یلدای خاطره هایمان را بر دوش داریم و با حسرت زیبایی سنت هایی که گاه قدرشان را ندانسته ایم و امروز دلتنگ آن روزها و شب ها شده ایم، باید در یلداترین یلدای عمرمان خاطره ای از جنس دور هم نبودن بسازیم و با طعم گس یلدای مجازی، چراغ امید را برای دورهمی های یلدایی سال های بعد روشن بگذاریم.
شاید گوشی هایی که در یلدای سال قبل بر زمین گذاشتیم تا معنای دور هم بودن را بیشتر درک کنیم و از گپ های مجازی به گفت و گوهای واقعی برسیم، در این شب یلدا باید به دست گرفته و با استفاده از شبکه های مجازی فرصت های دور هم بودن مان را شیوه ای جدید تجربه کنیم.
حتی اگر یلدای مجازی مان طعم بی نظیر دانه انارهای خانه مادربزرگ را ندارد یا حتی اگر حافظ خوانی پدربزرگ صفای سال های قبل را ندارد باید دور هم نبودن در یلدا را باور کنیم، چون در این روزهای پراسترسی که کرونا در هر گوشه ای به انتظار نشسته همه خوب می دانیم که تعابیر ریاضی جوابگو نخواهد بود و اگر جمع شویم، کم می شویم.
حالا که به همت رعایت محدودیت ها و پروتکل ها از تجربه روزهای قرمز کرونا جدا شده ایم اما سوگ از دست دادن ۲هزار و ۱۸۸ نفر از همشهریانمان را بر دوش می کشیم و کادر درمان استان تاکنون فرشته وار از ۱۴ هزار و ۷۸۶ بیمار بستری کرونا مراقبت کرده اند و به روزهای همرنگ پاییز رسیده ایم، باید با یک مهربانی مجازی و عشق حقیقی و با پرهیز از هر دورهمی یلدایی، جان عزیزانمان را عزیز بداریم تا در روزهای سپید پیش رو، در نوروزی زیبا، بهاری عاشقانه یا یلدایی دیگر با هم بون را به تجربه بنشینیم نه آنکه در پس چند ساعت دور هم بودن به جای لباس شادی دوران پسا کرونا، رخت عزای عزیزان مان را بر تن کنیم و یا سردی خاک، زیبایی لحظه های فردایمان را بپوشاند.
وقتی در میان انبوه مطالب اینترنتی مربوط به یلدا در کرمان این مطلب را مشاهده کردم که مردم کرمان در شب یلدا گاهی تا صبح بیدار می مانند و می پندارند که در این شب قارون به شکل هیزم شکنی که پشتهای هیزم بر پشت دارد به خانه نیکوکاران مستمند می رود و به آنها هیزم می دهد و این هیزم ها تبدیل به شمش های طلا میشوند، فارغ از باور و تشریح آن به این اندیشیدم ای کاش هیزم های امسال قارون افسانه های ما زغال های همان کرسی گرمی باشد، که ویروس کرونا را در خود بسوزند و گرمای عشق و هوای روزهای با هم بودنمان را به ما برگرداند.