روزنامه همدلی ۱۸ آبان یادداشتی به قلم شیرزاد عبداللهی (روزنامهنگار) منتشر کرد و نوشت: قدرت دولتی یا حکومتی میل به تجمیع و انحصار دارد. حکومت یک شر است، اما شر لازم. چگونه میتوان از شرارت حکومتها کاست؟ عقل و تجربه بشری دو راه حل برای جلوگیری از استبداد پیدا کرده است: یکی تفکیک واقعی قوای حکومتی (قانونگذار، مجری قانون و دستگاه قضا) و دیگری مکانیسم چک و بالانس است. در جوامع سنتی معمولا فرد یا نهادی را به عنوان فصلالخطاب معرفی میکنند که اختلاف بین قوا و نهادها را حل کند. اما همین فرد یا نهاد خود تبدیل به عاملی برای تجمیع قدرت و اعمال دیکتاتوری میشود. دمکراسی روشی معین با نتایج نامعین است. دمکراسی هم ضعفهایی دارد، اما در مقایسه با سایر نظامها معایب کمتری دارد. ظاهرا روی کار آمدن افراد پوپولیست مانند ترامپ از طریق مکانیسمهای دمکراتیک، دمکراسیها را تهدید میکند. فردی از نردبان دمکراسی بالا میرود و ممکن است نردبان را بشکند؛ همان کاری که هیتلر کرد. راه حل این مسئله در نظامهای دمکراتیک توزیع قدرت و مکانیسم چک اند بالانس است. رئیس جمهور آمریکا قدرتمندترین فرد جهان است. اما یک قاضی ایالتی حکم او را متوقف میکند.
اگر ترامپ انتخابات ریاست جمهوری را برگزار میکرد، شاید نصف آرا را باطل میکرد. اما او فقط میتواند لاف بزند، درعمل باید با اسناد و مدارک نزد یک قاضی برود و طرح شکایت کند. قدرت در سطح فدرال بین قوای سه گانه توزیع شده است و علاوه بر آن هر ایالت اختیارات وسیعی دارد. پلیس یا نیروی انتظامی کاملا محلی است و زیر نظر یک مقام محلی انتخابی کار میکند و فرمانده کل قوا (رئیس جمهور) نمیتواند به یک پاسبان دستور بدهد. قدرت بین ۵۰ دولت ایالتی و نهادهای فدرال مانند رئیس جمهور، مجلس نمایندگان، سنا، قضات ایالتی و دادگاه عالی تقسیم شده است. همه مواظبند که نهاد دیگر از مرز قانون نگذرد. عامل دیگر پایداری دمکراسیها، آزادی بیان و نقش رسانههاست. درست است که ترامپ خشمگینانه علیه همه توئیت میزند، اما رسانهها و مخالفان ترامپ هم با آزادی کامل هرچه دلشان بخواهد بدون ترس و لکنت زبان میگویند و مینویسند. ترامپ حتی اگر انتخابات را میبرد، باز هم مغلوب دمکراسی میشد. حکومتها عناوین و تابلوهای متفاوتی دارند. سوسیالیست، کمونیست، سوسیال دمکرات، اسلامی، دمکراتیک خلق و... و. اسامی اهمیتی ندارند.
معیار حکومت خوب، تفکیک قوای حکومتی، توزیع قدرت، کنترل قدرت از طریق چک اند بالانس و گردش و چرخش حکومتگران و آزادی بیان و آزادی انتخابات است. هر جا حاکمی مادامالعمر یا حزبی یگانه حکم میراند و تمام سرنخهای قدرت به یک شخص یا یک حزب ختم میشود، هرجا مردم عادی از حکومت میترسند و آزادی بیان بهای سنگینی دارد، هرجا نهاد انتخابات در کنترل حزب یا فرد حاکم است، آن حکومت حکومت خوبی نیست. در قرن ۲۰و ۲۱ نمیتوان یک دولت را به عنوان نمونه یافت که بدون جهتگیری دمکراتیک به توسعه و پیشرفت و رفاه عمومی و عدالت دست یافته باشد. عدالت در فقر و دیکتاتوری بیمعنا است. نکته مهمتر این است که چرا حکومتهای دمکراتیک قابل براندازی نیستند؟ دلیلش این است که مردم با رای خود نمایندگانشان را در همه سطوح و برای همه پستها و برای مدت معینی در انتخاباتی آزاد انتخاب میکنند و هر بار اصلاح یک یا چند قانون به رای عمومی گذاشته میشود. پس دیگر چیز ثابت و پایداری برای براندازی باقی نمیماند.