با توجه به اینکه خواندن قرآن با خط بریل موجب استهلاک زودتر آن میشود او به فکرش میرسد که قرآن را با نخ و منجوق ببافد؛ اگرچه همسر کارگرش از تهیه هزینه نخ آن هم ناتوان است. او توانسته است از اول آذرماه ۱۳۹۹ تا لحظه تهیه گزارش سوره ناس را با ترجمه ببافد.
سکینه احمدی دختر 32 ساله مهاجر افغانستانی است که پدر و مادرش مهاجرند اما خودش زاده مشهد است، سکینه بیناییش را از 12 سالگی بر اثر یک تشنج شدید از دست داده است.
سکینه بسیاری از کارهای شخصیش را خودش انجام می دهد،اما برای انجام دادن یک سری از کارهای خانه همچنان نیازمند کمک است.
سکینه تلفن همراه شخصی خودش را دارد، بسیاری از وقتها زمان را به صورت گویا از روی گوشیاش چک میکند.
پوشش بیرون از خانه سکینه چادر است، او خودش را زن معتقد و مقیدی به احکام اسلامی میداند.
پخت و پز و کارهای خانه را همسرش انجام می دهد، اما مانند خانه بسیاری از نابینایان هر وسیله باید جای خودش را داشته باشد تا سکینه بتواند موقع نیاز آنها را پیدا کند.
به خاطر شرایط کرونا و بعد مسافتی که خانه سکینه با حرم دارد به ندرت می تواند به زیارت حرم امام رضا(ع) برود.
زیارت حرم امام رضا(ع) از کارهای مورد علاقه سکینه است، برای انجام دادن اینکار نیازمند همراهی یکی از اعضای خانوادهاش است.
مادر سکینه اغلب مواقع با وی به زیارت امام هشتم شیعیان می آید.
وسیله شخصی همسر سکینه یک موتور سیکلت است، او در مواقعی که مجبور به سوار شدن در ماشین میشود باید شیشه پنجره ماشین را تا انتها پایین بدهد، چرا که حس موتور سواری را برایش تداعی کند.
قلاب بافی هنری است که سکینه در کلاسهای محلی فراگرفته است، او اغلب روز را به بافتن کیف، ساک و سایر منسوجات بافتنی برای همسایه ها و یا هر کسی که به او سفارش دهد میگذراند.
محمد قنبری همسر سکینه است، او بعد از 6 بار که جواب رد از خانواده وی شنیده است موفق به ازدواج با سکینه می شود.محمد مغنی است و کارهای خانه را هم خودش انجام می دهد.
فکر بافتن قرآن با نخ و منجوق و به خط بریل زمانی به ذهنش خطور کرد که به علت صاف شدن خط بریل قرآنش بر اثر استفاده زیاد دیگر قادر به خواندن قرآن نبود.
بافتن قرآن فکری است که از فروردین ماه سال جاری به ذهنش خطور کرده است. او با تلاش بسیار و پس از تمرین های مکرر و رسیدن به اسلوبی دلخواه، بافت قرآن را از اول آذرماه شروع کرده و توانسته است تا لحظه تهیه گزارش سوره ناس و ترجمهاش را ببافد.
سکینه جهتیابی و استفاده از عصای سفید را نزد استاد جعفری از مددکاران محلهشان فراگرفته است، تا قبل از آن حتی برای حرکت در خانه پدریاش نیز با مشکلات بسیاری مواجه بوده است.
روزی که سکینه بر اثر تشنج نابینا میشود،برادر کوچکترش مهدی به دنیا می آید، حالا بعد از 20 سال مهدی که سکینه حتی از دیدن چهرهاش نیز محروم بوده ازدواج کرده و خانواده دو نفره آنها را به مراسم جشن عروسیاش دعوت کرده است.
مهدی احمدی برادر سکینه است، تاریخ تولد مهدی با تاریخ نابینا شدن سکینه دقیقا در یک روز است.
سکینه برادرش مهدی را خیلی دوست دارد، به گفته خود سکینه شرکت در عروسی برادری که هرگز نتوانسته است ببیندش حس عجیبی برای او دارد.
یکی از کارهای مورد علاقه سکینه و همسرش دورهمی های دوستانه آنهاست، اغلب این دور همیها با نواختن دمبوره همراه است که به علت شیوع کرونا بیشتر در فضای باز اتفاق می افتد. شخص سمت راست سکینه در تصویر، استاد جعفری است. همان مددکاری که کمک زیادی به وی کرده است.
با اینکه هزینه نخ و منجوق بافتن قرآن بسیار زیاد می شود، محمد مصمم است تا این هزینه را تامین کند.
خرید نخ را اغلب اوقات باید خود سکینه انجام دهد تا از ضخامت و کیفیت نخ تهیه شده مطمئن باشد.
با اینکه هزینه نخ و منجوق بافتن قرآن بسیار زیاد می شود، محمد مصمم است تا این هزینه را تامین کند.
نواختن تمبوره و خواندن شعرهای عاشقانه کار هرروز محمد است.
خانه سکینه و محمد در روستای پاوا در حاشیه شهر مشهد است، آنها بیشتر اوقات با موتور سیکلت محمد تردد می کنند.
خانه پدری سکینه در نزدیکی آنهاست، پدر سکینه علت مخالفتش با ازدواج سکینه و محمد را عدم توانمندی سکینه در انجام امورات خانه می دانسته، اما الان از زندگی آنها راضی است.
خانه آنها استیجاری است، محمد با درآمدی که از مغنیگری بدست میاورد نتوانسته است از پس اجاره خانه قبلیش که در محله گلشهر بوده بربیاید و مجبور شده است در یکی از روستاهای نزدیک به گلشهر خانه اجاره کند.
سکینه با اینکه نابینا است زندگی بسیار روشنی برای خود متصور است. او امیدوار است هر چه زودتر مهمترین کارش را که بافت قرآن به خط بریل است تمام و آن را به موزه حرم مطهر رضوی اهدا کند.