تهران- ایرنا- پس از درگذشت غم انگیز «محمدرضاشجریان» که آوازش تجسم عینی از موسیقی اصیل و فرهنگ ایرانی بود، این روزها کثرت صحبت‌ها از باب ارادت، تکریم و ارزش وی در فضای حقیقی و مجازی به کرات شنیده می‌شود؛ اما شاید یکی از مهمترین اثراتی که زندگی حرفه‌ای شجریان در فرهنگ و ادب فارسی داشت، الهام بخشی وی از جهت درست‌خوانی و درست‌فهمی زبان فارسی بود.

خوانش درست هر زبان یکی از مولفه های اثرگذار در صیقل دادن فهم و درک و دریافت درست از جهان اجتماعی خوانندگان آن است. بر این اساس اهمیت اندوخته‌های پیشینیان و استفاده عملی از آن در زندگی امروز در گرو فهم و خوانش درست زبان در گذر از سده‌ها و هزاره‌ها با توجه به تغییرات زبانی است.

زبان فارسی از زبان کهن تر فارسی میانه (یا پهلوی) و آن نیز خود از فارسی باستان سرچشمه گرفته‌است. این دو زبان کهن تر برخاسته از ناحیهٔ و مرزبوم تاریخی و باستانی پارس در نزدیک استان امروزی فارس در جنوب ایران هستند. فارسی میانه به‌عنوان گویش رسمی زمان ساسانیان در دیگر سرزمین‌های ایرانی گسترش بسیاری یافت به گونه‌ای که در خراسان بزرگ جایگزین زبان‌های پارتی و بلخی شد و بخش‌های بزرگی از خوارزمی‌زبانان و سغدی‌زبانان نیز فارسی‌زبان شدند. گویشی از فارسی میانه که با گذشت زمان و دیرتر فارسی دری نام گرفت، پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان پا گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه و مرزبوم پارس و دیگر نقاط و بوم‌های ایران بازگشت.

فارسی از دیدگاه شمار و گوناگونی ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان نخست جهان است که با آمدن واژگان از زبان عربی (و زبان‌های دیگری مانند یونانی، آرامی، ترکی و غیره)، این زبان از نظر شمار واژه‌ها یکی از غنی‌ترین و پرمایه‌ترین زبان‌ها شده‌است. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ سخن (در ۸ جلد) دیده می‌شود.

در چنین شرایطی درست‌خوانی و فهم درست از زبان به دلیل پیشینه تاریخی آن اهمیتی دوچندان می‌یابد.

شجریان نسخه آهنگین شعر حافظ را ارائه کرد

در هفته‌های اخیر بار دیگر موجی از انتقادات نسبت به غلط خوانی شعر فارسی و بدفهمی یکی از مهمترین متون کهن ادبیات فارسی یعنی شاهنامۀ فردوسی، توجه مخاطبان را بیش از پیش به اهمیت خوانش درست زبان فارسی معطوف داشت.

یکی از برجسته‌ترین اقداماتی که شجریان در حیطه شعر و موسیقی انجام داد، همین خوانش درست اشعار چهره‌های برجستۀ زبان و ادب فارسی (حافظ و سعدی) بود. در حقیقت خوانش درست شجریان از اشعار شاعر برجسته‌ای چون حافظ تاثیر مستقیم و بی‌واسطه‌ای بر فهم عمومی از مسائل و موضوعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داشت؛ و این موضوع وقتی اهمیت می‌یابد که نگاهی به جایگاه و شخصیت حافظ می‌اندازیم.

حافظ پربسامدترین شاعر ادبیات ایران است که به لحاظ دینی و فرهنگی اشعار وی پس از قرآن جایگاه والایی در زندگی معنوی و مادی ایرانیان داشته است. حافظ تنها یک شاعر و ادیب نیست بلکه یک کنشگر اجتماعی است که با بهره‌مندی از درک عمیق ادبیات پیش از خود و تلفیق آن با نبوغ شخصی، به موقعیت‌های سیاسی، اجتماعی، دینی و فرهنگی زمانه‌اش واکنش نشان می‌دهد. بر این اساس خوانش درست این کنشگری علاوه بر لذت خواندن آثار منظوم، در کنه خود نوعی از هوشیاری و آگاهی از زمانه است که مخاطب از زبان شاعر دریافت می کند.

شجریان شناخت خوبی از حافظ داشت و به همین دلیل وقتی اشعار را با خوانش صحیح با آهنگ و موسیقی کلام همراه می‌ساخت، اثرپذیری آن را برای مخاطب دوچندان می‌ساخت.

سعید بیابانکی، شاعر، در این باره و در گفت وگویی مطرح کرده: شعر حافظ از مناظر مختلف قابل تحلیل و بررسی است. یک منظر آن معناست. بسیاری معتقدند حافظ معنای جدیدی نیافریده است، بلکه معانی و مفاهیم آفریده شده پیش از خود را در شکلی تازه و با بیانی نو ارائه کرده است. منظر دیگر آن وجه زبانی است. از دید من حافظ حداکثر بهره را از ظرفیت‌های زبان فارسی برده است. بخشی از این ظرفیت‌ها مربوط به موسیقی در کلام است. واژه‌های زبان فارسی به لحاظ بار موسیقیایی با یکدیگر متفاوتند و بار معنایی مختلفی را نیز ارائه می‌دهند.

به عنوان نمونه حافظ می‌گوید «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد، وجود نازکت آزره گزند مباد» اگر این بیت به صورت عادی خوانده شود، شاید به بار موسیقایی آن پی نبریم، اما اگر با دقت بخوانیم متوجه می‌شویم که در آن پنج بار از «ز» استفاده شده است و گویی حرف «ز» زبان را می‌لرزاند؛ از نشانه‌های انسان بیمار هم تب و لرز است. بنابراین در این بیت گویی موسیقی به کمک معنا می‌آید. البته در شعر شاعران پیش از حافظ نیز چنین مواردی موجود است، اما بسامد آن در شعر حافظ بسیار زیاد است. به گونه‌ای که به یک مؤلفه سبکی برای او تبدیل شده است.

وی می‌افزاید: کاری که شجریان با شعر حافظ کرده است نظیر ندارد؛ چراکه تاکنون کاری با این حجم و بسامد ارائه نشده است. از دید من شجریان نسخه آهنگین شعر حافظ را ارائه کرد و بسیاری از زیر و بم‌های موسیقایی آن را به وسیله موسیقی، صدای خوش و تحریر به ما معرفی کرده است که خود نشان از ظرفیت‌های بالای شعر حافظ است.

یکی از شباهت‌هایی که شاید شجریان را در نقطه‌ای به حافظ وصل می‌کند، همین پیوندهای دینی است؛ حافظ، حافظ قرآن بود و بر این اساس زبان دینی را به بهترین شکل به شعرش پیوند می‌زند و اشعارش جلوه‌ای روحانی می‌یابد که گاه فراتر از صرف زبان انسانی است. محمدرضا شجریان نیز پیوند محکمی با عرفان دینی داشت؛ همچنان که قاری قرآن بود و دستاوردهای برجسته‌ای در این حوزه داشت (در سال ۱۳۵۶ در مسابقهٔ تلاوت قرآن کشوری، رتبهٔ نخست را به دست آورد؛ همچنین در مسابقات بین‌المللی تلاوت قرآن در سال ۱۳۵۷ (تابستان ۱۹۷۹) در مالزی، هنگامی که قاری ایرانی قادر به شرکت در مسابقه نبوده، محمدرضا شجریان بدون هماهنگی و آمادگی قبلی، به‌عنوان نماینده ایران در مسابقه شرکت می‌کند و رتبه دوم جهان را به دست می‌آورد)؛ شاید همین پیوندهاست که شعر و صدا را فرازمینی می‌سازد و به انسان‌ها دریچه‌ای برای پرواز می‌دهد. همچنان که بسیاری این خاطره  پرواز را با کلام دینی همچون «ربنا» و یا با کلام ادبی همچون «سرو چمان» و «آستان جانان» از شجریان دارند. 

شجریان، حافظ را بسیار خوب شناخت

در حقیقت استفاده از اشعار کلاسیک ادبیات فارسی در آواز و موسیقی همچون شمشیر دولبه‌ای است که در صورت فهم درست از آن می‌تواند باعث جاودانگی صدا و ماندگار اثر شود؛ موضوعی که سویه دیگرش البته طرد و رد اثر است. بیشمار خوانندگانی را داشته‌ایم که از گذشته تا امروز و به منظور دستیابی به جایگاهی ارزشمند با دست اندازی بر مفاخر ادب فارسی تلاش کرده اند تا موقعیت خود را ارتقا دهند اما بعضا و به دلیل همین عدم شناخت و عدم خوانش درست هرگز موفق نشده‌اند؛ در نتیجه سوای همراهی همیشگی شجریان با مردم و جنبه‌های شخصی شخصیت ایشان، اهمیت وی در شناساندن متونی که خوب شناخته بود، حائز اهمیت است.

چنانچه فاضل جمشیدی خواننده، مدرس و جامعه‌شناس در این باره، در گفت وگو با رسانه‌ها گفته است: اگر استاد شجریان شعر «عاقلان نقطه پرگار وجودند/ عشق داند که در این دایره سرگردانند» را نمی‌خواند به این درستی درک نمی‌شد.

شجریان، حافظ را بسیار خوب شناخت و اگر او همین یک بیت حافظ را خوانده باشد برای کل ایران زمین کافی است و وظیفه خود را به جامعه ایرانی ادا کرده است.

محمدجعفر یاحقی عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، هم در این باره گفته است: شجریان اگرچه شاعر نبود یقینا شعرشناس برجسته‌ای بود.

شجریان ادبیات، موسیقی و هنر را با یکدیگر درآمیخت چراکه به‌خوبی می‌دانست موسیقی سنتی ایران بر دوش ادبیات اوج می‌گیرد.

بر این اساس بخشی از تفاوت و منحصربه فرد بودن شجریان را که از وی نه تنها صرف یک استاد آواز که یک چهرۀ ملی (و بین‌المللی برای سایر فارسی زبانان) شاخص می‌سازد، باید در تخصص و تبحر وی در شناخت ادبیات فارسی و به ویژه شاخص‌ترین چهره‌های آن یعنی حافظ و سعدی و تلاش برای شناساندن درست آنان به مردم دانست.