روزنامه دنیای اقتصاد ۱۸آذر یادداشتی به قلم احسان ابطحی روزنامهنگار منتشر کرد که در گزیده ای از آن آورد: جو بایدن، رئیسجمهور منتخب ایالاتمتحده در مقالهای که برای شماره مارس و آوریل نشریه «فارن افرز» نوشته و به نوعی دکترین سیاست خارجی او محسوب میشود، ۱۳ بار از کلمه «چین» استفاده کرده است؛ موضوعی که نشاندهنده نگاه وسواسگونه رئیسجمهور منتخب آمریکا به این قدرت بزرگ جهانی و تلاش برای مهار آن است. البته نگاه تهدیدآمیز، نگاه غالب «جریان اصلی» دیپلماسی واشنگتن نسبت به پکن است؛ نگاهی که از دوره باراک اوباما آغاز شد و در دوره دونالد ترامپ ادامه یافت. اوباما تمرکز اصلی سیاستخارجی کاخ سفید را بر منطقه آسیا پاسیفیک قرار داد و ژنرال جیمز متیس، وزیر دفاع وقت آمریکا هم در ۱۹ ژانویه ۲۰۱۸، اعلام کرد که پس از دو دهه مبارزه با تروریسم، اولویت اصلی ایالاتمتحده مهار روسیه و چین خواهد بود.
بایدن نیز نگاهی مشابه به قدرت در حال ظهور چین دارد. او در جایجای یادداشت خود نگرانیاش را از قدرت گرفتن چین ابراز میدارد و تاکید میکند که به جای چین، ایالاتمتحده به همراه متحدانش باید، قوانین و مقررات تجارت بینالمللی را تدوین کند. به ادعای بایدن، ایالاتمتحده به اندازه کافی به چین سخت نگرفته و این کشور تکنولوژی و مالکیت معنوی شرکتهای آمریکایی را به سرقت برده و همچنان با اعطای یارانه به کمپانیهای دولتی به آنها امتیازهای ناعادلانه میدهد تا در آینده بر تکنولوژیها و صنایع مسلط شوند. رئیسجمهور منتخب آمریکا، موثرترین راه برای مقابله با چالش چین را ایجاد یک جبهه متحد، متشکل از متحدان و شرکای کاخ سفید میداند. بایدن ضمن تاکید بر این موضوع که ایالاتمتحده به تنهایی یک چهارم تولید ناخالص داخلی جهان را در اختیار دارد و در کنار متحدانش این رقم میتواند به پنجاه درصد افزایش یابد، اضافه میکند که چین نمیتواند نیمی از اقتصاد جهان را نادیده بگیرد و بنابر این، واشنگتن این توانایی را خواهد داشت تا با استفاده از این اهرم، قواعد تجارت جهانی، موضوع محیط زیست، مساله کارگران، تجارت، تکنولوژی و شفافیت را به دلخواه خود شکل دهد و به ادعای او ارزشها و منافع دموکراتیک را گسترش دهد.
موضع سرسختانه بایدن درباره چین در کنار موضع او برای بازگشت به برجام و اجرای تعهدات هستهای در میانه مذاکرات تهران و پکن برای انعقاد قرارداد ۲۵ ساله، میتواند معنای خاصی برای سیاستخارجی تهران داشته باشد و فرصتی طلایی در اختیار دیپلماسی ایران قرار دهد.
این فعل و انفعالات در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ و فاصله گرفتن هرچه بیشتر تهران از غرب و «اعمال فشار حداکثری» از سوی واشنگتن علیه تهران، صورت گرفت؛ اما در ماهها و هفتههای آینده، شرایط میتواند بهطور کامل تغییر کند.
فرصتهای استثنایی ایران برای سرمایهگذاری چینیها از سویی و اهمیت منطقه خاورمیانه برای پکن بهخصوص از زاویه تامین امنیت انرژی از سوی دیگر، میتواند کارتهای بازی تهران در مذاکره با پکن را متنوع کند.
ایالاتمتحده هم به شدت از حضور چین در خاورمیانه – بهخصوص از بعد نظامی و امنیتی در میانمدت و بلندمدت- نگران است. مایک پمپئو، وزیر خارجه فعلی آمریکا، در اظهارنظری که ۵ اوت ۲۰۲۰ بیان کرد، به صراحت نسبت به تعامل چین با ایران هشدار داد و تاکید کرد که این رخداد میتواند منافع رژیم صهیونیستی و امارات را در معرض خطرات جدی قرار دهد.
در این میان، تهران میتواند با استفاده از اهرم بازگشت آمریکا به برجام و کاهش تنش میان ایران و غرب علیه پکن و از اهرم تعامل چین با ایران - که از نگاه آمریکاییها یک تهدید امنیتی برای متحدان واشنگتن بهشمار میرود و حضور آنان را در این منطقه تضعیف میکند- علیه کاخ سفید و اروپاییها استفاده کند.
بهعبارت سادهتر، تهران در دوران ترامپ و کمپین فشار حداکثری برای کاهش فشارهای اقتصادی به چین روی آورده بود اما اکنون و با کاهش تنش احتمالی میان ایران و غرب، تهران قدرت مانور بیشتری برای امتیاز گرفتن از دو طرف دارد و میتواند بیشترین بهرهبرداری را از رقابت این دو قدرت جهانی داشته باشد.
نتیجه آنکه، کاهش تنش با غرب و در راس آنها آمریکا و بازگشت احتمالی واشنگتن به برجام، در میانه رقابت استراتژیک آمریکا و چین، این فرصت طلایی را در اختیار تهران قرار میدهد تا امتیازگیری از دو طرف را به حداکثر برساند.
تجربههای تاریخی نشان میدهند که اتکا به تنها یک قدرت یا قطب سیاسی منجر به وابستگی کشورها در روابط خارجی میشود اما ایجاد تعادل در دیپلماسی و نگاه متوازن به شرق و غرب، فضایی فراهم میکند تا بتوان از رقابت قدرتهای جهانی بیشترین منفعت را حاصل کرد.
خارج کردن انحصار تعاملات اقتصادی و سیاسی از دست چین و متنوعسازی سبد سیاست خارجی در کنار احتمال بازگشت شرکتهای غربی به کشور - در صورت بازگشت همه طرفها به برجام- بزرگترین فرصتی است که میتوان از آن برای رسیدن به حداکثر منافع بهره جست.
متنوعسازی سبد سیاست خارجی، کلیدیترین عنصر برای رسیدن به اهداف دیپلماتیک است. هم چین و هم آمریکا به خوبی از اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک و منابع طبیعی فراوان ایران آگاهند. بنابراین از دست دادن ایران برای این قدرتهای جهانی خطری بسیار بزرگ محسوب میشود. ایران میتواند با مانور میان گسل بزرگ چین و ایالاتمتحده، از فرصت روی کار آمدن بایدن بیشترین بهره را ببرد.