روزنامه آرمان ملی در گزیده ای از گفت وگوی خود با حجت الاسلام هادی غفاری عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام(ره) می آورد: هر چه از عمر مجلس یازدهم گذشته ماهیت این مجلس بیشتر مشخص شده است. به نظر میرسد مجلس یازدهم خود را برای تغییرات بزرگ آماده نکرده و به شکلهای مختلف دچار روزمرگی شده است. بدونتردید مهمترین اقدام مجلس درابتدای شکلگیری تا امروز موضوع تغییر قانون انتخابات بوده است؛ موضوعی که با سروصدای زیادی همراه شده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با حجتالاسلام هادی غفاری عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام گفتوگو کرده است. وی معتقد است: «اگر قرار است قانون انتخابات اصلاح شود در مرحله نخست باید قانون اساسی اصلاح شود. قانون اساسی ما باید در یک رفراندوم قانونی و حقوقی مورد تجزیه و تحلیل اندیشمندان و نظریهپردازان قرار گیرد و قوانینی تصویب شود که با مقتضیات زندگی امروز همخوانی داشته و عدالت بیشتری در آن وجود داشته باشد. قانون اساسیای که امروز مورد استفاده قرار میگیرد متعلق به سی و چند سال پیش است و امروز کاربرد خود را از دست داده است». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
عملکرد مجلس یازدهم را چگونه ارزیابی میکنید؟
در تحلیل و بررسی این موضوع نباید تنها به مجلس یازدهم یا مجلس دهم یا این دولت و آن دولت نگاه کرد؛ بلکه باید همهجوانب قضیه را در نظر گرفت. ریشه چنین مشکلاتی را باید در قانون اساسی کشور جستوجو کرد. قانون اساسی ما در۳۰ سال پیش اصلاحاتی در خود به وجود آورد که پیامدهای آن تا امروز ادامه داشته است.
مجلس فعلی ملغمهای از چنین وضعیتی بوده که در ۳۰ سال گذشته رقم خورده است. به همین دلیل نمیتوان از مجلس فعلی انتظار داشت مشکلات مردم را حل کند و در مسیر عقلانیت و اعتدال حرکت کند.
برخی قبل از اینکه به فکر حل مشکلات مردم باشند به دنبال منافع فردی و گروهی خود هستند. اگر مجلس به همین رویکرد خود ادامه بدهد خسرانهای زیادی به همراه خواهد آورد. وضعیت مجلس به شکلی است که تنها پوستهای از آن باقی مانده و از محتوا و کارکرد خالی شده است. این اتفاق نیز برای نظام سیاسی خطرناک خواهد بود. به هر حال مردم از نمایندگان مجلس انتظار دارند به شکلی رفتار کنند که کشور به سمت تعالی و پیشرفت حرکت کند. امروز کشور با چالشهای اقتصادی عمیقی مواجه شده است. این در حالی است که اصولگرایان نه دارای راهحل اقتصادی هستند و نه راهحل سیاسی.
بیشترین توجه این روزهای اصولگرایان این است که در قدرت حضور داشته باشند. هدف اصلی اصولگرایان این است که رقبا نباید در قدرت باشند؛ بلکه ما باید در قدرت حضور داشته باشیم. هدف اصلی برخی اصولگرایان قدرت است و به چیز دیگری فکر نمیکنند. امروز دو موضوع «تحمل» و «تغییر» از اهمیت ویژهای برخوردار است. این در حالی است که اصولگرایان نه دیدگاههای منتقد خود را تحمل میکنند و نه به دنبال تغییر در مناسبات اجتماعی و سیاسی و مدیریت هستند.
اصولگرایان در مجلس یازدهم به دنبال اصلاح قانون انتخابات هستند؟ دیدگاه شما درباره اصلاح قانون انتخابات چیست؟
اصلاح قانون انتخابات بیش از آنکه برای اصلاح قانون و کارکرد بهتر آن باشد برای تامین نوع نگرش خودشان است. برخی اصولگرایان تلاش میکنند با چنین اقداماتی اختیارات بیشتری بدهند تا به صورت جدیتری علیه اصلاحطلبان اقدام شود. اگر قرار است قانون انتخابات اصلاح شود در مرحله نخست باید قانون اساسی اصلاح شود. قانون اساسی ما باید در یک رفراندوم قانونی و حقوقی مورد تجزیه و تحلیل اندیشمندان و نظریهپردازان قرار بگیرد و قوانینی تصویب شود که با مقتضیات زندگی امروز همخوانی داشته و عدالت بیشتری در آن وجود داشته باشد.
قانون اساسیای که امروز مورد استفاده قرار میگیرد متعلق به سی و چند سال پیش است و امروز کاربرد خود را از دست داده است. به همین دلیل نیز باید قانونی نوشته شود که متناسب با دغدغههای نسل جدید باشد و نسل جدید بتواند با آن ارتباط برقرار کند. در قانون اساسی اصلاح قانون مستتر است و آمده که هر جا نیاز باشد باید قانون اصلاح شود و تغییر پیدا کند. این در حالی است که در۳۰ سال گذشته قانون اصلاح نشده است و همچنان از همان قوانین قبلی استفاده میشود. اصلاح قانون نیز باید توسط همه گروهها، جریانهای فکری و سیاسی صورت بگیرد. نباید اصلاح قانون دوباره توسط کسانی صورت بگیرد که همان قوانین قبلی را وضع کردهاند. در چنین شرایطی شاکی دوباره شکایت را پیش شاکی برده است و مشکلی را حل نخواهد کرد. به همین دلیل توصیه بنده به کسانی که قصد اصلاح قانون انتخابات دارند این است که به جای اصلاح قانون انتخابات باید قانون اساسی را اصلاح کنند.
آیا شرایط اصلاح و تغییر قانون اساسی وجود دارد؟
این شرایط را باید به وجود آورد. کسانی که در قدرت حضور دارند هیچگاه تمایل ندارند قدرت را ترک کنند. این وضعیت تنها مختص به جامعه ایران نیست؛ بلکه در همه جوامع و تاریخ وجود داشته است. با این وجود مطالبهگری مردم باعث شده است تغییرات و تحولات در جوامع مختلف به وجود بیاید به همین دلیل اگر شرایط وجود ندارد این شرایط باید توسط احزاب و گروههای اجتماعی تحمیل شود. هر چه زودتر قانون اساسی کشور تغییر کند به سود کشور خواهد بود.
امروز مردم نسبت به گذشته آگاهتر شدهاند و این آگاهی باید در زمینههای سیاسی و تغییر قانون اساسی نیز به وجود بیاید. اصلاحطلبان همواره به دنبال نفی خشونت هستند و معتقدند تغییرات در جامعه باید از راههای مدنی و دموکراتیک صورت بگیرد. باید تلاش کرد اصلاح قانون اساسی به عنوان یک مطالبه و خواسته ملی در سطح جامعه مطرح شود. اصلاح قانون اساسی میتواند به سلامتی و پویایی نظام سیاسی کمک کند. به همین دلیل نیز همه افراد و گروههایی که میتوانند در این زمینه نقشآفرین کنند باید به صحنه بیایند تا این اتفاق در نهایت به سود کشور رخ بدهد.
آیا اصلاحطلبان در وضعیتی قرار دارند که بتوانند اصلاح قانون اساسی را به یک مطالبه ملی تبدیل کنند؟ آیا ابزارهای لازم در این زمینه وجود دارد؟
این رویکرد باید هدف جریان اصلاحات باشد. اصلاحطلبان مدتهاست به دنبال اصلاح قانون اساسی هستند و معتقدند این اتفاق میتواند به مدیریت بهتر کشور کمک کند. اصلاحطلبان باید از طریق احزاب، تشکلها و رسانههای مطالبهگر این رویکرد را به متولیان امور تحمیل کنند. البته این اتفاق باید در یک فضای مدنی و دموکراتیک و عاری از هر نوع خشونتی صورت بگیرد. در شرایط کنونی صحبتهایی درباره حضور اصلاحطلبان در قدرت یا بیرون از قدرت وجود دارد.
با این وجود معتقدم اصلاحطلبان را در قدرت راه نمیدهند و به همین دلیل اگر قرار است اصلاحی در قانون اساسی صورت بگیرد باید با مطالبهگری مدنی باشد. اصلاحطلبان در گذشته در قدرت حضور داشتهاند اما به نظر میرسد حضور اصلاحطلبان در قدرت در آینده سخت و دشوار باشد و با موانع جدی مواجه شود. دلیل اصلی اینکه اصلاحطلبان را به قدرت راه نمیدهند این است که اصولگرایان تحمل تغییر ندارند و حاضر نیستند به تغییر تن بدهند.در انتخابات گذشته میزان مشارکت مردم نسبت به گذشته کاهش داشته است. این اتفاق یک هشدار جدی برای تصمیمگیران جامعه است که نسبت به رویکردهای مدیریتی خود تغییر ایجاد کنند. آغاز تغییرات نیز باید از اصلاح قانون اساسی کشور صورت بگیرد.
استراتژی اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری آینده چه خواهد بود؟
اصلاحطلبان همواره حرف خود را زدهاند و با کسی هم دعوا ندارند. اگر گوش شنوایی برای شنیدن سخنان اصلاحطلبان وجود داشته باشد اصلاحطلبان تلاش میکنند با مسئولان وارد دیالوگ شوند، در غیر این صورت و اگر چنین وضعیتی وجود نداشته باشد اصلاحطلبان تکلیف خود را انجام دادهاند و کسانی که درها را بستهاند باید برای مشکلات خود و کشور چارهاندیشی کنند.
به صورت طبیعی اصلاحطلبان هنگامی در انتخابات مشارکت فعال خواهند داشت که با کاندیدای خود وارد رقابتهای انتخاباتی شده باشند. بدونتردید اگر چنین شرایطی وجود نداشته باشد دلیلی برای مشارکت فعال وجود نخواهد داشت.
کسی که قرار است به عنوان کاندیدای نهایی جریان اصلاحات معرفی شود باید قاطعانه اصلاحطلب باشد. راهحل اساسی مشکلات کشور با حضور احزاب قوی و تأثیرگذار حل خواهد شد. این دیدگاهی است که بنده همواره روی آن تأکید کردهام. تنها راه نجات کشور وجود احزاب پیشرو است، در غیر این صورت نمیتوان به بهبود وضعیت کشور امیدوار بود. جریان اصلاحات نیز اگر میخواهد در فضای سیاسی ایران تأثیرگذار باشد باید به معنای واقعی و به صورت شفاف اصلاحطلب باشد.
اصلاحطلبان باید از وضعیت باری به هر جهت که اگر این گزینه نشد به سراغ گزینه غیراصلاحطلب برویم، خارج شوند. این وضعیت جریان اصلاحات را به سرمنزل مقصود نخواهد رساند. برخی افراد در ظاهر عنوان میکنند اصلاحطلب هستند اما در باطن به دنبال منافع و مصالح شخصی خود هستند و هرجایی که منافع فردی آنها به خطر میافتد رفتار دیگری از خود نشان میدهند. در نتیجه برخی را نمیتوان صددرصد اصلاحطلب نامید.
از سوی دیگر در درون جریان اصلاحات طیفهای مختلف فکری وجود دارد و این طیفهای فکری بر سر چگونگی تأثیرگذاری جریان اصلاحات در آینده جامعه دیدگاههای خود را مطرح میکنند که در برخی مواقع این دیدگاهها با هم متفاوت است. در شرایط کنونی کشور در وضعیتی قرار گرفته که جریان اصلاحات باید به فکر «نجات ملی» باشد. «نجات ملی» به معنای عام آن مورد نظر بنده است.
نجات ملی به معنای این است که مسئولان با جدیت و عزم راسخ درصدد رفع مشکلات مردم برآیند و شرایطی را به وجود بیاورند که میزان رضایت مردم افزایش پیدا کند. در شرایط کنونی مهمترین آسیب و چالش جریان اصلاحطلبی دعوای بینگروهی است. اصلاحطلبان نباید پیش خود فکر کنند که نمره صد دارند و مصون از اشتباه و انتقاد هستند. کسانی که دارای رویکرد اشتباه بودهاند باید مشکلات خود را بپذیرند و آن را اصلاح کنند، در غیر این صورت از دایره تفکر اصلاحطلبی خارج خواهند شد. اصلاحطلبی مدعی اصلاح امور جامعه است. در چنین حالتی اگر جریان اصلاحات از اصلاح خود غافل باشد رسالت تاریخی خود را فراموش کرده است.