به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، استقرار کامل رییس جمهوری جدید آمریکا در کاخ سفید دو ماه طول خواهد کشید و به نظر می رسد دو ماه پیش رو برای منتقدان داخلی و خارجی برجام، فرصتی برای تقابل دوباره با این توافق بین المللی است. توافقی که مهم ترین نشانه اهمیت آن حتی در شرایط کنونی نگرانی فزاینده مخالفانش است. برجام سند رفع تنش با جهان به زبان دیپلماسی است. هر چند در سالهای اخیر با عهدشکنی ترامپ امکان استفاده از ظرفیتهای این سند چندان مهیا نشد با این حال به نظر می رسد با شکست ترامپ فرصتی برای استفاده بهتر از ظرفیت های برجام با هدف تامین منافع ملی فراهم شده است. همین امر ظاهرا موجب نگرانی فزاینده مخالفان داخلی و بویژه منطقه از احیای برجام شده است.
دولت هم آمریکا را می شناسد هم فرصت ها را
نگرانی ظاهری عده ای در روزها و هفته های گذشته، مذاکره و احیای دوباره برجام با این بهانه است که سیاست های آمریکا در قبال ایران، با تغییر ساکنان کاخ سفید تغییر نمی کند اما آیا واقعا دولت از این موضوع آگاهی ندارد؟ در پاسخ به این پرسش یادآوری چند نکته ضروری به نظر می رسد.
الف) نوع رفتار و رویکرد دولت در قبال آمریکا نشان می دهد که در هر برهه ای که کاخ سفید از زیاده خواهی های خود کاسته و مسیر منطقی در قبال حقوق مسلم مردم ایران طی کرده است، دولت هم در واکنش به آن از در تعامل و دیپلماسی وارد شده است و هر زمان که ساکن کاخ سفید، ویژگی زیاده خواهی بنیادین آمریکا را پررنگ کرده و علیه منافع کشور اقدام نموده است، دولت هم متناسب با آن هرگونه مذاکره و تعامل را رد کرده است. این گزاره که دکترین سیاست خارجی آمریکا اصول مشخص و غیرقابل تغییری دارد، موضوع تازه کشف شده ای نیست که رسانه های مخالف دولت هر روز بر آن تاکید کنند، آنچه در این دکترین و اصولش برای جمهوری اسلامی اهمیت دارد، نوع و میزان به کارگیری هر یک از آن ها از سوی ساکنان مختلف کاخ سفید است. دولت و دستگاه دیپلماسی به صورت خاص و نظام جمهوری اسلامی به صورت عام، آن زمان که باراک اوباما در نامه های پیدا و پنهان دعوت به مذاکره بدون پیش شرط کرد، آن را پذیرفتند و آن زمان که آمریکا حقوق هسته ای ایران را به رسمیت شناخت، برجام را امضا کردند. همین دولت و نظام اما آن زمان که دونالد ترامپ علیه برجام لفاظی کرد و برای مذاکره شرط تعیین کرد، با وجود تحریمهای بی سابقه حاضر به گفت و گو نشد. با این توصیفات دلواپسان یقین داشته باشند دولت متناسب با شرایط و رفتار و عمل طرف مقابل واکنش نشان خواهد داد. از سوی دیگر همانگونه که پیش از این هم دولتی ها تاکید کرده بودند؛ در فرایند تصمیم گیری درباره مذاکره با آمریکا تنها دولت نقش آفرین نیست و هرگونه تصمیمی در این زمینه با اراده ارکان عالی نظام و شورای عالی امنیت ملی خواهد بود.
ب) گزاره مهم دیگر، آن است که هیچ یک از دولتهای بر سر کار آمده در آمریکا یا هر نقطه از جهان، از سر خیرخواهی و نوع دوستی با کشورهای دیگر تعامل نداشته و نخواهند داشت؛ بلکه اساسی ترین متغییر تعیین کننده در این روابط منافع ملی هر کشور است. منافع ملی چین و روسیه یک دهه پیش اقتضا کرد که به تمام ۶ قطعنامه الزام آور و تحریمی شورای امنیت علیه ایران رای مثبت بدهند. همین منافع مدتی بعد ایجاب کرد تا اعصای شورای امنیت سازمان ملل به درخواست آمریکا برای فعال سازی مکانیسم ماشه علیه ایران پاسخ منفی بدهند بی آنکه دغدغه خوشحال کردن ایران را داشته باشند. با چنین توصیفی، این برداشت که نحوه تعامل با کشوری ممکن است کشور دیگری را ناراحت و نگران کند؛ با هیچ اصل و منطق و مبنای بین المللی و حتی عقلایی همخوانی نخواهد داشت. ناراحتی کشوری از ارتباط ایران با کشور دیگر نه مبنایی برای گسستن آن ارتباط و نه عاملی بر تشدید رابطه خواهد بود، موضوع بنیادین منافع ملی ایران و کاستن از سختی های زندگی مردم است.
احیای برجام به ضرر کیست؟
دفتر جو بایدن رییس جمهوری منتخب آمریکا این روزها میزبان انواع پیام ها یا رفت و آمدهای علنی و پنهان است و به احتمال بسیار قوی، برخی همسایگان ایران و حاشیه نشین های خلیج فارس لابیهای رژیم صهیونیستی از مهم ترین پیام دهندگان به کاخ سفید هستند. فراموش نکنیم عادل الجبیر وزیر خارجه اسبق عربستان در زمان تحویل دولت به ترامپ در سال۲۰۱۶ هفته ها در آمریکا ماند تا مسیر چهار سال همکاری عربستان و آمریکا را مشخص سازد و این را هم از یاد نبریم که ترامپ در دوران حضورش در عربستان با وجود فجایعی همچون بمباران مردم بی دفاع یمن، نقض آشکار حقوق بشر و قتل فجیع جمال خاشقچی نه تنها این مسائل را نادیده گرفت بلکه سیاست فشار حداکثری علیه تهران را در راستای اهداف و منافع عربستان به کار گرفت.
حالا احیای برجام و کاستن از موج ایران هراسی در جهان گروهی را از هم اکنون در منطقه نگران کرده است و این گروه در احیای برجام چیزی جز باز شدن غل و زنجیر تحریمهای ایران و آزادسازی ظرفیتهای دیپلماتیک و بالطبع افزایش قدرت ایران را نمی بینند و همین موضوع هراس آنها را افزایش داده است. پیام های ارسال شده از جانب شیوخ عرب به بایدن از نگرانی های متنوعی حکایت دارد اما مخرج مشترک تمام این نگرانی ها، بازگشت دوباره آرامش به ایران است. شاید به همین دلیل است که «فیصل بن فرحان آل سعود» وزیر خارجه عربستان مدعی حضور در مذاکرات احتمالی آمریکا با ایران شده است یا «بنیامین نتانیاهو» مستقیم و غیرمستقیم از بایدن خواسته است از بازگشت به برجام خودداری کند. احیای برجام و تنش زدایی از رابطه ایران و آمریکا مخالفان بسیاری در خارج از مرزها دارد اما در داخل هم تریبون های آغشته به شعار درباره این تنش زدایی و احیای برجام هر لحظه درحال ارائه نظر و اعلام انتقاد و حتی توهین و تهدید هستند. ریشه این نگرانی اما بر اساس تجربه زیسته دو دهه گذشته در رقابت های سیاسی و جناحی است. جایی که گروهی بی توجه به ضرورت های حراست از منافع ملی، نگران رفع تحریم ها در دوره دولت دوازدهم هستند. این گروه حتی اگر در ظاهر هم دستاوردهای برجام را هیچ تیتر کنند، اما در باطن نگران بازگشت و تکرار آرامش و ثبات اقتصادی حاصل از این توافق بین المللی هستند با این تصور که چنین بازگشتی به نام دولت حجت الاسلام حسن روحانی تمام خواهد شد و آن ها رقیب را بار دیگر پیروز میدان اعتماد مردم خواهند دید.
نقص اساسی چنین دیدگاهی فراموشی کامل منفعت ملی و رفع مشکلات مردم است که در شکستن سد تحریم ها تعریف می شود. دولت اما این پیروزی را از آن خود نمی داند و فهمیدن چنین رویکردهایی در قبال منافع ملی برای «علی ربیعی» سخنگوی دولت دشوار است. وی در توییتی و در تحلیل این موضوع تصریح کرده است: «نمیفهمم که چگونه عدهای در داخل از نتیجه انتخابات آمریکا حتی داغتر از طرفداران کاندیدای شکست خورده نگران بودند، برخی او را با اسطورههای مذهبی ما هم شبیه سازی کردند. نیل به هدف سیاسی به چه قیمت! در مرحله تضعیف تحریمهای یک جانبه و فرصت پیشآمده برای عقبراندن جنگ اقتصادی با تأکید بر مواضع اصولی و تکیه بر دیپلماسی چندجانبه، نیاز به حمایت از دولت مستقر است. نباید جریانهایی با اهداف کوتاهمدت سیاسی احساس کنند پیروزی دولت در این عرصه به زیانشان است. پیروز نهایی ملت ایران است.» احیای برجام، مذاکره با آمریکا یا هر رویداد دیگری تا پیش از مشخص شدن محورهای کلی رابطه با ایران از سوی جوبایدن و دولتش، موضوعاتی نامشخص و مبهم است، جدال ناتمام بر سر موضوعی با این میزان ابهام و پیوند آن با انواع اسطوره ها و افسانه ها شاید برای تریبون دارانی که مسوولیت خاصی جز تاختن بر دولت ندارند، به مثابه تفریح تلقی شود، اما برای دولتمردانی که باید برای آینده مردم این جامعه برنامه ریزی کنند و پاسخگوی نیازهای ابتدایی آن ها باشند، بار گرانی است که گاهی تمرکز بر اصول را از آن ها می گیرد.