از نقطه و بزنگاهی که می‌رفت تا با تغییرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و جایگزینی هنر غیرفاخر و ادبیات اصیل به خاموشی و گل نشسته، جامعه ما را از میراث عظیم ادبی و هنری خود دور نگاه دارد با به‌کارگیری صدای آسمانی و ملکوتی و جنس عارفانه آن از یک سو و از سوی دیگر با بهره‌گیری از موسیقی و گزینش برترین اشعار بزرگان خاص شعر و ادب و عرفان این کشور همچون حافظ، سعدی، خیام، عطار، مولوی و آثار بزرگان شعر نو و شعرای بزرگ معاصر را به میان مردم آورد.


اشعار کم‌اهمیت یا شعرا و ادبای محروم از در فراز بودن، در موسیقی و آواز استاد شجریان یافت‌نشدنی است. هر آنچه به عنوان مرشد و علامه حوزه موسیقی از شعرای بنام برگرفته است تمامی از زیباترین و قویترین مضامین معنوی، عرفانی و اخلاقی و عشق و شور و زندگی و شاهکارهای شعر پارسی است و این کاری سترگ در عرصه شناخت و وصل و انس و ایمان پارسی‌گویان است.

حداقل در این پنج دهه اخیر چه کسی می‌تواند ادعا کند به اندازه او و در تراز استاد شجریان توانسته است حافظ و سعدی و مولوی و غیره را به عرصه جامعه و بخصوص جوانان این مرز و بوم آورد و اتصال و پیوندی ناگسستنی میان این مردمان و آن میراث عظیم ایرانی، جهانی، ادبی، عرفانی برقرار نماید.

کدام فرهنگستان زبان فارسی، کدام دانشگاه و دانشکده ادبیات و کدام مدرسه علوم انسانی توانسته است با هزاران هزار انواع متنوع از امکانات مادی و معنوی کاری کارستان چون شجریان در ترویج ادب و شعر و هنر و فرهنگ و ادبیات ایرانی به انجام رساند. کاری که او با سختکوشی، صبوری و امیدواری و به تنهایی و حتی در سالیان طولانی بیماری و ناخوشی و ناخشنودی پی گرفت. تصور می‌کنم ما ایرانیان و بسیاری از پارسی‌زبانان در هر کجای جهان برای تنها این یک همت والا و رسالت به او بدهکار خواهیم ماند. او زبان همه داشته‌های شعر و عرفان ما از سعدی، حافظ و مولوی... بود.


استاد شجریان درست در بحبوحه تحولات خاص اجتماعی ایران در اواخر دهه ۴۰ و ۵۰ و به دوران رواج غرب‌گرایی و سخره گرفتن گذشته و گذشتگان و نفی شعر و عرفان و میراث بزرگ ایرانی و عقب راندن آن از یک گسست و جدایی مرگبار با جمع تمامی نام‌آوران بی‌نظیر تاریخ جهان از سعدی، حافظ، مولوی و دیگر تکرار نشدنی‌ها به آرامی و با تأنی به نبردی بی‌امان برخاست و اگر نبود استاد شجریان شاید بسیاری که در این دهه‌های اخیر با پیشاهنگان عرفان و شعر و حکمت کمتر آشنا و همدل و همراه بودند. آواز موسیقی و کار او نقبی بود به گذشته‌های دور واکنده از هنر و فرهنگ.


او مشعل‌دار و میراث‌دار این بخش مهم از تاریخ ایران محسوب می‌شود. استاد شجریان علاوه بر اینها تراز و معیار آواز و صدا و موسیقی و شعر و شاعران را آنچنان به بلندترین قله‌های ممکن پرواز داد که دیگر به سادگی و سهولت جامعه فرهیخته و مردم دانا هر صدا را صدا و هر شعری را شعر و هر موسیقی را موسیقی نخواهند خواند و دانست.


استاد شجریان امروز محک و شاخص شناخت و درک و ادراک ما در این حوزه است و بدین‌سان او از زمره اساتیدی است در عصر حاضر که تکرارناشدنی‌اند و زمانه به راحتی چونان آنان را به خود نخواهد دید. همانگونه که تاکنون مولوی‌ها، حافظ و سعدی و خیام با همه ابعاد خاص خود تکرار نشده‌اند و نخواهند شد و تنها حافظ است که حافظ است و سعدی، سعدی و «شجریان» نیز «شجریان».از دید جهانی و از بعد جهان فارسی‌زبانان استاد شجریان مظهر وحدت و منافع جمعی آنان است و عنصر وصل و پیوستگی و همزبانی و همدلی نیز بوده و خواهد بود.

استاد شجریان به تنهایی صدای واحد دل‌انگیز و دلپذیر تمامی فارسی‌زبانان جهان بوده و هست و بی‌شک مظهر منافع و وحدت ملی ما ایرانیان نیز. استاد شجریان معنویت و عرفان را به ما آموخت: او زیباگزینی، زیباشناختی و زیبایی شعر گذشته و امروز ایران را به ما و چه بهنگام و چه خوب آموخت و در عین حفاظت از اصالت و جایگاه والای آن، آن را به گونه‌ای چون معجزتی به میان جمع آورد و توسعه داد. آنچه او کرد هیچ کسی را یارای انجام آن نبوده و نخواهد بود.


استاد شجریان مانده است و می‌ماند و می‌خواند و می‌آموزد و پند و اندرز می‌دهد همانگونه که تا ایران و ایرانی و زبان پارسی برتارک جهان درخشش خود را دارد مولوی و سعدی و حافظ و خیام و سایه و اخوان خواهند بود و همواره و گاهی از سایه می‌خواندم این بیت حزین را که «دردا که جز به مرگ سنجیده قدر مرد». اما اینک می‌پندارم اگرچه این کلام و سخن متین در بسیاری از موارد ربطی و معبری است به واقعیت، اما در مورد استاد شجریان این کلام مصداق ندارد چرا که او در حیات پر ثمر خود همواره با تحسین و تشویق‌های مردمی که قدردان هنر او بودند بطور فزاینده و ملموسی رودررو بود.

بی‌شک استاد شجریان پاکیزه و منزه زیست و دور از هر تزویر و دورویی، آن گونه بود که بود و همواره محبوب. اینک رفته است و ما همه سوگواران او. او دیگر خود چونان پیشینیان بخشی از فرهنگ فاخر و ارزشمند و هویت و تمدن ایرانی اسلامی است.


ماندگار و یادگاری از ایامی چند که با قدردانی و قدرشناسی مردمانی فرهیخته و برآمده از دل تاریخ کهن و با فرهنگ غنی خود در «شدن» و «رشد و نمو» و به کمال رسیدن اوج استاد شجریان نقش‌ها آفریدند.

 

منبع: روزنامه ایران