جمال اکرمی (متولد ۱۳۳۶، سمنان) کودکی اش را در فضای کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همراه با قصه و نمایش گذراند و بعدها مربی نقاشی کانون شد.
وی که از سال ۱۳۶۸ نویسندگی را اغاز کرد سالها به عنوان مدرس هنر به مربیان نقاشی کانون پرورش مشغول به کار بوده و همزمان کار نوشتن را جدی گرفتم. جایزه کتاب سال رشد، کتاب سال کانون پرورش، جایزه پرنده آبی و کتاب سال شهید غنی پوراز جمله جوایز وی است و در حوزه های مختلف داستان و شعر کودک و رمان نوجوان آثار مختلفی از او به بازار آمده است.
مجموعه قصههای طنز از تهران قدیم مجموعهای است که تاکنون ۱۰ عنوان از آن به بازار آمده است و در جستوجوی نان شماره ۴ و دزدان موزه شماره ۸ از این مجموعه هستند. عناوین دیگر این مجموعه شامل عروسی شاهانه جشن بزرگانه، جاسوسی در بالن، مجسمههای ذات همایونی، شناسنامهای برای الاغ جادویی، شکلات و پسر بچه فراری، پسرک غربتی، ماشین عروس و اتول خان و پهلوان پنبه است.
بر اساس روال کلی مجموعه ابتدا توضیحی در مورد شخصیتهای کتاب یعنی مشتی ممدلی و اتول خان (خودروی او) داده شده است. مشتی ممدلی یا مشهدی محمدعلی از درشکهچی های معروف تهران شخصیت ثابت همه این عناوین است. وی که صاحب چندین درشکه (و بعدها یک اتوبوس) است و هر روز مردم شهر را میبیند، مردی خوشاخلاق و خوشروست که بچههای بازیگوش شهر با دیدن و پشت درشکه یا اتوبوس او سوار میشوند و شعر میخوانند.
بعد از این مقدمه کوتاه در مورد شخصیتها جمال اکرمی در یادداشت کوتاهی نوشته است؛ در نگارش قصههای این مجموعه ترتیب مکانی و تاریخی شخصیتهای قصه را در نظر نگرفتهام و آنها را به عنوان نمادهای فرهنگی و آیینی یکجا گرد آوردهام. در نوشتن قصهها از تخیل خودم استفاده کردم و واقعیت و خیال را در هم آمیختهام. رویدادهای قصه به دوران میانی قاجار تا پایان دوران پهلوی بازمیگردد
در جستوجوی نان؛ قحطی که ۹ میلیون ایرانی را با خود برد
مجموعه در جستوجوی، نان چهارمین عنوان از قصه های طنز از تهران قدیم است که در آن سه داستان به نام های ماشین مشتی ممدلی و غول شهرآشوب، پرده برداری از مجسمه و در جستوجوی نان در آن روایت می شود. نویسنده پیش از شروع داستان ابتدا توضیحی کوتاه از مرجع تاریخی آن رویداد به خواننده میدهد؛ به عنوان مثال در ابتدای داستان در جستوجوی نان آمده است: قحطی در ایران، رویداد جنگ جهانی اول سال ۱۲۹۶تا ۱۲۹۸ شمسی از تلخ ترین رویدادهای مصیبتبار جهان به شمار میرود. طی این سالها کشور ایران نیز از آسیبهای آن بیبهره نماند. حضور سربازان انگلیسی در ایران به بهانه جنگ جهانی و احتکار غلات توسط ارتش انگلیس برای سربازان خود، سبب شد تا قحطی بزرگی گریبانگیر سرزمین ما شود و نزدیک به ۹ میلیون ایرانی که تقریباً ۴۰ درصد از جمعیت کشور را در بر می گرفت از گرسنگی و بیماری جان خود را از دست بدهند (ص. ۵).
وی با این مقدمه وارد داستان می شود و داستان پیرزنی را میگوید که چندین روز است در خانه اش نانی ندارد و برای تهیه نان سراغ مشتی ممدلی می رود تا با ماشین خود را به نانوایی برساند ولی وقتی به نانوایی می رسد با جمعیتی روبرو می شود که برای خرید نان آمدهاند اما صدای نانوا را میشنود که میگوید آرد نداریم، آرد باید از آسیاب بیاید. «صدای نانوا از آن همه شلوغی و همهمه درآمد. داد زد و گفت: مگر نگفتم خمیر تمام شده؟ بروید یک نانوایی دیگر! یکی از مشتریها از ته صف پرسید: یعنی چی نان تمام شده؟ نانوا جواب داد: خودت بیا نگاه کن! یک ذره آرد داشتم، آن هم شد نان برای شما. دیگر چی از جان من میخواهید؟ یکی از زنهای ته صف چادر گلگلیاش را روی سرش صاف کرد و پرسید: حالا ما چه کار کنیم؟ چه طوری شکم بچههامان را باید سیر کنیم؟ نانوا جواب داد: من چه میدانم؟ من که دلم نمیخواهد بیکار باشم. بروید آرد پیدا کنید، برایتان نان درست میکنم. (ص. ۱۰)
سرمای قدیم تهران سوژهای برای داستان
عنوان دیگری از این مجموعه به نام دزدان موزه شامل سه قصه ننه سرما، بچه مریخی و دزدان موزه است. داستان اول به نام ننه سرما با این توضیح آغاز میشود که: بارندگی برف و باران در تهران قدم بیشتر از امروز بود. برپا کردن کرسی زغالی یکی از راههای گرم کردن خانهها در شهرهای ایران بوده و هست. شبهای یلدا، همواره از شبهای دلنشین استفاده از کرسی بوده است. کرسی، میز کوتاه چهارگوشهای است که از چوب ساخته شده و روی چاله کرسی، که محل قراردادن آتش زغالی است، قرار میگیرد...
اکرمی با این مقدمه سراغ روایت داستان میرود و تعریف میکند چطور مشتی ممدلی در سرمای آن روزهای تهران دلش برای ماشینش به نام اتول خان میسوزد و میخواد لحاف کرسی خانه را روی او بیاندازد ولی همسرش نمیپذیرد و دعوا بر سر این موضوع بالا میگیرد. «زن مشتی لحاف کرسی را از چنگ او بیرون کشید و گفت: ما خودمان داریم از سرما سگلرزه میگیریم، تو به فکر اتولتی؟ بیا این پتو کهنه را برایش ببر! مشتی پرسید: مگر خودمان کرسی نداریم که داری لرزه به جانت میاندازی؟ زن مشتی جواب داد: مگر یادت رفته؟ آبجی صغرای تو ماه پیش کرسیمان را قرض گرفت، به خاطر سینه پهلوش. کرسیمان کجا بود؟ (ص. ۱۰)»
داستان بعدی در مورد یک گردش علمی تعدادی از کودکان دبستانی در خیابان قوام السلطنه آن روز و رفتن به موزه ایران باستان است. و داستان آخر هم در مورد خراب شدن اتول خان در جادهای خارج شهر و دیدار مشتی ممدلی با یک آدم فضایی.
در جستوجوی نان و دزدان موزه همراه با تصاویری سیاه و سفید و به نویسندگی جمال اکرمی و تصویرگری فرهاد جمشیدی در ۸۰۰ نسخه راهی بازار شده است.
روایت داستانی و متقن و مستند برگرفته از کتاب تهران قدیم نوشته جعفر شهری، نثر روان و شیوا و تصاویری که همراه داستانها شدند خواننده را به خوبی با مجموعه همراه میکند. همچنین تدارک شکل و شمایل یکسان برای همه مجموعه از طرح جلد گرفته تا تعداد صفحات کتاب و نوع کاغذ و قلم استفاده شده در هماهنگی این مجموعه و همراهی خواننده با تمام عناوین مفید است.