به گزارش ایرنا این جوان سیستانوبلوچستانی به عنوان یکی از نامزدهای جایزه «آسترید لیندگرن» در حوزه ادبیات کودک و نوجوان مشهور به جایزه نوبل کودکان، اعلام شده است.
عبدالحکیم بهار از کودکی علاقه مند به کتاب بوده و در زمان تحصیل در دبستان، دورانی که به صیادی برروی لنج ماهیگیری اشتغال داشته و از زمانی که به عنوان بهورز روستای رمین منصوب شده بیشترین هم و غم خود را به ترویج کتاب میان کودکان و نوجوانان معطوف کرده است.
روستای رمین از توابع دهستان کمبل سلیمان بخش مرکزی در هفت کیلومتری بندر چابهار قرار دارد این روستا تصویری زیبا از طبیعت بکر و بینظیر ساحل مکران است و همه ساله بویژه در فصل زمستان و بهار مسافران زیادی را به خود جذب می کند. این روستا از نزدیکترین روستاهای صیادی به چابهار است و در مسیر جاده ساحلی به بنادر صیادی بریس، پسابندر و خلیج گواتر قرار دارد. روستای رمین با ۳۸۷ هکتار گستره براساس طرح هادی تصویبی و جمعیت حدود چهار نفری یکی از روستاهای بزرگ شهرستان چابهار است.
روستای رمین از لحاظ جغرافیایی از شمال به کوه های روستای تیس کوپان، از سمت غرب به چابهار و از جنوب به دریای عمان می رسد. خور قدیم، نوار ساحلی «کلات رود» که از یک طرف به دریا و از طرف دیگر با صخرههای بسیار و ماسههای طلایی به تالاب لیپار منتهی میشود، از جمله جاذبههای طبیعی این روستا به شمار میآیند.
برای دیدن عبدالحکیم بهار عازم رمین شدم با خوشرویی و لبخند زیبایی که از وی سراغ داشتم به استقبالم آمد و از اینکه خبرنگار ایرنا به دیدنش آمده خیلی خوشحال شد و بدون فوت وقت به گفت وگو نشستیم.
از وی خواستم خودش را برای هموطنان بیشتر معرفی کند.
عبدالحکیم بهار هستم متولد اول اسفند ۱۳۵۲، در روستای «بلسر» نوار ساحلی چابهار - بریس هستم که دوران خردسالی ام را در این روستای کوچک گذرانده ام.
از دوران تحصیل و روی آوردن به حوزه کتاب و کتابخوانی بگویید؟
به دلیل عدم وجود مدرسه در این روستا برای تحصیل به همراه خانواده ام مجبور به مھاجرت از روستای بلسر به روستای «رمین» شدم و تا کلاس سوم ابتدایی در دبستان شھید نجفی روستای رمین درس خواندم و در ھمین زمان بود که پدرم به استخدام اداره شیلات در آمد. موقعیت شغلی پدر سبب شد در تابستان سال ۱۳۶۴، از روستای رمین، به یکی از محلات شھر چابھار کوچ کنیم.
در دوران ابتدایی نمی دانستم غیر از کتاب درسی، کتاب ھا و نشریاتی دیگر ھم برای کودکان و نوجوانان وجود دارد وقتی در شهر بودم از نزدیک با یک دکه روزنامه و کتاب فروشی روبرو شدم و نشریه « کیھان بچه ھا » را برای نخستین بار آنجا پیدا کردم و دل بستگی عجیبی بین من و دنیای کتاب ایجاد شده بود. طوری احساس می کردم غیر از بازار کتاب ھیچ کدام از بازارھای دیگر چابھار را دوست ندارم و همان روز کرایه تاکسی ام را خرج خرید کتاب و نشریه کردم و مجبور شدم مسافتی طولانی از داخل شھر تا محله ای را که زندگی می کردیم پیاده طی کنم.
خرید کتاب و سرزدن از تنها کتابفروشی شهر برایم عادت شده بود و ھر ھفته یکی دو بار به آنجا می رفتم.کم کم توانستم پای دوستانم را هم به این دنیا بکشانم.
اواسط دھه شصت بود که جمعیت زیادی از نوجوانان محله «کورسر » شهر چابهار نزدیک دریا بزرگ محله ای که ما در آن زندگی می کردیم کتاب خوان شدند و جلسات کوچک کتاب خوانی ھر چند روز یکبار در خانه یکی از نوجوانان برگزار می شد ودر مورد کتاب ھایی که خوانده شده بود گفت وگو صورت می گرفت.
سالھای ھمکاری با نشریات در حوزه شعر و قصه برای کودکان نوجوانان روزھای زیبایی برایم آفرید.
برای مدتی بخاطر مشکلاتی مجبور به ترک تحصیل در نوجوانی و مجبور شدم چند سال را در یکی از لنج ھای ماھیگیری کار کنم. در کنار کار، در سفرھای دریایی از کتاب و کتاب خوانی غافل نماندم.
سال های دوری از درس و مدرسه که دلم را برای کتاب ھای درسی و نیمکت ھای مدرسه و دوستان ھمکلاسی تنگ کرده بود وادارم کرد مجدد به مدرسه باز گردم.
سال ھای دبیرستان را به پایان نرسانیده بودم که به سن سربازی رسیدم. ھنوز ۱۸ سالم تمام نشده بود که به سربازی رفتم و اولین سفر خارج از شهرستان را در خرداد ۱۳۷۱ تجربه کردم.
دو سال خدمت سربازی ھم نتوانست بین من و کتاب فاصله ایجاد کند ونگذارد در این مدت مطالعه نکنم، برای کودکان و نوجوانان نسرایم و ننویسم و فعالیت فرهنگی نکنم.
خرداد ۱۳۷۳ دوران خدمت سربازی به سر آمد و من به چابھار بازگشتم.
مجدد برای کار در لنجھای ماھیگیری دل به دریا سپردم . آن زمان بود که به فکر ترویج کتاب و کتابخوانی در میان جامعه صیاد افتادم.
هنوز طرح کتاب خوان کردن ملوانان همسفر دریایی ام در سرم می چرخید که اتفاق تازه ای رخ داد.
مسوولان اداره بهداشت و معتمدان روستا به این جمع بندی رسیده بودند که دست از صیادی و ماهیگیری بردارم و بهورزخانه بهداشت روستای رمین شوم. از آبان ۱۳۷۶ برای گذراندن دوره آموزش بهورزی ثبت نام کردم و در اوایل سال ۱۳۷۹ رسماً به استخدام این اداره در آمدم و پذیرفتم به امور بهداشتی مردم روستای رمین و چند روستای نزدیک به آن بپردازم و خدمات بهداشتی از قبیل واکسیناسیون، بهداشت محیط، آموزش بهداشت درزمینه جلوگیری از روند بیماری ها. ارائه کنم و تا امروز همچنان بهورز روستای رمین هستم.
اقدامات فرهنگی و کتابخوانی شما چگونه کشوری و جهانی شد؟
از سال ۱۳۸۴ ترویج کتاب خوانی بین کودکان و نوجوانان را در مجموعه کارهای فرهنگی ام گنجاندم و بخشی از خانه مسکونی ام را با کمک خانواده در اختیار بچه های روستا قرار دادم تا بتوانند از آن استفاده کنند.
سال ۱۳۹۳ با استارت خوردن اولین جشنواره روستاهای دوستدار کتاب و پایتخت کتاب ایران توانستم با برنامه ریزی و کار اجرایی تقریبا قابل قبول، روستای رمین را از بین ۶۰۰ -۷۰۰ روستای شرکت کننده سراسر کشور در آن جشنواره جز ۱۰ روستای برتر کشور معرفی کنم.
سال بعد، روستای رمین توانست با برنامه ریزی بهتر و کار اجرایی دقیق تر نشان استمرار دومین جشنواره ملی روستاهای دوستدار کتاب در سال ۱۳۹۴ را از آن خود کند و بعنوان روستای برگزیده برگزیده ها در حوزه کتابخوانی معرفی شود.
با فعالیت جام باشگاه های کتاب خوانی کودک و نوجوان باز هم روستای رمین خاموش نماند و توانست در دومین دوره یکی از روستاهای برگزیده شود.
فعالیت های مستمر و ایده های قابل اجرا در حوزه کتاب و کتاب خوانی روستای رمین بعنوان پیشنهادات مناسب کتاب خوانی ملی در یکی ۲ سال، سبب شد نام این روستا در تمام شهرها و روستاهای ایران شناخته شود و وقتی شبکه ترویج کتاب روستاهای کشور راه افتاد این روستا توانست بین ۴۳ روستای نامزد در شورای هماهنگی ترویج کتاب بعنوان روستای اصلی راه پیدا کند تا در تصمیم گیری های روستاها در حوزه کتاب و کتاب خوانی نقش داشته باشد.
آقای بهار درخصوص نامزدی بخش ترویج جایزه یادبود آسترید لیندگرن(آلما) از سوی شورای کتاب کودک بیشتر بگویید؟
در ۱۶ سال گذشته در هر جایگاهی و با دستان خالی همواره کوشیدم کتابخوانی را در استان کمبرخوردار سیستانوبلوچستان نهادینه کنم هنگامیکه بهعنوان صیاد در لنج ماهیگیری کار می کردم، در سفرهای دریایی ماهیگیران را به خواندن کتاب علاقهمند ساخته و در شرکت تعاونی صیادان کتابخانه راهاندازی و هنگامیکه در کارگاه آموزشی یونیسف شرکت کردم، اعضای شورای کتاب کودک را برای کمک به راهاندازی کتابخانه در روستای رمین دعوت کردم. به عنوان بهورز خانه بهداشت روستای رمین ارتباط میان کتاب و سلامت اهالی را ساماندهی نموده و با راهاندازی شبکه ملی ترویج کتاب ایران به مسوولیت علیاصغر سیدآبادی نویسنده کتاب کودک و نوجوان و حمایت از طرحهای کتابخوانی در مناطق کمبرخوردار از جمله کتابخانه بهار رمین،( به نام خودم عبدالحکیم بهار) با مشارکت علاقهمندان، برنامههای کتابخوانی شبکهای مثل شبکه ملی ترویج کتاب ایران، اما در قالبی کوچکتر در سطح شهرهای استان سیستانوبلوچستان تأسیس شد.
اکنون بهعنوان مسئول شبکه روستاهای دوستدار کتاب کودک در منطقه با مشارکتهای مردمی کار کتابخوانی را پیش میبرم.
دلایل انتخابم به عنوان نامزد ایرانی بخش ترویج جایزه آسترید لیندگرن (آلما) ۲۰۲۱ به برخی موارد مهم مربوط می شود که شماری از آنها را عنوان می کنم.
استمرار ۱۶ ساله فعالیت مستمر و خستگیناپذیر ترویج خواندن متنوع و خلاقانه
راهاندازی کتابخانه «بهار رمین» در بخشی از خانه شخصی خود و به وجود آوردن شرایطی که کودکان و نوجوانان رمین دورهم جمع شوند و در آنجا کتاب بخوانند، فیلمهای متناسب خود را ببینند، عروسک بسازند، با گِل و پارچه و کاغذهای رنگی کاردستی بسازند، بازی کنند، برای همدیگر قصه بگویند و داستانسرایی بکنند. یک دهه فعالیت این کتابخانه موجب شد که روستای رمین در سال ۱۳۹۳ نشان ملی روستای دوستدار کتاب را دریافت کند. فعالیت کتابخانهی بهار رمین نهتنها کودکان و نوجوان را به کتابخوانی علاقهمند ساخت بلکه موجب تشویق اهالی روستا بهویژه زنان به کتابخوانی شد. به همین دلیل در سال ۱۳۹۴ روستای رمین نشان ملی استمرار فعالیت کتابخوانی را دریافت کرد.
راهاندازی طرحهای گوناگون ترویج خواندن برای اهالی روستای رمین مانند خواندن با خانوادهها، سبد کتابخوانی صیادان (کتابخانه سیار برای ۲۰۰ لنج و قایق در سفرهای ماهانه دریایی)، پنجشنبههای کتابخوانی برای دریا باهدف حفاظت از محیطزیست، زنگ کتابخوانی در مدارس منطقه، کانون سلامت و فرهنگ در خانه بهداشت، کمک به راهاندازی و فعالیت باشگاههای کتابخوانی کودک و نوجوان (طرح دفتر مطالعات و برنامهریزی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تسهیل گران کتابخوانی)، برگزاری جلسات شعرخوانی، قصهگویی، داستان خوانی با حضور شاعران، نویسندگان و پژوهشگران در کتابخانه "بهار رمین" مشارکت دادن بزرگسالان در امر کتابخوانی کودکان باهدف ایجاد ارتباط بین نسلی و حفظ فرهنگ بومی ازجمله قصهها، اسباببازیها، بازیها و عروسکهای بومی و احیای صنایعدستی رو به فراموشی ازجمله سوزندوزی.
برگزاری کارگاههای آموزش ترویج کتابخوانی برای علاقهمندان به امر کتابخوانی در منطقه
راهاندازی شبکهای از مروجان بومی در منطقه
راهاندازی و تجهیز کتابخانههای روستایی با مشارکت مردمی
تأسیس شبکه روستاهای دوستدار کتاب (۷۰ روستا)
فعالیت ترویج خواندن در مناطق صفر مرزی
تشویق دختران وزنان به کتابخوانی و مشارکت در فعالیتها- تلاش در به وجود آمدن باور اهالی و دیگر بهورزان اداره بهداشت به ارتباط میان کتاب و سلامت.
کتاب رسانی با کمک بهورزان خانه بهداشت به خانوادهها.
اجرای طرح مشارکت و همکاری شورای روستا، دهیاری، آموزشوپرورش و بهداشت در بهبود و تقویت برنامههای کتابخوانی.
فعالیت اتوبوس کتابخانه سیار و رساندن کتاب به کودکان مناطق حاشیهای و دورافتاده.
دعوت از خیرین علاقهمند به کارهای فرهنگی و دادن مسوولیت به آنان در تقویت برنامههای فرهنگی و کتابخوانی.
تبدیل شبکهی روستاهای دوستدار کتاب به پایگاه کمکرسانی در بحران سیل در منطقه سیستانوبلوچستان.
با توضیحاتی که داده شده شورای کتاب کودک اعتقاد دارد، ترویج کتابخوانی در مناطق کم برخوردار با کمک شبکههای محلی به نهادینه شدن امر کتابخوانی در این مناطق میانجامد و عبدالحکیم بهار با تأسیس شبکههای محلی گوناگون باهدف ترویج خواندن کتاب در استان سیستانوبلوچستان توانسته است به این باور تجسم ببخشد.