کهن ترین سرودها و متنهای برجامانده از ایرانیان باستان را هدف اصلی و دستور کار خویش قرار داد. از آن پس، سالهای متمادی با برخورداری از دانش و دسـتاوردهای ارزشـمند پژوهـندگان نامدار آن کشور به کـار پرداخـت و سـپس برای نخستینبار، آموختهها و پژوهیدههای خود را به زبان مادریاش برگردانید. او در دهههای پس از آن و تا هنگام خاموشیاش، دفترهای گزارش و یادداشتهای گاهان و اوستای نو را نـخست در هـندوستان و بـعد در ایران نشر داد و پس از سدهها، جای خالی بزرگی را در زبان فـارسی پر کـرد. نامش ابراهیم پور داود است، دانش پژوهی که، آوازه کوشش و کنش والای او در اندک زمانی به همه جهان ایرانی و دلبستگان به فرهنگ باستانیمان رسید.(۱)
سرشت بلندپرواز ابراهیم پورداوود
ابراهیم پورداوود، پس از گذراندن دورههای آموزشی نخستین در زادگاهش به یـک مدرسه سنتی در حوزه دینی رفت تا درس دین و فقه بیاموزد اما دیری در ایـن حالوهوا نماند و آن سودا را از سـر بـیرون کرد و سپس برای پیگیری آموزش، رهسپار بیروت شد که در آن زمان به سبب بودن آموزشگاههای اروپایی در آنجا، دروازه جهان باختر به شمار میآمد و برخی از خانوادههای توانا، پویا، پیشرو و آیندهنگر میهن، فرزندانشان را بـدان جا میفرستادند اما در آنجا نیز دیری نپایید و سرشت بلندپرواز و جستارگرش، پیش از جنگ جهانی یکم، او را به اروپا کشاند.
پورداوود، نخست در فرانسه دانشجوی رشته حقوق شد اما در سفری که به آلمان کرد به سبب شرایط زمان جـنگ نـتوانست از آن کشور بیرون رود و ناگزیر از درنگی درازمدت در آنجا شد. او که از اوان نوجوانی دلی پر از مهر و سری سرشار از سودا و شور ایران دوستی داشت و تا بدان هنگام، نتوانسته بود، رهرو آگاه و پیگیر این راه شود، محیط آلمـان را کـه با کارهای والای دانشمندان ایرانشناس در دانشگاهها و پژوهشگاههایش پایگاه بزرگ ایرانشناسی در جهان آن روز بود به درستی مناسب آرمان بلند خویش شناخت. او فرصت اقامت ناگزیر در آن سرزمین را غنیمت شمرد و همه توش و توان و هـمت خـویش را بدین کار گماشت و آموزش و پژوهش در گاهان زرتشت و بخشهای پنجگانه اوستای پسین را به منزله کهن ترین سرودها و متنهای برجامانده از ایرانیان باستان، هدف اصلی و دستور کار خویش قرار داد.(۲)
پارسیان هند که شخصیت علمی و ادبی پورداوود را شناختند، وی را در ۱۳۰۴ خورشیدی به هند فراخواندند و بزرگداشت شایستهای از او به عمل آوردند. او که تا ۱۳۰۷ خورشیدی در هندوستان ماند، فـرصتی زریـن یـافت که با برخی از خاستگاههای سنتی گاهانشناسی و اوستاپژوهی آشنا شود و با شـماری از دانـشوران پارسی در زمینه کار خود گفت و شنود و داد و ستد اندیشگی داشته باشد و دامنه گستردهتری به پژوهشهایش ببخشد.
در هـمین سـفر بـود که چاپ چند بخش از گاهان(کهن ترین و مهمترین بخش های اوستا) و اوستای نو را با پشتیبانی و دهش میزبانان خـود آغـاز کـرد، کاری که آن را پس از بازگشتش به ایران در ۱۳۱۶ خورشیدی در تهران پیگرفت.
استاد پورداوود در ۱۳۰۷ خورشیدی از بمبئی به آلمان بـازگشت و کـارهای پژوهـشیاش را با دامنه فراختر ادامه داد. او در آلمان به پژوهش درباره اوستا و تمدن ایران باستان پرداخت و تغییر جلد دوم «یشتها و خرده اوستا» و نخستین جلد «یسنا» را به پایان رساند. (۳)
هرچند هنوز کـارهای نـاتمامی در دسـت داشت و نیازمند به بهرهگیری از دستاورد دانشمندان آلمانی بود، ناگزیر شد که بـه تـهران بازگردد و در آنجا در وضع بسیار دشواری به کار بپردازد. با این همه بر اثر پشتکار و همت و اراده نـستوهش توانست کمبودها و تنگناها را پشت سر بگذارد و کار شگرفش را به سرانجامی سـزاوار بـرساند.
دانشگاه تهران که در هنگام بازگشت پورداوود به مـهین، تـازه چند سالی از گشایش آن میگذشت، کرسی استادی ادب و فرهنگ باستانی ایران را بدو سپرد. وی به منزله بنیانگذار دانـش شـناخت ایرانباستان، از آن زمان تا پایان زنـدگانی بـرومندش، افزون بـر پروردن صـدها دانشجو و پژوهشگر در این زمینه که بـرخی از آنـان سپس به استادی در همین رشته رسیدند به کار گزارش سرودها و متنهای کـهن بـرجا مانده ایرانی پرداخت و میراث گرانمایهای را کـه سدهها ناشناخته و دور از دسترس و فـرورفته در غـبار فراموشی مانده بود، از هزارتوهای رازآمـیز بـیرون کشید و به دانشگاه و پژوهشگاهها و کتابخانههای همگانی و سپس به خانههای همه ایرانیان کشانید و ارج و پایـگاه والای آن را بـر همه دوستداران ایران آشکار گـردانید.(۴)
گزارش گاهان و اوستای نو
پورداوود در گـزارش گـاهان و اوستای نو، هـیچگاه بـه دستکم خرسند نشد و تـا آنـجا که میشد به پیش رفت تا هر چه بیشتر و رساتر بنویسد و ژرفانگری و کنجکاوی کـند و گـوشه و کنارهای درونمایه سخن را روشنی بخشد. یـکی از سـودمندترین و آموزندهترین سـویههای کـار او ایـن بود که در تنگنای خـاستگاهها و پشتوانههای برجا مانده و یافتنی از ایران باستان نماند و همه تاریخ و فرهنگ و ادب هزاره اخیر را نیز که فـرآوردههایش بـیش تر و یافتنیتر بود در چشمانداز خویش جای داد و راه پیـموده بـزرگان اهـل انـدیشه و فـرهنگ ایران در سدههای نـزدیکتر بـه روزگارش را با طی زمان و مکان، گامبهگام درنوردید و در هر جا که نشان از روزگاران سپری شده کـهن یـافت، آن را غـنیمت شمرد و گرامی داشت و پیوند آن را با بنیادها و سـرچشمهها در هـزارههای دور دریـافت و آفـتابی کـرد.
اسـتاد در این رهگذر دهها کتاب تاریخی و دیوان شعر را خواه به فارسی، خواه به عربی کاوید و صدها اشاره و بیت و عبارت را از آنها برگرفت و در بافتار گسترده گزارش خود گنجانید تا خـواننده دریابد که سرچشمه سرچشمهها در کجاست. از این دیدگاه، میتوان گفت که او نه مترجم یا گزارشگر ساده سرودها و متنهای برجا مانده دیرینه، بلکه فراهم آورنده و سامانبخش پارههای پراکنده و از هم گسیخته فرهنگ پریـشان شـده میهن خویش بود. او در این کنش و آلایش، شاگرد فردوسی بزرگ بود و پا برجای پای استاد توس گذاشت و اگرچه حماسه ای نسرود، هزاره ای پس از او، گزارشی حماسهگونه از فرهنگ نیاکان، به هممیهنانش پیشکش کرد. او نخستین فردی بود که در گستره پژوهش، توانست دیوار میان ۲ بخش پیش و پس از اسلام تاریخ ایران را فرو ریزد و به ایرانیان این روزگـار و آیـندگان نشان دهد که پیشینهای نـه تـنها هزار ساله، بلکه هزاران ساله دارند و صدها گوهر شبچراغ در گنج شایگان نیاکانش نهفته است.
دوره گزارش گاهان و اوستای نو پورداوود، فرهنگنامه یا دانشنامه تاریخ و ادب کـیش مـزداپرستی از آغاز تا روزگار وی بـه شـمار میآید که هر چند پارهای از دادههای آن در پژوهشهای پسین و با دستیابی پژوهندگان به پشتوانههای نویافته، گونه و روایت بهتر و رساتری یافته است، اعتبار پژوهشیاش از جهتهای بسیاری همچنان برجاست. این گزارش، خود سـرچشمه بـزرگی برای کوششهای پسین شاگردان و رهروان راه فرخنده استاد پورداوود است.(۵)
تأسیس انجمن ایرانشناسی
پورداوود به سبب مقام بلند علمی بهعنوان نماینده دانشگاه تهران به بسیاری از کنگرههای فرهنگی و ادبی دعوت میشد و از اعضای اصلی بسیاری از انجمنها و مؤسسههای ادبی و فرهنگی بود و به احترام وی محافل بزرگداشت بسیاری برگزار میشد.
وی مدت ۴ سال ریاست انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان را برعهده داشت و از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیات امنای کتابخانه بزرگ پهلوی بود. استاد در ۶ مهر ۱۳۲۴ خورشیدی به تأسیس انجمن ایرانشناسی همت گماشت که انجمنی غیردولتی بود و به انتشار کتابهایی در زمینه زبان و تاریخ ایران پرداخت.
دانشمندانی چون تقی زاده، منوچهر ستوده، بقایی کرمانی، نصراله فلسفی، سعید نفیسی، محمد معین، ذبیحاله صفا و عدهای استادان خارجی در آن انجمن و دبیرستان فیروز بهرام که در کنار آن دایر شده بود به تدریس و تألیف میپرداختند. در ۱۳۴۴ خورشیدی پورداوود به عضویت «آکادمی جهانی هنر و دانش ورل» انتخاب شد. در ۱۳۴۶ خورشیدی، نماینده پاپ پل ششم در ایران به پاس خدمات انساندوستانه پورداوود، نشان شوالیه سنسیلوستر را به همراه نامهای به وی تقدیم کرد. پورداوود در ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و در ۱۳۴۶ عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد.
آثار برجای مانده از پورداوود
ایرانشاه در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند، گزارش اوستا، خرمشاه بخشی از سخنرانیهای پورداوود درباره آیین و کارنامه زبان باستان ایراد شده در هند، گفتوشنود پارسی، کتاب درسی برای آموختن زبان پارسی به هندوها، سوشیانس، فرهنگ ایران باستان، گفتارهایی درباره فرهنگ ایران باستان و برخی واژههای ایرانی، هرمزدنامه درباره گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژهشناسی، آناهیتا یا پنجاه گفتار، شامل مقالههایی درباره تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان، خوزستان ما درباره قوم خوز، بیژن و منیژه گزیدهای از شاهنامه، فریدون گزیدهای از شاهنامه، زین ابزار، تاریخچهای از سلاحهای کهن ایرانی و ترجمه کیمیای سعادت امام محمد غزالی از جمله آثار استاد پورداوود به شمار می روند.
پورداوود، دستی هم در زمینه شعر داشت و در واقع کار خود را با سرودن شعر آغاز کرد. دیوان شعر او شامل قصیده غزل، مسمط، ترجیعبند و به طورکلی اشعاری است که در جنگ جهانی اول سروده و دارای موضوعات و مضامین وطنی است. چند شعر نیز مربوط به دوران جوانی و پیری او در این دیوان دیده میشود. پورداوود دیوان خود را به نام یگانه دخترش پوراندختنامه نامید. افزون بر دیوان، منظومهای به نام یزدگرد شهریار نیز از آثار شعری اوست که ۱۹۷ بیت و درباره کشته شدن یزدگردسوم، آخرین پادشاه ساسانی است.(۶)
منابع:
۱- قزوینی، محمد، ۱۳۳۵، مکتوب قزوینی-پورداوود، یغا، سال نهم، مرداد، صص۲۲۱- ۲۱۶
۲- نیکویه، محمود، ۱۳۷۸، پورداوود؛ پژوهنده روزگار نخست، رشت
۳- مینوی، مجتبی، ۱۳۰۶، مطبوعات وارده، آینده، سال دوم، شماره ۷، ص۵۵۷
۴- هوخت، ضمیمه، یادی از روانشاد استاد پورداوود، به مناسبت نخستین سالروز درگذشت
۵- اسنادی از مشاهیر ادب مـعاصر،جـلد سوم.
۶- یارشاطر، احسان، ۱۳۳۹، انتقاد کتاب؛ یسنا، راهنمای کتاب، شماره اول، سال سوم، اردیبهشت۱۳۳۹