«پدرم هفته قبل مرد» این را کودکی ۹ ساله میگوید که لحظاتی قبل از آن تا کمر در مخزن زباله فرو رفته و بعد پیروزمندانه تعدادی بطری پلاستیکی و فلزی با خود بیرون آوردهاست.
- «روزی چقدر کار میکنی؟»
- «بستگی داره که قبلش تعطیلی بوده یا نه. روزی حدود 50 هزار تومن.»
- «بیشتر چه قسمتی از شهر فعالیت میکنی؟»
- «دست خودم که نیست. توی این خیابون سه تا مخزن زباله هست که محدوده فعالیت منه. قبلا بابام کار میکرد که حالا مرده و من جاش میام.»
- «چرا مرد؟»
- «به خاطر کرونا.»
این را میگوید و دوباره خود را از دیواره فلزی مخزن زباله بالا میکشد.
مسعود یکی از صدها کودک زبالهگردی است که جانش را با زباله، این طلای کثیف معامله میکند.
این روزها زباله گردها علیرغم تذکرات بهداشتی،به اجبار و از سر نیاز برای کسب درآمدی جهت گذران زندگی خود یا خانواده دچار بیماری کرونا میشوند و ناگزیر آن را به خانواده و نزدیکان خود انتقال میدهند که این مساله بیش از پیش ضرورت مقابله با این پدیده جامعه شناختی و روان شناختی و اقتصادی را گوشزد میکند.
یکی از جامعه شناسان به تاثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی در زباله گردی اشاره می کند و میگوید: مدتی است که رسانهها به یاد زبالهگردها افتاده اند، کسانی که درمیان کثافت مخزنهای زباله برای لقمه ای نان به جستجوی زبال های قابل بازیافت می پردازند.
«پرویز جلالی» در این باره میگوید: این کارگران شدیداً استثمار می شوند و کسی حاضر نیست آنها را کارگر به شمار آورد. اما جالب این که رسانه ها که معمولا از دید طبقات متوسط به مسائل اجتماعی نگاه میکنند، خواهان این نیستند که به استثمار این مردم فقیر خاتمه دادهشود بلکه آنها را با زباله ها اشتباه میگیرند و خواهان جمع آوری آنها می شوند! بدون توجه به این که اینان فعالیتی اقتصادی را در قالب جمعآوی پسماند در بدترین شرایط و با بدترین نوع استثمار انجام میدهند.
جلالی به ریشه یابی زباله گردی پرداخته و میگوید: فقدان فرهنگ همکاری مردم با مدیریت جامعه (دولت وشهرداری ها) درمواقعی که لازمهاش انجام کار یا پذیرفتن زحمتی هرچند کوچک درحد تفکیک زباله تروخشک درمنزل و نیز ناتوانی مدیریت بخش عمومی مسوولان در گفتوگو بامردم و اقناع وجلب همکاری آنها برای ایجاد این فرهنگ است.
وی ابراز می کند: اگر شهرداری میخواست و میتوانست شهروندان را قانع کند که از در منزل زباله هایشان را تفکیک کنند و شهروندان اقناع برای همکاری میشدند اصولا معضلی به نام زباله گردی بروز نمی کرد و حتا درحالت عدم همکاری هم اگر شهرداری ها چشم را به روی عملکرد پیمانکاران نمیبستند اوضاع ممکن بود بهتر باشد .حداقل می توانستند شغلی به نام تفکیک زباله را بپذیرند وحقوقی برای فعالان آن قائل می شدند.
وی همچنین به آغاز مساله پدیده زبالهگردی اشاره میکند و میگوید: این مساله به وقتی برمی گردد که موضوع تفکیک و بازیافت زباله که از مدتها پیش در شهرهای جهان اجرا میشد درایران هم مطرح شد. مساله این بود که به جای این که با انباشتن زباله در طبیعت به تخریب محیط زیست بپردازیم با بازیافت بخشی از زبالهها که قابل تجزیه و ترکیب دوباره و تبدیل شدن به مواد مفید و قابل استفاده است، طبیعت را پاکتر نگهداریم.
جلالی ادامه می دهد: لازمه بازیافت تفکیک زباله ها بود، به این ترتیب که درمرحله اول موادی مثل کاغذ ،مقوا، پلاستیک، شیشه و فلز از زبالههای تر تفکیک میشدند و به کارگاه ها و کارخانههای بازیافت فرستاده میشدند .در ایران هم شهرداری ها این وظیفه را برعهده گرفتند .مرحله اول بازیافت، تفکیک زباله است.تجربه جهانی نشان میداد که بهترین راه تفکیک زباله تفکیک از مبداء یعنی خانه ها یا بنگاههای صنعتی، خدماتی و اداری است .
وی اضافه می کند: شهرداری های شهرهای بزرگ و درابتدا تهران برای این کار اقدام کردند. جزواتی منتشر کردند و کوشیدند تفکیک زباله از خانه را به شهروندان یاد بدهند و به این منظور ظروف مخصوص مقوایی یا کیسه های مخصوص زباله های قابل بازیافت در اختیار مردم دربرخی مناطق قرار دادند. در ادارات و کارخانه ها هم ظروف مخصوص تفکیک زباله گذاشته شد . اما پس از مدتی معلوم شد که متاسفانه مردم اهمیت موضوع را درک نمی کنند و حاضر به همکاری نیستند .
این جامعه شناس با اشاره به اینکه تفکیک زباله در ادارات وکارخانه ها تا حدودی عمل شد، میگوید: هنوز دربعضی از ادارات نمونه هایی از این ظروف آبی رنگ مقواییها مخصوص دفع ضایعات کاغذی ومقوایی دیده میشود، اما نه خانواده ها حاضر به همکاری شدند و نه شهرداری ها به طور جدی و پیگیر، به تبلیغ این موضوع پرداخت و نتیجه این شد که شهرداریها به فکر راههای دیگر افتادند.یک راه این بود که ایستگاههایی دربعضی نقاط شهرهای بزرگ باز شدکه ظروف پلاستیکی و فلزی و شیشه وکاغذ وبعداً سی دی و فلش و سایر ضایعات کامپیوتری را درمقابل مواد موردنیاز شهروندان یا پول ازشهروندان تحویل میگرفت.
وی اضافه می کند: اما این موضوع هم به طور جدی پیگیری نشد و تعداد این ایستگاه ها بسیارکم بود وتقریباً تاثیری نداشت. نهایتاً طبق معمول سنت اداری ایران، شهرداری آسانترین راه را برگزید یعنی کار تفکیک زباله را به تعدادی پیمانکار سپرد. اینان دفاتری یا انبارهایی در شهرها ایجاد کردند و در مقابل دریافت زبالههای قابل بازیافت پول مختصری میپرداختند.
جلالی می افزاید: با توجه به وسعت شهرها ی بزرگ و میزان زباله اگر قرار بود که پیمانکاران برای تفکیک و انتقال زباله از سطلهای زباله به ایستگاه ها ی بازیافت دست به استخدام نیرو بزنند برایشان بسیار پرهزینه میشد نه شهرداریها حاضر به پرداخت این هزینه بودند و نه پیمانکارهای شهرداری زیر بار این هزینه رفتند.
جلالی بیان می کند: این مساله باعث شد اقشار فقیر که کار دائمی ندارند و هیچ راهی برای تامین معاش جلوی پایشان نیست از این کار استقبال کنند و با زبالهگردی و انتقال زبالههای قابل بازیافت به ایستگاهها و فروختن زبالهها به قیمت بسیار ارزان به این ایستگاه ها محل درآمدی برای خود بیابند.این در حالی است که پیمانکاران درمقابل هیچ مسئولیتی درمورد ایشان برعهده نگرفتند و از استخدام وحقوق و بیمه و وسیله نقلیه برای انتقال زباله وغیره هم خبری نبود. کارکاملا قانونی به نظر میآمد وکسی هم زباله گردها را کارگر به حساب نمی آورد که حقوقی برایشان قائل باشد با وجود این تا مدتها این شیوه ادامه داشت و مشکل اجتماعی به حساب نمی آمد و کسی هم اعتراض نمی کرد.
کرونا به بیماری فقرا تبدیل شدهاست
عضو انجمن علمی بهداشت محیط ایران نیز با اشاره به اینکه کرونا در کشورمان تبدیل به بیماری فقرا شده است، میگوید: طی ماه های اخیر همزمان با افزایش تورم و گرانی تعداد افرادی که برای کسب رزق و روزی در داخل زباله ها تا کمر خم میشوند افزایش یافته است.
محمدرضا محبوب فر اضافه می کند: در این زباله ها پسماندهای عفونی خانگی و گاهی بیمارستانی که از بیماران کرونایی است مشاهده می شود که برای سلامت زباله گردها خطرناک است.
وی ادامه می دهد: حتی افرادی که به صورت قانونی در سایت های پسماند اقدام به تفکیک زباله می کنند باید پروتکل های بهداشتی را رعایت کنند و تا حد امکان از دستکش، ماسک و سایر مواد استفاده کنند ضمن اینکه باید مکانیزه شدن افزایش و دخالت انسان در این بخش کاهش پیدا کند.
عضو انجمن علمی بهداشت محیط ایران تاکید می کند: هر زبالهگردی می تواند به کانون شیوع ویروس کرونا تبدیل شود و این بیماری را از سطلهای زباله گرفته و به سایر افراد منتقل کند.
وی خاطر نشان می کند: در وضعیت شیوع ویروس کرونا و اینکه بسیاری از مبتلایان دوره نقاهت را در منازل سپری می کنند از این رو زبالهای که در خانه تولید میشود باید در بسته بندی مناسب و در فاصله زمانی کوتاه به مراکز بازیافت منتقل شود.
عضو انجمن علمی آموزش بهداشت و ارتقای سلامت ایران با بیان اینکه باید نظارت ها بر سطل های زباله و حمل و نقل آن افزایش پیدا کند، میگوید: باید مردم در محله ها آموزش ببینند تا اینکه بدانند چه افرادی حق استفاده و سرک کشیدن بر زباله ها را دارند تا با این افراد برخورد قانونی شود.
وی بیان می کند: مردم باید فعالیت زباله گردها را از طریق سامانه های ۱۹۰ و ۱۱۰ اعلام کنند تا با شناسایی این افراد و خانواده های آنان شاهد توان افزایی این افراد و ایجاد اشتغال برای آنها باشیم.
محبوب فر با اشاره به اینکه زباله گردها باید به مراکز توانبخشی و اشتغال یابی ارجاع دادهشوند، میگوید: بعضی از این زباله گردها واقعا از نظر مالی در مضیغه هستند باید خودشان و خانوادهشان شناسایی و به وضعیتشان رسیدگی شود و اگر نیازمندی آنها ثابت شد به آنها خدمات رفاهی و خدماتی ارائه کرد.
وی اضافه می کند: همچنین باید برنامه ریزی شود تا زباله هایی که در سطل ها قرار میگیرد سریع به مراکز دفن و یا جداسازی پسماند منتقل شوند تا مدت زمان دسترسی به آنها توسط زباله گردها کمتر باشد.
عضو انجمن علمی بهداشت محیط ایران با بیان اینکه زباله گردی در سطح کشور تبدیل به مافیا شدهاست، می گوید: از نظر بهداشت محیط زبالههای تر و خشک ارزشمند هستند و از آنها به عنوان طلای کثیف نام برده میشود.
وی ابراز می کند: بعضی از این زباله گردها به صورت هدایت شده گاهی انفرادی و گاهی به صورت گروهی توسط افراد خاص و یا بخش خصوصی هدایت می شوند تا اقلام ارزشمند و قابل بازیافت را جداسازی کنند.
محبوب فر خاطر نشان می کند: همچنین بعضی دیگر از این افراد در کارگاه های زیرزمینی و گاراژها اقدام به بازیافت زباله می کنند و آن را به افراد مورد نظر و یا بخش خصوصی می فروشند.
اینها بخشی از صحبت های کارشناسان شهری است که دغدغه مند زندگی زبالهگردها هستند در حالی که باز هم به چشم می خورند در کوچه پس کوچههای شهر کودکان، مردان وزنان پیری که تا کمر در سطح های زباله دنباله نان میگردند و در این بین هم هستند خانواده هایی که دلسوزانه با اما و اگرهایی برای این زباله گردها نگرانند.
زن کیسه انباشته از زباله را جلوی خانه میگذارد. کیسه شفاف است و میتوان شیشه های مربا و قوطیهای کنسرو را در آن دید.
-«خانم الان ساعت ۱۰ صبح و شما باید زباله ها رو ساعت ۹ شب بیرون بگذارید.»
- «من همیشه همین کارو میکنم. غیر از روزهایی که مواد قابل بازیافت زیاد دارم.»
- «چرا روزهایی که زباله بازیافتی زیاد دارید، زباله ها را صبح میگذارید دم در یا کنار سطل زباله؟»
- «میذارم تا این بچههای فقیر یه چیزی گیرشون بیاد. وقتی میبینم اینا اینجور تو مخازن زباله دنبال چهارتا قوطی میگردن دلم میسوزه، میگم بذار این چندتا شیشه و قوطی که دارم قسمت اینا بشه، ثواب داره!»