سریال آقازاده به کارگردانی بهرنگ توفیقی و نویسندگی و طراحی حامد عنقا که به قسمت بیستوسوم رسیده به روایت آمار و ارقام سریال پرمخاطبی است و در چند نوبت رکورد میزان دقیقه تماشا در سامانه های اینترنتی را شکسته است. همزمان درونمایه سریال محل بحث رسانهها و مخاطبان بوده است. این سریال با گذشت یک قسمت از پخش توانست پربینندهترین سریال پلتفرمها باشد. ضمن این که از زمان آغاز پخش آن در پلتفرمها، تقریبا در صدر جدول پربازدیدهای هفته نماوا و فیلیمو قرار داشت. همچنین نسخه فیزیکی (دی وی دی) اولین قسمت این سریال، در فاصله ۲۴ ساعت پس از توزیع تمام شد.
نقطه تمایز دیگر این مجموعه داشتن طولانی ترین قسمت اول بدون بخشهایی همچون «آنچه گذشت» و «آنچه خواهید دید» است؛ ضمن این که تیتراژ آن هم نه جداگانه بلکه روی تصاویر سریال پخش می شد. سریال آقازاده که به مسائل روز جامعه میپردازد با جمعی از ستارگان سینما و تلویزیون از همان ابتدا توجه مخاطبان را جلب کرد.
بررسی آماری دقایق تماشای سریالها و رئالیتیشوها در هفته اول انتشار نشان می دهد رکورد قسمت نخست با ۲۷ میلیون و ۶۴۷ هزار و ۹۲۰ دقیقه تماشا نیز این گفته را تاحدی ثابت میکند.
عنقا در مقام طراح، فیلمنامهنویس و تهیهکننده سریال آقازاده به شخصیتهای خلق شده در جهان داستانیاش، صورتی نمادین بخشیده و از همین زاویه واقعیت را تحلیل کرده است. این زاویه نگاه به آقازاده البته مختص خالقش نیست و در میان مخاطبان بعضی هم به هوس «بیشتر دانستن» سریال را ذرهبین به دست دنبال میکنند تا مگر واقعیتی را کشف کنند که حدس میزنند سازندگان آن را در زرورقی از کنایه و استعاره روایت کردهاند.
دایره این جنس مواجهه با سریال حتی محدود به مخاطبان هم نیست؛ واکنش وکیل مدافع شهردار اسبق تهران در واکنش به بعضی شباهتهای یکی از شخصیتهای آقازاده به موکلش، که موضعی صریح گرفت و حتی تهدید به پیگیری قضایی کرد، از نمونه این رویاروییها با سریال است. این واکنشها طبیعتاً ریشه یکسانی ندارند و هر یک بر مبنای تحلیلی متفاوت از دیگری، ابراز شده اما شباهتی ناخواسته در پشت این واکنشها نهفته است؛ گویی انطباق کامل اجزای داستانی سریالی از جنس آقازاده بر واقعیتهای پیرامونی ضرورتی پذیرفته شده است و حالا باید بر مبنای کموکیف پایبندی به این قاعده، سریال را تحلیل کرد.
اقتباس از واقعیت
داستان سریال آقازاده از جنس «اقتباس از واقعیت» است. حامد عنقا تلاش کرده داستانی مستند به مستندات واقعی بهویژه در حوزه مفاسد اقتصادی، داستانی خیالی را خلق کند و در بستر آن تصویرگر تقابلی میان دو آقازاده باشد؛ حامد تهرانی (سینا مهراد) و نیما بحری (امیر آقایی).
عنقا در اقتباس از پروندههای فساد واقعی و بهروز نیز ارجاعات هدفمند به شخصیتهای واقعی در طراحی مناسبات داستانی آقازاده استفاده کرده است. او که در دورههای فعالیت با اصحاب قدرت و دولتمردان ارتباط داشته مواجههاش با پدیده «آقازادگی» فارغ از تجربههای شخصی نیست و توانسته با بهرهگیری از کلیشههای داستانی و ارائه تصویری از شخصیتهای سیاهوسفید و آشنا برای مخاطب، طیف گستردهتری از مخاطبان عام را با خود همراه کند.
به تعبیر سادهتر عنقا روایتش را در زرورقی از یک «قصه عامهپسند» پیچیده تا آنچه انگیزه طرحش را داشته، هرچه بیشتر به یک «تجربه جمعی» نزدیک شود و برای همه آشنا به نظر بیاید. از سوی دیگر به نظر میرسد بر مبنای طرح کلی این سریال، به همان اندازه که حواس طراحان متوجه مهندسی حواشی برای موجسازی در فضای رسانهای بوده، نیمنگاهی به کدگذاریهای کلیدی برای مخاطبان جدیتر همراه با نشانههایی برای تحریک شاخکهای حساس برخی ناظران و حتی مدیران داشتهاند.
عنقا توانسته با استفاده از رویدادها و پروندههای قضایی و فسادهای اقتصادی سالهای اخیر که اتفاقا در رسانهها نیز دنبال شده و بازتاب یافته فیلمنامهای را بنویسد که از یک طرف مطابق عین واقعیتهای این پروندهها نیست ولی از هر کدام نشانی دارد و با این راهکار هم از ممیزی و نشانهرفتن مستقیم شخصیتها و برچسبهای گروههای مختلف و طرفداران آنها خلاص شده و هم داستان خود را بر اساس واقعیات روز جامعه پیش برده و به ذهن و زبان مخاطب عام و در واقع حرف دل آنها نزدیک کرده است.
آقازاده نشان داد دورازذهنترین مناسبات و رویدادها هم میتواند زمانی رنگ «واقعیت» به خود بگیرد. آنچه به عنوان رابطه راضیه (مانلی) و حامد در سریال به تصویر درآمده، برای بخش عمدهای از مخاطبان سریال غریب و دور از ذهن مینماید. آنچه از روابط سطح بالای نیما بحری در بدنه قوه قضاییه و دیگر نهادهای بالادستی نشان داده میشود، برای بسیاری مخاطبان عام از جنس اغراق است. آنچه از جنایت و فساد جنسی در بخشهایی از داستان اشاره می شود هم برای عدهای بعید به نظر میرسد.
با این همه آقازاده کژی ها را در قالب یک درام، بیان کرده و نشان داده می توان نیش زد بدون آن که چارچوب کشور را زیر سوال برد. سریال به مسئولان تلنگر می زد تا حواس شان بیش از پیش جمع باشد. در عین حال به مخاطب نوید می دهد اگر نیماهای خون آشام در جامعه جولان می دهند، حامدهای جان برکف در تعقیب شان هستند و داد شما را می ستانند.