در ادامه گزارش دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ روزنامه ایران، می خوانیم: این در حالی است که موضوع ایران برای سیاستگذاران امریکایی نیز همواره یکی از بخشهای ثابت موضع گیریها و سخنرانی های انتخاباتی به شمار میآمده است و با حمایت لابیهای اسرائیلی در امریکا که هزینههای میلیارد دلاری فراخوانهای تبلیغاتی کاندیداها را فراهم میکنند، نسبت مستقیم دارد.
اما باوجود این واقعیت نمیتوان و نباید موضع گیری کاندیداهای انتخابات امریکا درباره مسائل مربوط به ایران را یکسره علیالسویه تلقی کرد؛ زیرا طبیعی است که میان سیاستهای آتی دولت «جو بایدن» که خود را ملزم به بازگشت به برجام و لغو تحریمهای هستهای میبیند و سیاستهای احتمالی دولت «دونالد ترامپ» که انتظار میرود مواضع خود علیه ایران را با هدف واداشتن آن برای نشستن سر میز مذاکره مجدد درباره برجام، تندتر کند، تفاوت وجود داشته باشد. واقعیتی که سبب میشود در مروری کوتاه به دیدگاه دو نامزد انتخابات امریکا که رقابت تنگاتنگی را از سر میگذرانند، بپردازیم.
رؤیای دست نیافتنی سیاستمدار ماجراجو
اگرچه در شرایط کنونی که پیامدهای ناشی از ویروس کووید۱۹ بر اغلب تحولات سیاست خارجی امریکا سایه انداخته و موضوعات مربوط به این حوزه در مقایسه با بیماری کرونا و نتایج وخیم آن بر وضعیت اقتصاد و بهداشت و درمان این کشور از اولویت کمتری برای مردم امریکا برخوردار شده است، باز نمیتوان از اصلیترین دغدغه کاخ سفید در عرصه سیاست خارجی غافل شد. تردیدی وجود ندارد که کارنامه ترامپ در حوزه سیاست خارجی و خاصه در قبال ایران که میخواست در ازای آن موفقیتی بیسابقه را به ثمر برساند، نمره خوبی نگرفته است. تحریمهای فزاینده او نه تنها ایران را پای میز مذاکره نکشاند که برای نخستین بار شکاف عمیق میان واشنگتن با دیگر قدرت های جهان را در صحنه شورای امنیت به نمایش گذاشت و سیاست کمپین فشار حداکثری او تقریباً شانس هرگونه دیپلماسی بین ایران و امریکا را از میان برد.
در واقع ترامپ در وادار کردن ایران بهدست کشیدن از برجام به ترکیبی از تحریم، انزوای سیاسی و تهدید نیروی نظامی تکیه کرد؛ اما این رویکرد به تحقق هدفش در قبال ایران عملاً هیچ کمکی نکرد. او تصور میکرد که حتی اگر به تنهایی عمل کند، میتواند برنامه هستهای ایران را محدودتر کند تا در ازای پذیرش توافق محدودیت بیشتر عملیات غنی سازی، تحریمهایی را که بهطور یکجانبه بازگردانده بود، بار دیگر لغو کند. اما مشخص شد که این انتخاب لجوجانه او در سیاست خارجی و درخواستش از ایران که صراحتاً و بدون پرده پوشی در قالب شروط ۱۲ گانه برای رسیدن به توافقنامه جدید مطرح شد، هیچ آوردهای برای به دست آوردن سرمایه سیاسی لازم جهت رسیدن به خواسته خود نداشت. چه همین اجرای ناموفق سیاست فشار و کاهش معنادار اعتماد میان طرفین بود که نگاه ایران به شرق را پررنگ کرد و تقویت رابطه آن با روسیه و چین بهعنوان دو رقیب بزرگ امریکا از اهمیت ویژهای برخوردار شد.
هرچند که ترامپ کوشید در ازای شکست سیاست فرسودهسازی ایران و توقف در همان نقطه صفر، نمایش عادیسازی روابط و پیمان صلح میان امارات، بحرین و سودان با رژیم اسرائیل و وعده پیوستن عربستان سعودی به این توافقها را دستاوردهایی قابل اعتنا در نمایشهای انتخاباتی اش توصیف کند، اما به نظر میرسد که از منظر سیاستمداران امریکایی ناکامی سیاستش در قبال ایران و شکست فرآیند مذاکرات صلح و خلع سلاح کره شمالی در کنار آسیبهایی که از منظر حیثیتی، سیاسی و حتی حقوقی به امریکا وارد کرد، نمره خوبی در کارنامه او به جای نگذاشته است. همه ناکامیهای ترامپ در حالی است که به اعتقاد بسیاری از ناظران داخلی امریکا، او سیاست خارجی را برای تحقق منافع سیاسی خودش بهکار گرفت و در عین حال رفتارهای ویژه او ساختار دموکراتیک این کشور را دستخوش آسیب هایی جدی کرد و موجب گسست نهادهای قانونی این کشور شد.
راه سخت «بایدن»
سابقه همکاری «جو بایدن» با دولت باراک اوباما در قامت معاونت ریاست جمهوری از جمله دلایلی است که سبب شده است ناظران سیاسی او را بیش از هر فرد دیگری ادامه دهنده سیاست تغییر دولت دموکرات اوباما تلقی کنند. «بایدن» نیز خود دستکم در حوزه سیاست داخلی و رفاه عمومی روی برنامههای اوباما مانور داده است و در موضع گیریهای خارجی و بویژه در قبال ایران هم دیدگاههایی مشابه دولت اوباما را مطرح کرده است. وجه مهم جهتگیری سیاست خارجی «بایدن» تاکنون در موضع گیریهای متوالی او مبنی بر بازگشت امریکا به برجام بازتاب یافته است اما برای پیشبینی نوع نگاه او به موضوعات بینالمللی از جمله موضع گیری اش در قبال ایران کافی بهنظر نمیرسد.
با سناریوی پیروزی «بایدن» بهعنوان یک سیاستمدار باتجربه که تصور میکند هنوز میتوان به عادیسازی رابطه با ایران فکر کرد، بازگشت به برجام گامی مهم برای کاستن از اختلافات با ایران و حل مسأله هستهای تلقی میشود. موضعی که نشان میدهد او بهعنوان کسی که مذاکرات هستهای در دوره مسئولیتش آغاز شده، خود را به اجرای این توافق متعهد میداند.
«بایدن» وقتی فرمانده سپاه قدس ایران به دستور مستقیم دولت امریکا به شهادت رسید، این اقدام را تنش آفرین توصیف کرد و با این موضعگیری که «ترامپ با ترور قاسم سلیمانی، دینامیت در بشکه باروت انداخت»، خطر محتمل پاسخ تلافی جویانه ایران را در بلند مدت پیشبینی کرد. تروری که ترامپ با اقدام به آن عملاً راه هرگونه مذاکره با ایران را بست و کمپین فشار حداکثری اش را به بنبست کشاند.
با در نظر گرفتن چنین مواضعی میتوان تصور کرد که دولت احتمالی «بایدن» رویکرد متفاوتی را در قبال ایران در پیش بگیرد. اگرچه او به وضوح ایران را یکی از عوامل بیثباتی منطقه خاورمیانه میداند و در این دیدگاه که ایران از «تروریسم» حمایت میکند، با رقیب جمهوریخواهش اشتراک نظر دارد، اما معتقد است که مقابله با نقش آفرینی منطقهای ایران و گسترش فعالیت هستهای اش باید از طریق بکارگیری یک استراتژی روشن با اهداف مشخص و با کمک متحدان اروپایی امریکا انجام شود. چه او روش ترامپ در عرصه سیاست خارجی را لجام گسیخته و فاقد استراتژی مشخص میداند و معتقد است که رئیسجمهوری امریکا بدون اینکه هیچ برنامهای برای خروج از تشدید تنشها داشته باشد، وارد چرخه نزاع شده است.
نامزد دموکرات انتخابات با این نگاه از برجام دفاع میکند و بازگشت امریکا به این توافق را اولین گام برای احیای آبروی از دست رفته کشورش میداند و میکوشد در صورت حضورش در کاخ سفید بار دیگر از طریق اجماع با سایر شرکای بینالمللیاش سنگ بنای تازهای برای ملزم کردن ایران به اجرای تعهدات برجامی اش و آمادهسازی آن برای گفتوگو پیرامون سایر موضوعات بهوجود آورد. هدفی که بیتردید برای رسیدن به آن باید بیشتر از ترامپ آماده واگذاری امتیازات و تأمین منافع ایران باشد.
اما و اگرها درباره دولت دوم ترامپ
بر کسی پوشیده نیست که وجوه واقعیت روابط بحرانی ایران و امریکا طی چند دهه گذشته از اختلاف بر سر مسأله هستهای و نقش آفرینی منطقهای ایران فراتر بوده است. با این حال همین دو موضوع در چند سال گذشته ابعاد این رابطه را پیچیدهتر کرده و گرچه گمان میرفت، برجام برای گره گشایی از این تخاصمات، راهگشا باشد، اما حضور ترامپ در کاخ سفید همه این معادلات را برهم زد تا اینک در آستانه انتخاباتی دیگر که ممکن است او بار دیگر رئیسجمهوری امریکا شود، این پرسش مطرح شود که ایران و دولت دوم ترامپ با یکدیگر چگونه رفتار خواهند کرد؟
تا اینجای کار که معلوم شده است استراتژی ترامپ در قبال ایران تأثیری در تغییر رفتار مواضع مسئولان کشورمان و ایجاد تمایل به مذاکره با دولت امریکا نداشته است. اگرچه خروج امریکا از برجام پیامدهای اقتصادی به کشورمان تحمیل کرده با وجود این مقامهای ایرانی نه تنها حاضر به پذیرش خواستههای امریکا نشدهاند که در اقدامی تلافی جویانه در چارچوب برجام، عملیات غنیسازی بدون مرز را از سرگرفته و موفق شدهاند با همراهی سایر شرکای برجام و باوجود مخالفت امریکا با لغو تحریمهای تسلیحاتی، معاملات پیرامون چنین اقلامی را با شرکای خود ازسرگیرند.
ممکن است با حاصل شدن چنین نتایجی تصور کنیم اگر ترامپ دوباره رئیسجمهور شود، سیاست فشار حداکثری ادامه خواهد یافت اما این در حالی است که ترامپ در هفتههای اخیر و در خلال رقابتهای انتخاباتی مدعی شده که اگر بار دیگر رئیسجمهور شود، در عرض ۳۰ روز و بسرعت با ایران به توافق خواهد رسید. موضعی که نشان میدهد شاید رئیسجمهور ماجراجوی امریکا در پیگیری سیاست جنجالی اش با ایران تجدیدنظری کند و بیشتر از آنکه بهدنبال تداوم بخشیدن رابطه بحرانی با ایران باشد، درصدد یافتن راهی برای خاتمه این پرونده و عزیمت به سمت چین و تشدید رقابتهای رو به افزایش واشنگتن و پکن باشد.
فرصتی برای مذاکره؟
ممکن است پیشبینی چشمانداز توافق هستهای و رابطه ایران و امریکا با این موضعگیری «بایدن» که به برجام بازخواهد گشت و آن را به فرصتی برای مذاکرات بعدی با ایران تبدیل خواهد کرد، آسانتر بهنظر بیاید اما نباید فراموش کرد که خواستههای او در بازگشت ایران به تعهدات برجامی اش و گفتوگو پیرامون سایر موضوعات از جمله فعالیتهای موشکی و نقش آفرینی منطقهای ایران با مطالبات ترامپ، مشترک است و تنها تفاوت به نحوه سیاستهای یکجانبه گرایانه او و تمایل به پیروزی در برابر ایران بدون واگذاری هیچ امتیازی با رویکرد چندجانبه گرایانه «بایدن» و تمایلش به حل موضوعات از طریق مذاکره بازمیگردد؛ هرچند که نباید سابقه تاریخی دموکراتها در استفاده از راهکار تحریم برای افزودن قدرت چانه زنی در مذاکره را فراموش کرد بویژه آنکه اینک «بایدن» میتواند از تحریمهای فزاینده ترامپ علیه ایران بهعنوان اهرمی برای گرفتن امتیازات بیشتر از تهران بهره ببرد.
به هر روی پیشبینی آینده برجام و مناسبات تهران و واشنگتن در صورت پیروزی ترامپ یا بایدن بدون در نظر گرفتن تصمیم ایران برای نقش آفرینی در این معادله پیچیده و چند وجهی ممکن نخواهد بود. مقامهای ایران با در نظر گرفتن فرآیندی که برای حفظ برجام از سر گذرانده شده اما تضمینی هم نداده اند که برجام در هر شرایطی ماندگار باشد به خصوص که اگر نتواند منافع ایران را تأمین کند. اگرچه ایران همچنان بر ادامه این توافق تأکید دارد. بویژه اینکه مقامهای تصمیم گیرنده سیاست خارجی ایران این گزاره را هم در نظر خواهند داشت که شرکای اروپایی برجام در صورت انتخاب مجدد ترامپ، از روی جبر، سیاست همراهی با دولت دوم ترامپ را انتخاب میکنند و همسوی سیاستهای او خواهند شد. برای پیشبینی چشمانداز مناسبات ایران و دولت آتی امریکا باید منتظر ماند و دید که آستانه تحمل تهران و واشنگتن برای تحمل هزینههای این رابطه بحرانی تا چه اندازه خواهد بود.
به هر روی بسیاری از کارشناسان و حتی مقامات ایالات متحده هم اذعان دارند که سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران به نتایج اعلامی خود نرسیده و دولت ایران با اتخاذ سیاست هایی توانسته در برابر این اعمال فشار مقاومت کند که همین مقاومت و ناکامی آمریکا در حصول به نتایج دلخواه کاخ سفید را فارغ از آنکه بایدن یا ترامپ مستاجر جدید آن باشند، مجاب سازد در قبال ایران کشتی بان را سیاستی دیگر باید. مسئولان کشورمان هم پیش از این اعلام کرده اند که راه برگشت آمریکا به برجام باز است البته با احتساب جبران مافات اقداماتی که علیه ایران انجام داده اند.