به گزارش روز پنج شنبه ایرنا، در حالی که با ادامه شمارش آرا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، امیدها به پیروزی «جو بایدن» افزایش یافته، کارشناسان سیاسی می گویند که هرکسی که بر کاخ سفید حکمرانی کند ، اروپایی ها باید برای به دست آوردن نقش جهانی خود با او بجنگند.
نشریه استاندارد در این رابطه نوشت: رقابت رو در روی دونالد ترامپ و جو بایدن برای تصدی پست ریاست جمهوری آمریکا از دو جهت برای شرکای اروپایی هوشیار کننده است. نتیجه این انتخابات آنقدر نزدیک خواهد بود که نامزد راه یافته به کاخ سفید قبل از هر چیز باید به راهی برای حکومت بر یک جامعه با شکافی عمیق بیاندیشد.
در دولت جدید آمریکا، نبردهای داخلی از جمله با سنا و مجلس نمایندگان ادامه خواهد یافت. در این صورت حتی زمان و فرصت کمتری نسبت به گذشته برای تجدید روابط واشنگتن با آنسوی اقیانوس اطلس وجود خواهد داشت.
با این حال یک شروع مجدد برای منافع هر دو طرف ضروری است. روابط نزدیک اروپا و آمریکا پس از پایان جنگ «دنیای غرب قدیم» که علاوه بر گسترش ناتو با گسترش اتحادیه اروپا در سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ ، ۱۰ شریک اروپای شرقی نیز به آن اضافه شدند ، در دوره ترامپ به کمترین حد خود رسیده و ادامه دادن به آن برای اکثر دولتهای اروپا یک کابوس واقعی است.
اما در میان همه سر و صداهای پوپولیستی که ترامپ از ژانویه ۲۰۱۷ به راه انداخت و طی آن علاوه بر این که همکاری چند ملیتی و سازمان های بین المللی را شکست یا از طریق امتناع از همکاری، به آنها آسیب رساند ، یک واقعیت اغلب نادیده گرفته می شد: بیگانگی دو سوی اقیانوس اطلس که از سالها قبل آغاز شده، برای مدت طولانی تری ادامه می یابد. حتی با حضور «جو بایدن» تجدید حیات مناسبات بروکسل-واشنگتن دشوار خواهد بود.
بیگانگی با بوش آغاز شد
این بیگانگی خیلی زود پس از دوره بیل کلینتون آغاز شد ، زمانی که امید وجود داشت که آنها بتوانند با روسیه و چین به عنوان شرکای جدید، یک نظم جهانی جدید و طولانی ایجاد کنند. اما آنچه در آن زمان هیچ کس انتظارش را نداشت رخ داد: حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و عواقب آن. در ابتدا ، اروپایی ها و ایالات متحده آمریکا با هم در افغانستان با طالبان جنگیدند. اما هنگامی که «جورج دبلیو بوش» جنگ عراق را در سال ۲۰۰۳ آغاز کرد ، اولین اختلاف بزرگ در سیاست های امنیتی بود که در آن زمان فقط در سطح اتحادیه اروپا وجود داشت، بروز کرد.
علاوه بر این ، اردوگاه اروپا به 'شاهین' و 'کبوتر' تقسیم شد. گرایش انگلیسی ها با «تونی بلر» بیشتر به سمت واشنگتن بود و شروع به 'بیگانگی' با اتحادیه اروپا کرد. فرانسه در برابر آن ایستاد. این روند اساساً تغییر نکرد تا اینکه بوش جمهوری خواه با باراک اوباما دموکرات در سال ۲۰۰۹ جایگزین شد. وی به عنوان 'رئیس جمهوری دوست دار اروپا' در دنیای قدیم محبوب سیاستمداران و شهروندان شد.
اما اوباما به آسیا روی آورد ، روابط اقتصادی را مقید کرد ، اروپایی ها را به یکه تازی در سیاست های امنیتی متهم کرد و برای امنیت آمریکا بیشتر کار کرد. رئیس جمهوری آمریکا در نشست ناتو در سال ۲۰۱۶ ، اروپا را به دلیل ناکامی در مبارزه با تروریسم و کمک کم به هزینه های نظامی سرزنش کرد.
استراتژی «اول آمریکا» ترامپ
توافقنامه تجارت و سرمایه گذاری (TTIP) برخلاف توافق نامه حفاظت از آب و هوا و توافق هسته ای ایران که اجرای آن به آینده ای دورتر موکول شد ، با اوباما منعقد نشد. آنها بحران عمیق مالی و اقتصادی را آغاز کردند که از سال ۲۰۰۸ تا حدودی با هم آغاز شد. هنگامی که رئیس جمهور دموکرات ، که بایدن معاون اول وی بود ، در پایان سال ۲۰۱۶ از سمت خود کنار رفت ، لیست طولانی از مشکلات در دستور کار دو سوی اقیانوس اطلس بود. جنگ ها و درگیری های حل نشده از لیبی تا سوریه و عواقب آن ، موج پناهجویانی که به اروپا می رفتند ، در اوج بود.
ترامپ با اعلام 'دشمن اول اروپا' و تهدیدهای مداوم به تحریم های اقتصادی ، همانطور که چین را نیز متاثر کرد ، با استراتژی 'اول آمریکا' چند درگیری دیگر به این موارد اضافه کرد. وی همچنین متمایل به روسیه شد که اتحادیه اروپا از زمان بحران اوکراین در اوایل سال ۲۰۱۴ علیه این کشور تحریم کرده است.
این واقعیت های ناخوشایند نقطه آغاز قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ ایالات متحده بود. این شرایط اتحادیه اروپا درست در مورد پیمان نظامی ناتو نیز صدق می کند. از منظر بین المللی ناتو و اتحادیه اروپا دو روی یک سکه هستند. آنها از دوران پس از جنگ سازمانهای جدا نشدنی بلکه کاملاً مستقلی بوده اند؛ یکی به عنوان موتور اقتصادی ، دیگری به عنوان پیمان نظامی. اما برای یک دهه ، از آنجا که اتحادیه اروپا به دلیل بحران ها و جنگ های زیادی در 'کمربند آتش' از لیبی ، سوریه ، ترکیه ، اوکراین تا بلاروس به دلیل سیاست های امنیتی به چالش کشیده شده است ، مرزها محو شده و سیاست ناتو نقش مهمی را برای اتحادیه اروپا بازی کرده است. از این رو اتحادیه اروپا می خواهد سیاست نظامی خود را توسعه دهد.
مسیر برگشتی وجود ندارد
این یک معامله انجام شده است و تحت عنوان تقویت 'ستون اروپا' در ناتو ، یعنی بودجه بیشتر برای هزینه های نظامی انجام می شود. یافتن راه حل برای این معامله یکی از بزرگترین وظایف پیش روی اروپا و رئیس جمهوری جدید ایالات متحده خواهد بود. بایدن اروپایی های متحد را به عنوان شرکای ناتو می خواهد، اما ترامپ می خواهد آنها را بیشتر تقسیم کند ، کشورهای اتحادیه اروپا را به دوستان و دشمن تقسیم کرده و روابط خود را با نخست وزیران راستگرا حفظ کند.
در هر دو مورد ، اروپایی ها مجبور می شوند خود را از آمریکا رها کنند. «استفان لنه» متخصص اتحادیه اروپا و امنیت از اندیشکده کارنگی پیش بینی می کند که دیگر بازگشتی به روابط سنتی دو سوی اقیانوس اطلس نخواهد بود.
این کاملاً منطبق با تصویری است که اتحادیه اروپا از نقش آتی خود در جهان دارد. «اورسولا فون در لاین» این رویه را در برنامه کمیسیون اتحادیه اروپا می بیند. این یک واقعیت است که اتحادیه اروپا ، در کنار ایالات متحده آمریکا و چین به عنوان یک طراح جهانی باید وزنه بسیار قوی تری نسبت به قبل ایجاد کند.
اروپایی ها باید ادعای خود در زمینه رهبری در سیاست های آب و هوایی ، انتقال انرژی ، حفاظت از محیط زیست و تغییرات دیجیتالی را داشته و از آن دفاع کنند. این مغایر با مشارکت نزدیک و همکاری با ایالات متحده نیست ، اما به معنای کار سخت و در بعضی موارد نیز مخالفت با منافع ایالات متحده است.