روزنامه ایران دوشنبه سوم آذر در یادداشتی به قلم سهیل معینی مدیرمسوول روزنامه ایران سپید، نوشت: پاییز اگر چه در ادبیات رایج با برداشت از تأثیر آن بر طبیعت، خزان درختان سبز و برگریزان و به تعبیری غالب که البته با آن موافق نیستم فصل غم است و مقدمهایاست بر به خواب رفتن سبزینهها در زمستان تا دوباره بهار را با رستن شکوفایی آذین ببندند اما در تقویم فعالیتهای جامعه نابینایان و کم بینایان کشور فصل پاییز در خود بهار فرصتهای جدید را در باغ اندیشه شهروندانی که به تمامی یا قسمتی از فروغ چشم بیبهرهاند در دل نهان داشته است. مهرماه سالروزهای جهانی عصای سفید و ایمنی را در خود دارد و نیز تولد دکتر محمد خزائلی چهره بیبدیل عرصه ادب و بنیانگذار آموزش و توانبخشی نوین برای نابینایان و کمبینایان.
در ادامه این زنجیره به ۲۸ آبان میرسیم سالروز تولد تنها روزنامه بریل ایران و جهان از سال ۱۳۷۵ که در این خصوص داستان فقط تولد یک رسانه روزآمد عرصه اطلاعرسانی به نابینایان و کمبینایان نیست، سخن از شکلگیری پدیدهای است که هم تجلی گام برداشتن در جهت ایجاد فرصتهای برابر اجتماعی برای یکی از محرومترین گروهها در عرصه دسترسی به اطلاعات و اخبار و هم از اینرو اقدامی مؤثر در جهت برخورداری این گروه از عدالت یا بهتر بگوییم حداقلی از عدالت در عرصههای توزیع دانش و فرهنگ است.
صحبت از انتشار یک نشریه ادواری مانند فصلنامه، ماهنامه یا در بهترین شکل هفتهنامه در میان نیست به معنای واقعی کلمه صحبت از تولد یک روزنامه برای نابینایان و کمبینایان کشور است.
این خبر حقایقی بیش از ایجاد یک رسانه روزانه اطلاعرسانی به یک گروه بزرگ اجتماعی را در خود دارد. شگفتی نهفته در کلام کسانی که نخستین بار این خبر را شنیدند نشان از حقیقتی بزرگتر داشت «روزنامه! آن هم برای نابینایان! بسیاری میپرسیدند که این روزنامه چند وقت یکبار منتشر میشود؟!» یعنی با وجود شنیدن روزنامه باز هم باور نداشتند که این رسانه منحصر به فرد به اقتضای اسمش واقعاً روزنامه است.
این شگفتی باز هم حقایق بیشتری در خود داشت، انتشار روزنامه برای نابینایان! آن هم تنها روزنامه! آن هم در ایران! اما یک حقیقت اجتماعی شکل گرفته بود، نابینایان این مرز و بوم هم روزنامهای برای خود میداشتند، رسانهای که بسیار زود قصه زندگی خود را یافت، پیوند روزانه با جامعه مخاطب، دادن فرصت اظهارنظر و ابراز وجود به گروهی که عمدتاً از این فرصتها محروم بودند، رسانهای که تحریریه و مسئولانش بسیار زود دریافتند که نقشی بیش از یک منبع اطلاعرسانی دارند و مکرر از آنها خواسته میشد صدای مخاطبینشان باشند؛ صدایی که در آن زمان بدیل و نظیری نداشت. از آنها خواسته میشد و میشود مانند یک گروه مددکاری و مطالبهگر، خواستههای گروه مخاطبشان را به گوش مسئولان برسانند.
همین شده است که بخشی از زمان تحریریه این روزنامه نه صرف تحقیق و نوشتن و انتشار بلکه صرف شنیدن درد دلهای مخاطبینی شود که این روزنامه را مأوا و مفرّ اصلی گفتن دردها و نیازهایشان میدانند. این یکی از زیباترین و انسانیترین ویژگی کار تحریریه کوچک ایران سپید است که اگر چه به واسطه بریل بودن روزنامه (البته ایران سپید سالهاست بهصورت آنلاین و از طریق سایت و کانالهای مجازی در دسترس همگان است) یا نوع اطلاعرسانی تخصصی آن کمتر در ویترین مطبوعات کشور دیده میشوند اما نقشی فراتر از کار تولید خبر بر عهده دارند و آن پیشانی بودن آنها در عرصه مطالبهگری اجتماعی نابینایان و کمبینایان است.
مصداق این امر نقش ایران سپید در آگاهی نمایندگان مجلس در اوایل دهه ۱۳۸۰ در مورد ضرورت تصویب قانونی حمایتی و جامع از حقوق معلولان کشور بود که منجر به تصویب این قانون در ۱۳۸۳ شد زیرا خبرنگار پارلمانی ایران سپید وظیفهاش دیدار مکرر با نمایندگان و رساندن درخواست جامعه نابینایان و سایر شهروندان معلول کشور برای تصویب قوانین و ورود عملی خانه ملت برای پاسخگویی به حقوق اجتماعی این شهروندان بود.
در ربع قرن فعالیت ایران سپید که در عین حال رکورد ثبات و دوام فعالیت یک رسانه تخصصی در تاریخ شهروندان معلول کشور محسوب میشود چه بسیار مسئولانی که با حضور در ایران سپید یا حضور مسئولان و خبرنگاران این روزنامه در دفاترشان از مشکلات جامعه نابینایان و کمبینا آگاه شده و همین امر زمینهساز تصمیمگیریهای گرهگشا در این خصوص شده است.
نمونه بارز نقش فرا رسانهای ایران سپید دعوت از مدیرمسئول آن در سالجاری در روز ۲۲ مهر و در آستانه روز جهانی عصای سفید از سوی سخنگوی محترم دولت برای حضور اینجانب در کنار دکتر ربیعی در جلسه دیدار با نمایندگان سایتها و خبرگزاریهای کشور و دادن فرصت طرح مهمترین درخواستهای شهروندان نابینا و کمبینا خطاب به دستگاههای مختلف از طریق تریبون سخنگوی دولت بود.
به همین اعتبار است که نه بهعنوان مدیرمسئول این روزنامه بلکه با اتکا به تجاربم بهعنوان روزنامهنگاری که از سال ۱۳۶۸ در مطبوعات کشور قلم زدهام و عمدتاً هم در حوزه پیگیری حقوق اجتماعی هموطنان معلولم نوشتهام و هم بهعنوان یک فعال مدنی حقوق شهروندان معلول، نقش ایران سپید را فراتر از یک رسانه میدانم اما این رسانه و به گفته جامعهشناسان، این تأسیس اجتماعی خاص، نشیب و فرازهایی نیز داشته است.
اگر چه امروز ایران سپید از تمام امکانات نوین اطلاعرسانی همچون سایت و کانالهای مجازی برخوردار است و از آغاز سال ۱۳۹۹ و شدت یافتن همهگیری کرونا یک بسته صوتی اطلاعرسانی نیز به خروجیهای آن افزوده شده است و آن هفتهنامهای صوتی با قریب به دو ساعت آیتمهای خبری، آموزشی که در دل خود علاوه بر انتشار گزارشهای مختلف، مهمترین مسائل روز جامعه نابینایان را در قالب پروندههای جامع به بحث گذاشته و پیگیر پاسخگویی مسئولان حتی در ایام کروناست، عملاً در طولانیترین وقفه انتشار نسخه بریل خود نتوانسته است ایران سپید را به رؤیت سرانگشت مخاطبین خود برساند.
علت این امر که در آغاز کوتاه به نظر میرسید عدم آلودگی مخاطبان به ویروس کرونا از طریق دریافت و لمس روزنامه بود اما چنان که تماسهای مکرر مخاطبین بویژه محرومترین خوانندگان ایران سپید در شهرها و روستاهای دور خواهان انتشار مجدد بریل روزنامه هستند و نیز تأکید صحیح روانشناسان، معلولیت بینایی مبنی بر ضرورت انتشار بریل روزنامه بهعنوان هویت فرهنگی نابینایان و نیز عامل تضمینکننده حفظ سواد نوشتاری نابینایان ضروری است و امیدواریم در نخستین فرصت ایران سپید را همچنان در قالب بریل آن به دست مخاطبان برسانیم. دراین مورد درخواست جامعه نابینایان و کمبینایان کشور ضرورت نوسازی دستگاههای چاپ بریل کشور است که سالهاست فرسوده شده است.
اگر انتشار ایران سپید گامی بود در جهت عدالت فرهنگی برای نابینایان، نوسازی ماشینهای چاپ بریل نیز اقدامی است ملی در جهت برقراری و حفظ همین عدالت.هیچ عاملی از جمله همهگیری ویروس کرونا، ارزان بودن تولید اطلاعات صوتی یا الکترونیک نباید توجیهی برای حذف بریل از میز مطالعه نابینایان و کمبینایان شود.
این امکانات نوین مکمل هویت ایران سپیدند و نه جایگزین آن. با این امید و برنامه که در سالروز سال آینده انتشار ایران سپید چنان که امسال انتشار پادکست را به سرمایههای این روزنامه افزودیم، شاهد توسعه فعالیتهای آن، انتشار مجدد نسخه بریل و البته دریافت توجه و حمایت درخور به این فرارسانه باشیم.