روزنامه همدلی پنجم آذر یادداشتی به قلم صلاحالدین هرسنی کارشناس مسایل بینالملل منتشر کرد و نوشت: سر انجام و پس از هفتهها تعلل، دونالد ترامپ با انتشار یک پست توئیتری، به اعضای دولت خود دستور داد که در ارتباط با انتقال رسمی قدرت به جو بایدن، با تیم او همکاری کنند. به این ترتیب و با فرمانی که ترامپ صادر کرده است، دیگر تردیدی باقی نمیماند که عصر پساترامپ آغاز شده است و از این پس با اعلام شکست قریبالوقوع ترامپ، بایدن و تیمش میتوانند با تثبیت موقعیت خود در کاخ سفید به اطلاعات و زیرساختهای دولتی دسترسی یابند. در این ارتباط مسئله درخور توجه به طلوع عصر جدید در آمریکا و نحوه تعامل ایران با چنین عصری است، به این معنی که آیا طلوع عصر جدید را میتوان فرصتی برای ایران دانست و اگر پاسخ مثبت باشد، ایران چگونه باید از فرصتهای عصر پساترامپ استفاده کند؟
در پاسخ به پرسشهای مطرح شده باید گفت که اگرچه تردیدهایی با توجه به افق نگرش دموکراتها و سوابق عملکرد آنها در قبال ایران وجود دارد، اما از وجود برخی نشانهها و قراین جدید پیداست که عصر بایدن برای ایران کمی متفاوت و البته متضمن گشایشهای بیشتری در قیاس با گذشته عملکرد دموکراتها در قبال ایران خواهد بود.اولین نشانه مربوط تغییر ادبیات و گفتمانی است که قرار است جو بایدن آن را در مواجهه با ایران به کار گیرد.
بنابر این تغییر در لحن و گفتار و اتخاذ ادبیات تعاملی بهجای ادبیات تهاجمی، آن هم به منظور ترغیب ایران به گفتوگو، در زمره مسائلی است که جو بایدن آن را در دستور کار قرار خواهد داد.
هر چند که بهکارگیری چنین ادبیاتی در کوران رقابتهای انتخاباتی در لحن و بیان بایدن انعکاس و طنین ویژهای داشت، اما چنین ادبیاتی در ایران به گونهای تعبیر و تفسیر میشد که قرار نیست با ورود بایدن به کاخ سفید تغییر و تفاوتی در روابط تهران- واشنگتن به وجود آید و حتی برخی این ادبیات را به مثابه دست چدنی میدانستند که دستکش مخملی پوشیده یا حتی برخی جریانهای دست راستی در ایران، بایدن و ترامپ را سروته یک کرباس دانسته و بر این نکته تاکید میکردند که بایدن باید از سیاست شکست خورده ترامپ در قبال ایران درس بگیرد.
به رغم همه تردیدهایی که در عصر پساترامپ برای ایران وجود دارد، اما کمی سادهانگاری و صد البته که دور از واقعبینی است که اگر بخواهیم انتخاب بایدن را بدون نفع و بدون فایده راهبردی برای ایران تلقی کنیم ...اما استفاده از فرصتهای عصر پساترامپ یا همان عصر بایدن فقط منحصر به ادبیات تعاملی و قدرت نرم بایدن نیست؛ بلکه گزینش و حضور برخی از افراد مطرح حزب دموکرات و همچنین نحوه آرایش کابینه بایدن میتواند عاملی کلیدی و موثر برای فرصتسازی ایران در عصر پساترامپ باشند و گشایشهای سیاسی و اقتصادی برای ایران ایجاد کنند.
در این ارتباط ورود جان کری به کابینه ترامپ به عنوان نماینده ویژه رئیسجمهور در مسائل آب و هوا و مسائل اقلیمی و ورود و حضور آنتونی بلینکن به عنوان وزیر امور خارجه دولت بایدن، میتوانند به عنوان دو نشانه خوب برای فرصتسازی ایران محسوب شوند، چراکه جان کری به همراه بلینکن از حامیان اصلی برجام بودهاند، به ویژه آنکه جان کری حضور مستقیم در توافق هستهای و بلینکن به عنوان حامی پشت پرده توافق هستهای بوده است. در شرایط حاضر آنچه بیش از همه ضروری است نه مخالفت و فرصتسوزی، بلکه فراهم کردن زمینههای ذهنی و ادراکی از سوی جریانهای دستراستی و اصولگراست، با این هدف که ایران بخواهد و بتواند حضور بایدن در کاخ سفید را به فرصتی برای گشایشهای سیاسی و اقتصادی تبدیل کند.
شکی نیست که تداوم امواج بایدنهراسی نتیجهای جز تداوم تنش دیپلماتیک و انسداد در روابط و تداوم بحران نخواهد داشت. بر این اساس، اگر جریانهای دستراستی اصرار به تداوم راهاندازی چنین موجی داشته باشند، نباید انتظار داشته باشند که حضور بایدن در کاخ سفید به فرصتی برای ایران تبدیل شود. محققا تداوم راهاندازی امواج بایدنهراسی از سوی جریانها و مطبوعات دستراستی به معنای تعقیب سیاست رمانندگی و همچنین به معنای مشروعیت دادن به راهبرد ترامپ خواهد بود و از تداوم راهاندازی این امواج جریانهای عبری و عربی بیشترین سود را خواهند برد. سفر مستعجل و البته هدفمند اخیر نتانیاهو به ریاض را باید در همین راستا تعبیر و تفسیر کرد.