روزنامه اطلاعات یکشنبه ۲۰ مهرماه در یادداشتی به قلم مجید شیخ محمدی دانشیار دانشگاه تربیت مدرس درباره درگذشت محمدرضا شجریان نوشت: استاد محمدرضا شجریان، پس از هشتاد سال زندگی پرافتخار و تحمل یک دوره رنج و بیماری درگذشت. شجریان بیشک پر آوازهترین موسیقیدان ایران بود؛ تأکید میکنم موسیقیدان چون او فراتر از یک آوازخوان صرف بود. اما شهرت شجریان از کجا آمد و او چگونه ماندگار شد؟ مایلم به قدر فهم خودم به این پرسش پاسخ دهم.
یکم – رشد هنری شجریان ریشه در سنت و مذهب داشت. او قبل از اینکه به رادیو برود و آواز بخواند، قاری قرآن بود. با توجه به استعداد و صدای خوبش، از کودکی تحت تعلیم پدر که خود قاری قرآن بود، صدای خویش را پرورش داد. در دوازده سالگی برای نخستین بار، صدای تلاوت قرآن او از رادیو خراسان پخش شد. شجریان در هنر خوشنویسی هم ممتاز بود. در دهه ۴۰ برای آموختن خوشنویسی به انجمن خوشنویسان رفت و این هنر را نزد استاد حسن میرخانی ادامه داد. در سال۱۳۴۹، درجه ممتاز را درخوشنویسی به دست آورد و تا سال ۱۳۵۰ به دلیل اینکه پدرش میخواست خانواده آنها (شجریان) بیشتر با قرائت قرآن و چهره مذهبی شناخته شوند، با نام مستعار سیاوش بیدگانی با رادیو همکاری میکرد، ولی بعد از آن پدرش به او اجازه استفاده از نام اصلیاش را داد. مهارت شجریان در قرائت قرآن به حدی بود که سال ۱۳۵۶ در مسابقه تلاوت قرآن کشوری، رتبه نخست را به دست آورد.
او قبل از اینکه با دستگاه شور درآواز ایرانی آشنا شود، بارها با نغمه بیات که از متعلقات دستگاه شور است تلاوت قرآن را آغاز کرده بود و گوشه سلمک در آواز شور را قبل از فراگیری در کلاس درس، در نوای نوحههای سالار شهیدان شنیده بود. همچنین وقتی دستگاه همایون را در آواز ایرانی فرامیگرفته با آن مأنوس بوده زیرا این دستگاه معادل مقام حجاز در تلاوت قرآن است. اجرای زنده آواز او در دستگاه راستپنجگاه در سال ۱۳۵۴ در جشن هنر شیراز به همراه محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگفر، که بعدها در یک آلبوم موسیقی با همین نام منتشر شد، بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
متداولترین نغمه قرآنی مقام رست است که از واژه فارسی راست برگرفته شده است. تلاوتهای پرطنین «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» و «وَالضُّحَی وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَی» مرحوم عبدالباسط که مو را بر بدن سیخ میکرد در همین مقام رست تلاوت شدهاند. حتی در اوج شهرت در آواز فارسی یعنی ۴۰ سالگی «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» را در دستگاه چهارگاه خواند و بالاترین ارتفاع صدا یا به اصلاح قاریان قرآن، جواب جواب را ماهرانه در «أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا» پیاده کرد تا خداوند صبری بر او عنایت کند. تا امروز نیز آواز ربنای او با اعتقاد میلیونها ایرانی مسلمان گره خورده است.
دوم – شجریان هنرمندی اصیل بود. اهل ادا اطوار نبود. لوده و سبکسر نبود. مطربی نبود که هدفش صرفاً ایجاد سرور در شنونده باشد. بسیار متین و سرسنگین بود. طرز سلوک و پوشش او فاخر بود. اهل جلوهگری و معرکهگیری و به قول غربیها «شوآف» نبود. شجریان مردمی بود ولی عامی نبود. کنشگری اجتماعی او بسیار عاقلانه و سنجیده بود. محمدرضا شجریان قبل از انقلاب، یعنی در سال ۱۳۵۷ همکاری خود را با سازمانهای دولتی از جمله رادیو بهدلیل آنچه خود گفتهاست «آن موقع، آنجا با روحیات من نمیخواند، سیاست پخش صداها را از رادیو تلویزیون، من احساس میکردم کابارهدار تعیین میکند و ابتذال فرهنگی …» ادامه نداد.
جایگاه رفیع آثار هنری شجریان چنان است که جوانانی که علیه سنت کلاسیک هنری طغیان کردهاند را هم به وجد میآورد. به زبان ساده، هم پیرمردهایی که معتقدند «هرکس از ننهاش قهرکرده، خواننده شده» طالب آواز او هستند، هم آن جوانانی که حقیقتاً از ننهشان قهرکردهاند!
سوم – تکنیک آوازی استاد شجریان چنان بالا بود که وقتی وی در سال ۱۳۵۸ دعای ربنا و مناجات مثنوی افشاری را به صورت بداهه و بدون تمرین و صرفاً به قصد آموزش هنرجویان خواند، رادیو همان اجرای اولیه را پخش کرد. چند سال پیش همایون شجریان، پسر استاد میگفت من هر چقدر هم خوب بخوانم مردم میگویند «این پسر شجریان است. خود شجریان نیست!» منظورش این بود که هر چقدر هم در آواز مهارت و نوآوری داشته باشد، هنرش زیر سایه سنگین پدر دیده نمیشود.
مرحوم شجریان مبدع چند ساز جدید درموسیقی ایرانی بود. وی در اردیبهشت ۱۳۹۰ در نمایشگاه در تهران این سازها را با نامهای صراحی، شهر آشوب، ساغر، کرشمه رسماً به نمایش عمومی درآورد.
چهارم – محمدرضا شجریان نیم قرن تمام بر کارش تمرین و تمرکز داشت. نیم قرن درخشش بینظیر استاد در سراسر دنیا، شعر، موسیقی و ادبیات عرفانی ایران را به ساحتهایی خارج از دروازه ایران معرفی کرد.
سفارت سوییس در تهران در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «تسلیت صمیمانه به مناسبت درگذشت استاد محمدرضا شجریان. سوییس خاطره کنسرتهای وی در لوزان و زوریخ را عزیز خواهد داشت.»
کدام دستگاه یا سازمان فرهنگی ایران در خارج از کشور توانسته سایر ملتها را این چنین نسبت به هنر ایران زمین وادار به احترام کند؟