تهران - ایرنا - شب یلدا در کنار زیبایی‌های خاص خود، شب یادکردن شهدای خانواده درگذشتگان و آن‌هایی است که به دیار آخرت سفر کرده‌اند، همان‌هایی که سال‌های قبل در کنار عزیزان خود حضور داشتند اما حالا جای خالی آنان تنها با قاب عکسی پر شده و خاطراتشان روایت زندگان است.

به گزارش خبرنگار حوزه ایثار و شهادت ایرنا، ‌آخرین روز از فصل پاییز، بلندترین شب سال است، شبی که به لحاظ زمانی تنها یک دقیقه با شب قبل از خود بیشتر است اما همین یک دقیقه او را در بین شب های دیگر معروف کرده، شبی که سالها خانواده ها را دور هم جمع کرده بود و خانواده ها هم با کنار هم بودن را با خوردن شیرینی و آجیل و هندوانه معروف شب یلدا جشن می گرفتند اما امسال به دلیل شیوع بیماری کرونا و بمنظور سلامتی بیشتر شهروندان توصیه شده است تا خانواده ها از راه دور و در فضای مجازی دید و بازدید های خود را صورت دهند .

هر چند دلمان تنگ شده، برای آغوش گرم پدر و مادر و برای آرامشی که در کنار یکدیگر داشتیم اما شاید قدر نمی دانستیم، این روزها همه دل تنگ روزهای بدون کرونا هستیم اما گاه در پس رودربایستی های معمول دل به دریا زده و به استقبال مرگ می رویم؛ حتی اگر قرار باشد یلدای زندگی مان به ناخوشی پیوند بخورد.

در این شب بلند سال یاد کنیم از سفرکردگانی همچون شهدا بویژه شهیدان حاج قاسم سلیمانی و شهید فخری زاده و شهدای مدافع حرم که در این چند سال اخیر تعداد زیادی از آن ها در پی مبارزه با تکفیری ها مجاهدت کردند و در این راه از جانشان گذشتند و به بهشت ابدی پر کشیدند، حالا در بهترین روزهای سال خانواده هایشان با خاطرات آن ها سر می کنند و یادشان است که در قلب ها زنده مانده. فرزندان، همسران و پدران و مادران شهدای مدافع حرم شب یلدای خود را بدون عزیز خود به صبح رساندند.

بسیاری از خانواده های معظم شهدا و برخی از مردم نیز ترجیح می دهند بلندترین شب سال را با یادی از شهدا زنده نگه دارند و سفره های یلدایی خود را مزین به تصاویری از شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم کردند.

خاطرات رزمنده دفاع مقدس مهدی یاقوتیان از شب یلدا در جبهه

مهدی یاقوتیان رزمنده دوران دفاع مقدس از خاطرات یک شب یلدای رزمندگان در زمان دوران دفاع مقدس با اشاره به اینکه تدارک برگزاری شب یلدایی در جبهه های غرب را داشتیم ،گفت :‌ ‌شبِ یلدا بود ، تعدادی از نیروها از پاسگاه مرزی در خط مرزی به شهر بانه رفته بودند ، چند نفر که متأهل بودند به مرخصی رفته بودند . فرمانده هم نبود ،‌ درست ساعتِ دوازده شب یک گلولۀ آر پی­ جی روی پاسگاه منفجر شد. از خواب پریدیم ، اسلحه را برداشتیم و به بیرون آمدیم و هر کسی یک جایی سنگر گرفت. من رو به روی سنگر خودمان به نگهبانی ایستادم که اگر دشمن قصدِ نفوذ داشت ببینم .

وی افزود:‌ سنگرِ ما مُشرف بر نصفِ روستا بود. تیربار از پایین درّه روی درختان کار می ­کرد تا بچّه­ ها حواسشان پَرت شود و مشغول آن دور دست باشند ، چند نفر از سمتِ دیگر در پیِ آن بودند سیم­ خاردار را قطع کنند و خودشان را به بالا بکشانند . من که در این طرف بودم نمی ­دیدم ولی بچّه ­ها می ­گفتند که آن شب برادرت دلاوری از خود نشان داده ، فرماندهی کرده و بچّه­ ها را سامان داده ، تا همه جا در معرضِ دیدِ بچّه­ ها باشد .

یاقوتیان ادامه داد:‌ در بحبوحۀ درگیری تقی حسینی از دوستان رزمنده آمده بود و می گفت که حسنی شهید شد ! یک تیر به علی ­اصغر حسنی خورده بود ،‌فریاد زد حسنی شهید شد ! من هرچه انگشتم را می­ خواهم تکان بدهم که ببینم اگر دشمن را دیدم می ­توانم ماشه را بچکانم ، می ­بینم نمی­ شود که نمی­­ شود . انگشتم از سرما کِرِخ شده بود و تکان نمی­ خورد. تازه یادم آمد که باید وقتی اسلحه را برداشتم و بیرون آمدم دستکش ­ام را هم بر می ­داشتم .

وی افزود: پرویز محمدی یک نارنجک به سمتِ دو نفر که زیرِ سیم خاردار بودند پَرت کرده و موجبِ زخمی شدنِ آنها شده بود . یعنی ؛ دو نفر که مأموریّت اصلی داشته­ اند از کار افتاده بودند . همین موضوع مجروح شدن دو نفر از آنها و نزدیک شدنِ صبح و روشن شدنِ هوا موجب شد که فرماندۀ آنها یک تیر هوایی بزند و پایانِ عملیّات را به آنها خبر بدهد تا آنها صحنه را تَرک کنند .  

این رزمنده خاطر نشان کرد:‌ صبح که به پایینِ تپّه رفتیم . یک خشابِ خالی و وسیله ه­ای دیگری که یادم نیست چه بود افتاده بود و ظاهراً مقداری خون هم روی برف ها بود . از مرکزِ فرماندهی بانه می ­آمدند و بَه ­بَه و چَه چَه می ­کردند که بچّه ­ها با اینکه فرمانده نداشته اند و تعدادشان نصفِ نیروهای همیشه بوده خوب مقاومت کرده ­اند.