کرمان - ایرنا - بوسه‌ای که از سر دوست داشتن همراه با نادانی چند روز قبل بر گونه ۲ بانوی کرمانی از طرف برادرزاده‌شان نشانده شد، جام شراب اجل بود که ناخواسته به کام این ۲ زن ریخته شد.

به گزارش ایرنا، روز از نیمه گذشته بود، گرمای هوا کم کم جایش را با بادی ملایم و خنک عوض می کرد، صدای هو هوی باد بین برگ های درختان که حالا محکوم به زرد شدن و افتادن بودند، یادآور به اوج رسیدن فصل پاییز برگ ریز و خزان طبیعت بود، دلم برای مادرم خیلی تنگ شده بود، مادری که به خاطر بیماری های زمینه ای مانند دیابت و فشار خون، جرات دیدارش را حتی با یک دل سیر نگاه، نداشتم.

خبرهای دردناک ابتلای همشهریانم به کرونا و مرگ و میرهای فراوان، پاهایم را در رفتن به سمت منزل مادرم سست می کرد، برای همین از طریق تلفن از حالش خبر می گرفتم و مایحتاج مورد نیازش را تهیه کرده و برایش می بردم سعی می کردم به عنوان پسرش چیزی برایش کم نگذارم.

از اسفند تا آبان به دلیل منع رفت و آمدها و عدم معاشرت با دوستان و نزدیکان خیلی برایمان سخت گذشته بود، اما هرگز فکر نمی کردم سخت از این هم می شود.

آن روز دختر عمویم بعد از مدتی دوری برای دیدار با مادر و خاله ام به خانه مادرم می رود، او که علائم سرماخوردگی را با خود یدک می کشیده، قبل از ورود به خانه مادر و خاله ام به دکتر مراجعه می کند و دکتر خیالش را در مورد ابتلایش به کرونا راحت می کند و به او می گوید به سرما خوردگی مبتلا شده ای و او فارغ از هر فکر و خیالی، بعد از ورود به منزل مادر و خاله ام، آنها را می بوسد.

حدود سه روز بعد از آن بوسه و دیدار، بعد از تماس تلفنی با مادرم، از حال ناخوشش مطلع شدم و چون خارج از شهر بودم از همسرم خواستم او را برای معالجه نزد پزشک ببرد.

خانمم، مادر را نزد پزشک می برد و او نیز بعد از معاینه، دارویی برای مادرم تجویز و بیماری او را سرماخوردگی اعلام می کند.

چند روز گذشت و من که هر بار تلفنی یا حضور با رعایت دستورالعمل های بهداشتی از حال مادرم مطلع می شدم، شاهد وخیم شدن حال و روزش بودم تا اینکه متوجه شدم خاله ام با علائم تنگی نفس و سرفه به بیمارستان منتقل شده است.

یک روز بعد از انتقال خاله ۶۲ ساله ام به بیمارستان، خبر فوتش تن همه اهل خانواده را لرزاند، اما از این موضوع به مادرم چیزی نگفتیم و قرار شد چند روز بعد که حال مادرم بهتر شد این موضوع را به او اطلاع بدهیم.

صبح سرد یک روز پاییزی متوجه سرفه های پیاپی مادرم شدم، برای همین بدون معطلی او را به بیمارستان رساندم، دلم به شدت شور می زد، نگران بودم و نمی دانستم باید برای بهبودی مادرم چه کاری بکنم.

این حال نافرجام ما سه روز ادامه پیدا کرد تا اینکه روز چهارم در حالی که آماده رفتن به بیمارستان می شدم، تلفنم زنگ خورد، شماره بیمارستان را که روی گوشیم دیدم، تنم لرزید و دست هایم سست شد، با اکراه جواب دادم، آن سوی خط خانم پرستار بدترین خبر زندگیم را در گوشم زمزمه کرد، خبری که می توانست این سال و ماه ها اتفاق نیفتد، دلم از درد سرشار بود و اشک امانم را برید.

حالا ما مادرمان را که زنی ۶۸ ساله بود و می توانست سال ها با امید و شادابی زندگی کند از دست داده بودیم مادری که قربانی یک ویروس منحوس و یک اشتباه شد.     

مرد که در حین مصاحبه عنان از دست داده بود و مانند کودکی خردسال با اشک های گرمش دامن سرد مادر را در خاک می جست، ادامه داد: کاش مردم این درد جگرسوز ما را بفهمند و نگذارند داغی بر دلشان بنشیند.

وی می گوید، من و خانواده ام پروتکل های بهداشتی را رعایت می کردیم و هیچگاه فکر نمی کردم اسیر دام کرونا بشویم اما حالا ما دو عزیزمان را به خاطر بی توجهی در فاصله چند روز از دست دادیم.

حکایت امثال این دو خواهر این روزها در دنیا زیاد تکرار می شود، مرگ هایی که فقط از سر ندانستن و بی توجهی ها به وقوع می پیوندد.

حالا سئوال اینجاست، در عصری که انسان هایش دم از تمدن و تحول می زنند، چند نفر دیگر را باید قربانی کنیم تا برخی متوجه شرایط وخیم اوضاع بشوند؟ ای کاش قبل از اینکه بیش تر از این دیر بشود، مردم هوشیار شوند.   

آخرین آمار استان کرمان از وضعیت موارد مثبت بستری و مرگ و میر ناشی از بیماری کرونا طی ۲۴ساعت گذشته همچنان نگران کننده است طوری که دکتر مهدی شفیعی سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی آمار موارد بستری قطعی به کرونا در بیمارستان های استان را ۷۴۱مورد که ۱۸۷مورد آن از دیروز تاکنون بستری شده اند و طی مدت یاد شده نیز ۱۴مورد ثبت فوتی کرونایی هم در این استان گزارش شده است .