روزنامه همشهری سهشنبه ۲۰ آبان گفت وگویی را با سیدجلال دهقانی فیروزآبادی استاد روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی منتشر کرده که در گزیده ای از آن آمده است: نتیجه انتخابات آمریکا، پس از یک دوره رقابت نفسگیر، به پیروزی جو بایدن، نامزد حزب دمکرات و شکست دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه منجر شد؛ بر این اساس، در بهمنماه، ترامپ کاخ سفید را ترک خواهد کرد و بایدن ردای ریاستجمهوری آمریکا را به تن میکند. در ارتباط با تغییر دولت در آمریکا، آنچه برای جمهوری اسلامی ایران موضوعیت دارد، تغییر سیاستهای واشنگتن در منطقه و مهمتر از آن بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریمهاست. ترامپ با زیر پا گذاشتن تعهدات آمریکا در برجام و اعمال فشارهای حداکثری، تلاش کرد تا تعهدات بیشتری به ایران تحمیل کند. اما ایران سیاست «صبر استراتژیک» و مقاومت را برگزید. حال پس از گذشت ۴سال، بایدن بهعنوان رئیسجمهور کار خود را در کاخ سفید آغاز خواهد کرد. او که در دولت اوباما نقش معاون رئیسجمهور را بازی میکرد، در کارزار انتخاباتی خود وعده بازگشت به برجام را داده است.
در تهران هم انتظار این است که بایدن به وعده خود عمل کند و اجرای تعهدات آمریکا در برجام را از سر بگیرد. اما برخی از کارشناسان بر این باورند که دولت بایدن بدون امتیازطلبی به نقطه صفر برجام بازنخواهد گشت و بازگشت او به برجام احتمالا با اما و اگرهایی همراه خواهد بود. در اینباره با سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، استاد روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی گفتوگو کردهایم. وی تأکید میکند که سیاست اصولی ایران «بازگشت در برابر بازگشت» بدون اعطای هیچگونه امتیاز بیشتر به آمریکا باید باشد.
با توجه به پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و وعده وی برای بازگشت به برجام، فکر میکنید نگاه دولت بایدن به روابط با ایران و بهطور کلی مسائل ایران چگونه خواهد بود؟
من فکر میکنم همانطور که جو بایدن در مبارزات انتخاباتی هم مورد تأکید قرار داده، سیاست کلی وی بازگشت به برجام است. به هر حال، برجام در دوره ریاستجمهوری اوباما و دمکراتها به امضا رسید که بایدن هم در نقش معاون رئیسجمهور ایفای نقش میکرد. بهنظر میرسد که بایدن رویکردی متفاوت از ترامپ در پیش خواهد گرفت. ترامپ در همه زمینهها از جمله در برجام مخالف سیاستهای اوباما بود و برای از بین بردن دستاوردهای اوباما تلاش کرد و بر اساس وعدهای که برای خروج از برجام داده بود از این توافق خارج شد. رویکرد بایدن اما در مقابل این است. برجام یکی از دستاوردهای دمکراتها بوده است. پیشنهاد بازگشت به برجام از سوی آمریکا و دولت بایدن مطرح خواهد شد. من نام این را سیاست «بازگشت در برابر بازگشت» گذاشتهام. بهمعنای اینکه بایدن بازگشت آمریکا به برجام را در مقابل بازگشت ایران به شرایط قبل از خروج ترامپ از برجام و اجرای کامل تعهدات از سوی ایران پیشنهاد خواهد داد. نکته اینجاست که بایدن بازگشت آمریکا به برجام را بهعنوان یک امتیاز به ایران تلقی خواهد کرد. بر این اساس از ایران میخواهد که متقابلا امتیازاتی را به آمریکا واگذار کند. درخواست این امتیازها از ایران میتواند در همان مرحله اول بازگشت آمریکا به برجام یا در مراحل بعدی صورت بگیرد.
فکر میکنید موضع ایران در برابر امتیازطلبی احتمالی دولت بایدن در قبال بازگشت آمریکا به برجام چه خواهد بود؟ آیا ایران زیر بار این خواسته آمریکا خواهد رفت؟
منافع ایران ایجاب میکند که زیر بار این خواستهها نرود. سیاست ایران باید این باشد که بازگشت آمریکا بهعنوان یک امتیاز را نپذیرد، بلکه اصرار بر اجرای تعهداتی باشد که آمریکا در برجام امضا کرده است. از منظر ایران، صِرف بازگشت آمریکا به برجام امتیازی محسوب نمیشود. اما اعتقاد من بر این است که بایدن به نقطه صفر برجام بازنخواهد گشت. یعنی با میراثی که ترامپ در حوزه هستهای بر جای گذاشته است، دمکراتها تلاش خواهند کرد از آن بهعنوان اهرم فشار بر ایران برای دریافت امتیازات بیشتر استفاده کنند. بر این اساس سیاست «تعدیل تحریمها در برابر تعدیل برجام» را مطرح خواهند کرد. این بهمعنای درخواست بازنگری در بعضی از مفاد برجام خواهد بود.
نظر من این است که ایران به هیچ وجه نباید بازگشت آمریکا به برجام را بهعنوان یک امتیاز بپذیرد. ایران باید بر موضع خود مبنی بر بازگشت آمریکا به تعهداتش در برجام پافشاری کند. مذاکره در مورد تعدیل و اصلاح برجام به هیچ وجه به مصلحت کشور نخواهد بود. اگر بنا بر مذاکره برای اصلاح و تعدیل برجام باشد، همان بهتر که پیرامون یک توافق و سند جدید با ملاحظه منافع ملی ایران مذاکره در قالب ۱+۵ صورت بگیرد. بنابراین، مذاکرات فراتر از برجام تأمینکننده منافع ایران نخواهد بود. بهنظر من ایران باید به مقاومت خود ادامه دهد و نباید با مواضع خود این تصور را نزد دولتمردان آمریکایی ایجاد کند که آنها میتوانند به زعم خود بهدلیل شرایط اضطراری که ایران در آن قرار گرفته است، از تهران امتیاز بگیرند. ما در ایران باید به یک اجماع نظر درباره سیاست هستهای و چگونگی برخورد با آمریکا برسیم و از ایجاد دودستگی در داخل کشور بهشدت باید پرهیز کنیم.
به هر حال ایران در شرایطی قرار گرفته است که باید در راستای تعدیل فشارها و تحریمها اقدام کند و تصمیم بگیرد. در شرایط حضور بایدن در کاخ سفید، ایران چه تصمیماتی برای این منظور میتواند اتخاذ کند؟
اگر آمریکا احساس کند که ایران در شرایط اضطراری قرار گرفته و نیاز به مذاکره دارد، طبیعتا هیچ امتیازی به ایران نخواهد داد. لازم است که ایران همچنان به سیاستهای اصولی خود پافشاری کند. به لحاظ منطقی هم این آمریکاییها هستند که باید به تعهدات خودشان بازگردند. اگر بنا بر انجام مذاکره باشد، باید در چارچوب گروه۱+۵ درباره چگونگی اجرای کامل برجام توسط آمریکا که نقض عهد کرده است، صورت بگیرد؛ توافقی که طبق آن ایران به تعهدات خود پایبند بوده و طرفین دیگر ازجمله آمریکا و اروپا هم باید به تعهدات خود پایبند باشد. سیاست اصولی ایران باید پافشاری بر اجرای برجام از سوی همه طرفین باشد؛ توافقی که قطعنامه۲۲۳۱ سازمان ملل پشتوانه آن است. بهنظر من پیشگامی و ذوقزدگی ایران برای انجام مذاکرات با آمریکا و القای نیاز به مذاکره، پالس مناسب و واقعبینانهای به کاخ سفید ارسال نمیکند؛ بنابراین تأکید ایران باید بازگشت آمریکا به تعهدات خود در برجام باشد، نه اینکه ایران ملزم و متعهد به پذیرش تعهدات بیشتر بشود.
بهنظر شما، امتیازطلبی احتمالی دولت بایدن پیرامون چه موضوعاتی میتواند مطرح شود؟ موضوعات در چارچوب برجام یا خارج از برجام؟
سیاست بایدن در گام بعد، سیاست «تسری در برابر توقف تحریمها» است؛ بهنظر من در همان ابتدای امضای برجام هم دولت اوباما بهدنبال همین سیاست بود. یعنی تسری برجام به حوزههای موشکی و منطقهای در برابر توقف تحریمها که ایران بهشدت با آن مخالفت کرد. با توجه به میراثی که ترامپ برای دمکراتها بر جای گذاشته است، بعید بهنظر میآید که دولت بایدن بخواهد از نقطه صفر برجام شروع کند و بدون مطالبه امتیاز از ایران، اجرای تعهدات خود در برجام را از سر بگیرد. بهنظر من، آمریکا خواستههای خود را از طریق همهجانبهگرایی و همکاری با اروپا و حتی روسیه و چین بهمنظور اعمال فشار بر ایران پیش خواهد برد؛ چراکه اروپاییها نیز، هم در دوره اوباما و هم در دوره ترامپ، مطالبات خود برای محدودکردن فعالیتهای موشکی و نفوذ منطقه ایران را انکار نکردهاند. طرح اینگونه مطالبات فرابرجامی و زیادهخواهانه، شرایط سختی را احتمالا برای دیپلماسی هستهای ایران رقم خواهد زد و موضوعات را از قبل هم پیچیدهتر میکند. ایران نباید اجازه و امکان طرح سیاست تسری توسط بایدن به موازات دیپلماسی هستهای را بدهد.
ایران طی ۳سال گذشته با وجود تحمل فشارهای حداکثری، حاضر به پذیرش زیادهخواهیهای آمریکا نشد، چرا بایدن باید به ادامه همان سیاستها در قبال ایران پافشاری کند؟
استدلال برخی مبنی بر بازگشت بیدردسر بایدن به برجام خوشبینانه و منطبق با واقعیت نیست. مسئله اینجاست که هدف اوباما، ترامپ و بایدن در زمینه مهار، کنترل، نظارتهای گسترده و محدودسازی فعالیتهای هستهای ایران یکسان است و تنها شیوههای دستیابی به این هدف در دولتهای مختلف تفاوت دارد؛ ترامپ از طریق اعمال فشارهای حداکثری این هدف را دنبال میکرد، دمکراتها اما تلاش میکنند که از طریق تعامل، مذاکره و چندجانبهگرایی این اهداف را پیش ببرند. بهترین سناریو برای ایران این است که بایدن به این نتیجه برسد که سیاست فشار حداکثری ترامپ بینتیجه بوده و این سیاست را کنار بگذارد. در داخل کشور نیز ما به اجماع نظر و وحدت عمل نیاز داریم. اگر صداهای مختلف از داخل ایران شنیده شود، نخواهیم توانست دستاوردهای خود را حفظ و منافع کشور را تامین کنیم. من بهعنوان دانشجوی روابط بینالملل بر این باورم که اگر آمریکاییها احساس کنند مذاکره با آمریکا در ایران بهعنوان یک موضوع منازعه و رقابت مطرح است، مطمئنا از این فرصت برای مطالبه امتیازات بیشتر و فرار از تعهدات خود استفاده خواهند کرد. بنابراین جناحها، احزاب و گروههای سیاسی در داخل کشور باید بهگونهای عمل کنند که آمریکاییها نتوانند از اختلافات داخلی و ایجاد شکاف در حاکمیت در راستای منافع خود بهرهبرداری کنند.
برخی معتقدند همانطور که ایران برای تغییر دولت ترامپ در آمریکا صبر استراتژیک پیشه کرد، احتمالا دولت بایدن هم برای برگزاری انتخابات در ایران و مذاکره با یک دولت تازهنفس، صبر خواهد کرد. آیا این مسئله اساسا در آمریکا موضوعیت دارد؟
اگر آمریکاییها احساس کنند که مسئله مذاکره هستهای موضوع رقابت بین جناحهای سیاسی در ایران است، سعی میکنند از طریق آن به امتیازگیری از ایران بپردازند؛ همچنین به تعهدات خود نیز عمل نکرده و منتظر خواهند ماند تا نتیجه انتخابات در ایران مشخص شود. بنابراین، ما نباید بحث مذاکره هستهای با آمریکا را به رقابتهای سیاسی و مبارزات انتخاباتی در ایران پیوند بزنیم. عاقلانه این است که ما موضوعات سیاست خارجی، مذاکره هستهای و منافع ملی را خرج رقابتهای جناحی و سیاسی در داخل نکنیم. تصویری که ایران باید به کاخ سفید مخابره کند این است که در سطح کل حاکمیت، سیاست هستهای ایران بر اصول ثابتی استوار است که با آمدن و رفتن افراد و دولتها دچار تغییر نخواهد شد. اگر آنها احساس کنند که سیاستهای هستهای ایران با تغییر دولتها تغییر خواهد کرد بهطور طبیعی منتظر برگزاری انتخابات در ایران و روی کار آمدن دولت جدید میمانند. بنابراین این بستگی به ما دارد که چه پیامی را به آمریکاییها ارسال کنیم. شکلگیری تنازعات سیاسی درباره مسائل استراتژیک و راهبردهای سیاست خارجی، به مثابه سم کشنده برای منافع ملی است. بنابراین، هرگونه سیاست هستهای موفقیتآمیز در قبال آمریکا نیازمند وفاق و انسجام ملی در سطح کشور است.
در بحث تفاوتها میان دمکراتها و جمهوریخواهان، گفته میشود که دمکراتها در مقایسه با رقیب خود، از قدرت اجماعسازی و ائتلافسازی بیشتری در سطح بینالمللی برای فشار به کشوری مانند ایران برخوردارند؛ همانند شرایطی که ایران قبل از امضای برجام با آن مواجه بود. آیا امکان بازگشت به شرایط قبل از برجام همچنان قابل تصور است؟
پس از شکست سیاستهای یکجانبهگرایانه بوش پسر علیه ایران برای محدودسازی فعالیتهای هستهای ایران، یک تجربه جدید در دولت اوباما در زمینه فشار به ایران شکل گرفت که براساس آن آمریکا توانست کشورهای اروپایی و حتی چین و روسیه و سازمانهای بینالمللی را علیه ایران همراه کند. پیروزی بایدن پس از یک دوره سیاستهای یکجانبهگرایانه ترامپ هم بسیار مشابه زمانی است که اوباما روی کار آمده بود. ترامپ بهدلیل رویکردهای یکجانبهگرایانه خود نتوانست حمایت اروپاییها و چین و روسیه را جلب کند و از سیستم ماشه یا اسنپبک برای فشار بیشتر به ایران بهره بگیرد، اما میتوان تصور کرد که با بازگشت آمریکای بایدن به برجام، امکان فعالسازی اسنپبک برای آمریکا فراهم خواهد شد و درصورت بروز اختلافات احتمالی میان ایران و آمریکا، واشنگتن از این امکان استفاده خواهد کرد. با توجه به ظرفیتهای دمکراتها برای اجماعسازی بینالمللی، امکان شکلگیری ائتلاف بینالمللی علیه ایران همانند دوره قبل از برجام دور از نظر نیست.