یکی از مسائلی که طی هفتههای اخیر ذهن تحلیلگران را به خود معطوف کرده، ارزیابی رویکرد منطقهای ترامپ در هفته های پایانی دولت او و پیشبینی سیاست خاورمیانه ای بایدن است.
ایران به عنوان یکی از کشورهای مهم خاورمیانه، روابط پر فراز و فرودی را با دولتهای مختلف آمریکا تجربه کرده است؛ روابطی که علاوه بر تحریمهای مستمر، در مقاطعی وارد فاز درگیریهای نظامی شد، در دولت بوش خصمانه بود، در دولت اوباما تا حدی ترمیم یافت ولی طی چهار سال عمر دولت ترامپ دچار تنشهای فزاینده شد.
امکان سنجی رویارویی نظامی ایران و آمریکا
مناسبات تهران و واشنگتن در دولت ترامپ به ویژه در پی خروج او از برجام تا حدی تیره شد که کارشناسان در مقاطع گوناگون به امکانسنجی رویارویی نظامی آمریکا با ایران می پرداختند؛ دیدگاهی که در روزهای گذشته پس از وقوع یک رخداد تروریستی تقویت شده است.
هفتم آذرماه عناصر تروریستی خودرو حامل «محسن فخریزاده» رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع را مورد حمله قرار دادند که در این عملیات وی به شهادت رسید. وقوع این جنایت که مسوولان جمهوری اسلامی با بیان شواهد و دلایل گوناگون به رژیم صهیونیستی نسبت می دهند، ممکن است با هماهنگی آمریکا صورت گرفته باشد.
در ارتباط با اینکه آیا حمله تروریستی در خاک ایران با هماهنگی آمریکا صورت گرفته، نظرات مختلفی بیان شده است. در حالی که به گزارش روزنامه انگلیسی «گاردین» ترور شهید فخری زاده با مجوز ترامپ صورت گرفته، روزنامه «واشنگتنپست» دیدگاه متفاوتی دارد. این روزنامه به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی که نخواست هویت وی فاش شود، نوشت: ایالات متحده آمریکا ارتباطی با ترور دانشمند هستهای ایران ندارد و فکر میکنم این مساله به ایران گفته شده است. شکی وجود ندارد که اسرائیل پشت این حمله بوده است.
استدلال تحلیلگرانی که بر هماهنگی و برنامه ریزی مشترک اسراییل و امریکا در این اقدام تروریستی تاکید دارند آن است که نخست، نتانیاهو همواره در پیشبرد سیاست های منطقه ای با آمریکا مشورت و به عبارتی کسب مجوز می کند. در این صورت پیامدهای تصمیم خطرناک صرفاً متوجه تل آویو نخواهد بود. دوم اینکه آمریکا خود نیز پیشتر سردار «قاسم سلیمانی» فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را به شهادت رسانده بود و تکرار آن دشوار نیست. دلجویی و حمایت از متحدان عبری- عربی دلیل سوم است که از ماموریت مشترک آمریکا و اسراییل نشان دارد.
دلیل چهارم نیز از نگاه ناظران آن است که با توجه به شکست شدید سیاست ترامپ علیه ایران در طول چهار سال گذشته، شکی نیست که او احساس ناامیدی می کند و کارزار تحریمی فشار حداکثری آنطوری که انتظار داشت نتوانست ایران را به زانو در آورد. همچنین پس از خروج یکجانبه ترامپ از توافق هستهای، ایران و ۱+۴ برجام نیمه جان را زنده نگهداشتند. بستن راه مذاکرات هسته ای و دشوارسازی مسیر بازگشت بایدن به برجام آخرین دلیلی است که فرضیه همراهی امریکا را با اسراییل در ترور شهید فخری نژاد تقویت می کند.
در مقابل، برخی کارشناسان و صاحبنظران اقدام رژیم صهیونیستی در ترور دانشمند هسته ای ایران را بی ارتباط با آمریکا ارزیابی می دانند. از نگاه آنان باوجود فشارهای داخلی و برخی اعضای تندروی تیم او همچون بولتون و نیز تشویق اعراب و اسراییل برای حمله به ایران تا کنون این مطالبه محقق نشده است.
آنها بر این باورند که حتی اقدامات تنش زایی چون سرنگونی پهپاد «گلوبال هاوک» آمریکایی توسط ایران، توقیف چند نفتکش در دریای جنوب از سوی تهران، مانور خطرناک قایق های سپاه در خلیج در نزدیکی کشتی های آمریکایی و غیره به رویارویی نظامی ایران و آمریکا منجر نشد. حال در چندقدمی پایان ریاست جمهوری ترامپ، او در صورت رویارویی نظامی با ایران باید عواقب آن را نیز بر عهده گیرد.
رهبران تل آویو در دولت های مختلف آمریکا همواره در پی ایجاد جنگ بین ایران و آمریکا بوده اما این خواسته حتی در دولت ستیزه جوی ترامپ که حمایتی تمام قد از تل آویو داشت، تحقق نیافت. چندی پیش روزنامه «گاردین» در سرمقاله خود نوشت: در سال ۲۰۰۹، مقامات اسرائیلی برای حمله هوایی به ایران قبل از روی کار آمدن باراک اوباما به دنبال کمک و سلاح آمریکا بودند. جورج دبلیو بوش امتناع ورزید.
راهبرد خاورمیانهای ترامپ و بایدن
یکی از شعارهای انتخاباتی ترامپ در رقابت با «هیلاری کلینتون»، پایان دادن به جنگهای خارج از خانه به ویژه آسیا و خاورمیانه بود؛ وعدهای که هرگز محقق نشد و نه تنها بودجه نظامی آمریکا در این سالها افزایش یافت بلکه بر شمار حضور نظامیان این کشور در کشورهای مختلف جهان افزوده شد و شمار نظامیان آمریکایی؛ تنها در افغانستان از هشت هزار و ۴۰۰ نظامی به ۱۵ هزار نفر افزایش یافت.
در ارتباط با بودجه نظامی آمریکا لازم به ذکر است این کشور که در سال ۲۰۱۸ هزینه نظامی ۶۴۳ میلیارد دلاری برای خود پیش بینی کردهبود، در سال ۲۰۱۹ بودجه نظامی ۷۱۶ میلیارد دلاری برای خود تعیین کرد. این بودجه در سال جاری میلادی (۲۰۲۰) به ۷۳۸ میلیارد دلار افزایش یافتهاست.
برخی کارشناسان بر این باورند سیاست بایدن این است که در کوتاه ترین زمان ممکن از حضور نظامیان در خاورمیانه بکاهد اما نمی خواهد میراث بدی از خود به جای بگذارد یا متحدان سنتی آمریکا را رها کند. در وهله اول در میان متحدان، مساله اسرائیل مطرح است اما به معنای این نیست که مثل قبل در منطقه عمل می کند. با نگاهی به افراد معرفی شده برای کابینه بایدن، آنها بیشتر به چندجانبه گرایی تمایل دارند؛ رویکردی که بیش از تنش زایی به تنش زدایی نظر دارد.
در پیوند با روابط اعراب و اسرائیل که در دولت ترامپ تلاش شد تا به طور چشمگیری از طریق معامله قرن پیش رود، در دولت بایدن احتمالاً سمت و سوی دیگری در پیش خواهد گرفت. با توجه به راهبرد همیشگی آمریکا در حمایت از تلآویو اما بایدن احتمالاً حمایت بی چون و چرایی از نتانیاهو نخواهد داشت و به رفتاری مشابه اوباما بسنده خواهد کرد. این روابط سرد به عربستان نیز تسری خواهد یافت. در خاورمیانه دموکرات ها به صورت سنتی با عربستان به دلیل نقض حقوق بشر، وضعیت داخلی این کشور و حوادث ۱۱ سپتامبر مشکل دارند. به احتمال زیاد فروش سلاح به عربستان برخلاف دولت ترامپ آسان نخواهد بود.
حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه از سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ که به ترتیب افغانستان و عراق با دستور جرج بوش اشغال شد، همواره با فراز و فرودهایی ادامه خواهد یافت. بعد از بوش، اوباما همچنان در باتلاق خاورمیانه گیر افتاد و تا پایان دولت خود نتوانست از آن رهایی یابد. ترامپ نیز با وجود تاکید بر پایان جنگ های بیرون از خانه اما در این زمینه توفیقی حاصل نکرد و اینک در چند هفتگی پایان دولتش یاد خروج نظامیان از خاورمیانه افتاده است.
در ارتباط با سیاست خاورمیانه ای آمریکا و حضور سربازان این کشور در منطقه در دولت بایدن، کارشناسان معتقدند وی قصد دارد در کوتاه ترین زمان ممکن از حضور نظامیان در خاورمیانه بکاهد اما نمی خواهد میراث بدی از خود به جای بگذارد یا متحدان سنتی آمریکا را رها کند. بنابراین رییس جمهوری جدید خروج یا کاهش حضور نظامی امریکا را در خاورمیانه در دستور کار قرار خواهد داد؛ دستوری که تدریجی اتفاق خواهد افتاد تا موقعیت و جایگاه متحدان منطقه ای این کشور نیز تضعیف نشود.