به گزارش ایرنا، ما تا آخرین نفس ایستادهایم، هم پیمان شدیم تا زینبوار بر دفتر سپید سرنوشت مشق عشق را بنگاریم ، تا ابد جاودانه بماند ایران سرزمین عشق، صفا و همدلی: این ها خلاصه حرف دل پرستارانی است که مهمان خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) استان سمنان بودند. آنها که برای بهبودی و سلامت جامعه در مبارزه با ویروس کرونا شجاعانه و دلاورانه از ابتدا در میان گود بودند و جانانه تاکنون ایستادهاند.
این جملات، گل واژههای محبت پرستاران میهمان خبرگزاری جمهوری اسلامی مرکز سمنان است که در قامت سربازان وطن و مدافعان سلامت همچون کوهی استوار در مقابل کرونا، مجاهدانه سینه سپر کردند، بی آنکه لحظهای از شکایت دم برآورند.
اسفند ماه بود که خانمی ۳۵ ساله با علایم حاد سرماخوردگی به بیمارستان کوثر سمنان مراجعه کرد و مشخص شد مبتلا به کرونا است. پس از ۲ هفته بستری و جنگیدن با بیماری در نهایت فوت کرد و ترس و وحشت از ویروس نوپدید و ناشناخته کرونا را به جان مردم سمنان انداخت. از آنجا بود که داستان غمانگیز کرونا در استان سمنان و رشادتهای جانانه کادر درمان آغاز شد و از آن زمان تا کنون پزشکان و پرستاران در مراکز درمانی استان سمنان با رشادت و دلاوری، بدون لحظه ای شکایت، همقسم شدند پا به پای دیگر سپیدپوشان سراسر کشور تا شکست منحوس ویروس کرونا دمی از پاننشینند.
خبرگزاری ایرنا مرکز استان سمنان به پاس قدردانی از تلاش مخلصانه کادر درمانی در سنگر جهاد و مبارزه با ویروس کرونا، در آستانه روز پرستار با رعایت پروتکلهای بهداشتی میزبان چهار نفر از پرستاران بیمارستان کوثر سمنان به نامهای حسین داوری، راحله احمدی، الهام رحمانیان و سمیه صفایی بود که مشروح آن در ادامه آمده است.
خودتان را معرفی بفرمایید؟
داوری: عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی خدمات بهداشتی درمانی استان سمنان و مدیر پرستاری بیمارستان کوثر هستم که ۳۳ سال سن و ۱۲ سال سابقه کاری دارم.
احمدی: در زمان حاضر سرپرستار بخش آی سی یو کرونا بیمارستان کوثر سمنان هستم و ۱۲ سال از فعالیتم در حرفه پرستاری میگذارد.
رحمانیان: سرپرستار اورژانس بیمارستان کوثر هستم. ۱۸ سال است که در حرفه پرستاری مشغول به خدمت هستم و خداوند را بابت اینکه فرصت خدمت به من داده شاکر هستم.
صفایی: سرپرستار بخش آی سی یو داخلی بیمارستان کوثر هستم و ۱۵سال سابقه کار دارم.
اولین خاطره به یادماندنی که از دوران پرستاری خود دارید چیست؟
احمدی: بهترین روزهایی که از زمان شروع کرونا تاکنون موجب شادی من و همکارانم شد بهبودی دکتر تمدن متخصص نفرولوژی بود (در همین زمان دیگر مهمانان نشست هم همصدا با خانم احمدی با شعف میگفتند دقیقاً بهبودی دکتر تمدن بهترین خبری بود که خستگی را در این روزهای سخت کرونایی از تن ما زدود)
داوری: خاطره خوش من برمی گردد به اولین روز مشغول به کار شدنم در حرفه پرستاری (مکثی کرد و گویی هیجان روز اول کار به سراغش آمده است) من اهل دامغان هستم و پیشبینیام این بود که احتمالا برای گذراندن طرح به مراکز درمانی دامغان معرفی شوم، اما بدون هیچ سابقه ای در اولین روز کاری در بخش ویژه بیمارستان امیرالمومنین شهر سمنان مشغول به فعالیت شدم. اوایل روزهای سخت و پراسترسی بود به دلیل آنکه تجربه زیادی نداشتم اما همان جا پله ترقی من بود.
(دوباره لبخندی زد گویی تمام خاطراتش در مقابل چشمانش قطار شده بودند و نمیدانست کدام را تعریف کند و با شور و هیجانی که داشت ادامه داد) بهترین خاطرات من خوب شدن بیماران از تخت بیمارستان و به طور خاص از بخش ویژه بیمارستان است . معمولا در تختهای ویژه بیمارستان افراد تصادف کرده بدحال و افرادی که سکته قلبی کردهاند بستری هستند که ممکن است پزشک با توجه به علائم حیاتی از ادامه حیات آنان قطع امید کند و بازگشت آنان به زندگی که معمولا هم در سن جوانی هستند خوشحالکننده است و در یک مورد پزشکان از بیمار قطع امید کردهبودند و از نظر علمی بازگشت به حیاتش دور از انتظار بود. لحظهای که بیمار دچار ایست قلبی شده بود و در لحظه اقدام به احیای چندین باره بیمار کرده بودیم، وقتی این بیماری که پزشکان براساس مدارک علمی امیدی به ادامه حیاتش نداشتند، به زندگی بازگشت و بعد از بهبودی کامل گفت در لحظه احیا میشنیدم که میگفتند «دیگه برنمیگرده و یا میگفتن ادامه بدین شاید برگرده» در ذهنم برای همیشه ماندگار است.
پزشکان براساس مدارک علمی امیدی به ادامه حیاتش نداشتند. اما به زندگی بازگشت و بعد از بهبودی کامل گفت در لحظه احیا میشنیدم که میگفتند «دیگه برنمیگرده و یا میگفتن ادامه بدین شاید برگرده»
صفایی: وقتی که در بخش مراقبت های ویژه یک بیمار از دستگاههای پزشکی جدا میشود و همراهان به دلیل بهبودی بیمار خوشحال می شوند بهترین خاطره خوش است و حتی برخی مواقع بیماران بعد از بهبودی برای تشکر به بیمارستان مراجعه می کنند و جویای احوال پرستار میشوند و از ما تشکر میکنند بسیار خوشحالکننده است.
رحمانیان: ۱۵ سال قبل وقتی که در بخش جراحی و تصادفات مشغول به فعالیت بودم پسر بچه ۱۲ساله ای از خانواده ضعیف که تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) بودند و پدرش فوت شده بود و مادرش سرپرست خانواده بود و با کار کردن خرج خانواده را تامین میکرد در ایام عید نوروز به دلیل تصادف در بخش آی سی یو بیمارستان امیرالمومنین(ع) بستری بود. مادرش تحویل سال نو را در بیمارستان بود و اصلا همراه با پرستاران شیفت میداد و لحظهای از پسرش چشم برنمیداشت، اما پزشکان از او قطع امید کرده بودند و حتی یکی از پزشکان میگفت هزینه درمان زیاد بر خانواده بیمار تحمیل نکنید، این بیمار خوب شدنی نیست، ما پرستارها و پزشک ها، به دلیل شرایط مالی خانوادگی آنان، هر کدام مواد غذایی یا چیزی که آن پسر نیاز داشت به بیمارستان می آوردیم تا بهبودی این نوجوان کمک کنیم، اما با تلاش کادر درمان و نگاه خداوند این جوان بهبود یافت و اکنون ۲۵ ساله و ازدواج کرده است و تا سالها با دسته گل و شیرینی با مراجعه به بیمارستان عید را تبریک می گفت. اینکه بیماری که همه فکر میکردند رفتنی است اما سلامت خود را به دست آورد بهترین خاطره در ذهن من است
( در حالی که هیجان وجودش را گرفته بود ادامه داد )یکی دیگر از خاطرات من مربوط به ۱۵ سال پیش و مربوط به دختر خانم کلاس اولی به نام نگار بود. نگار با درد شکم شدید به مدت زیادی در بیمارستان بستری بود و مادرش کتابهایش را در روی تخت بیمارستان به فرزندش آموزش می داد و ما پرستارها هم درباره برخی کلمه های سخت و اصطلاحات پزشکی و کلمههای معمولی معلمش بودیم و سعی می کردیم به نگار درس یاد بدهیم. خانواده نگار دچار سنگ کلیه هستند برای درمان به بیمارستان می آیند و هر بار که نگار را می بینم باورم نمی شود که این همان نگار کلاس اولی است و به او میگویم نگار ما معلمات هستیم.
آیا واقعا دیدن خونریزی، بیماری، درد و یا فوت یک انسان برای پرستاران به دلیل تکرار زیاد عادی میشود؟
داوری: در حرفه پرستاری برخی به افراد با نگاه اقتصادی وارد میشوند ولی در واقع کسانی در این حرفه موفق می شوند که با علاقه وارد کار شوند و اکنون که ۱۱ سال در این حرفه مشغول به فعالیت هستم اما کارم هنوز برایم جذابیت روز اول را دارد و عاشق کارم هستم . ما هم مانند انسانهای عادی احساس داریم و هیچگاه دیدن شرایط دلخراش برایمان عادی نمیشود . هنوز هم همکاران در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان دنبال بیمار فوتی بخش ویژه میرویم و اشک میریزیم اما آموزش دیده ایم در شرایط حساس بر احساسات خود غلبه کنیم تا بتوانید تصمیم درست برای درمان بگیریم (سکوت معناداری کرد و ادامه داد) شهادت ناظری پور اولین شهید مدافع سلامت در استان سمنان که در بیمارستان کوثر مشغول به کار بود برایم تلخترین خاطره زندگیام بود(در حین حرفزدن گویی آن روزهای تلخ در مقابل چشمانش ورق میخورد) اکنون که مدیر پرستاری هستم کمتر پیش میآید لباس پوشیده و بر بالین بیماران پرستاری کنم. بیشتر کارهای مدیریتی و برنامهریزی را بر عهده دارم، اما برای اینکه بتوانم کاری برای شهید ناظری پور زمانی که در بخش ویژه بستری بود انجام دهم شاید ساعتها لباس پوشیده و بر بالینش حاضر بودم . (صدایش محکم شد) از لحاظ علمی و دستورالعملهای بهداشت جهانی در شرایط بحرانی باید به فردی رسید که در بهبودی و بازگشت به زندگی شانس بیشتری دارد و این یک اصل است.
رحمانیان: این سوال درد دل همه پرستاران است و در تایید این سئوال باید گفت خیلی سئوال خوبی پرسیدید (صدایش نشان از گلایه داشت) اگر طلافروش برایش پول عادی شود برای ما پرستاران و پزشکان هم درد و رنج عادی میشود. هنر هر پرستار مدیریت احساسات و حفظ آرامش در لحظات حساس است و نباید این را به حساب سنگدلی گذاشت. پرستار هنر دارد که در شرایط شرایط حساس احساسات خود را پنهان میکند و با لبخند احساس آرامش را به بیمار القا میکند. اتفاقاً اگر پرستار احساساتش را کنترل نکند ضعیف است پرستار دارای هنر است که در حین درمان آلام بیمار را میبیند و در بین درد و رنج لبخند میزند تا به بیمار روحیه بدهد.
صفایی: بیماران با والدین و عزیزانمان هیچ فرقی ندارند و همیشه همدردی با همراهان و بیمار را در اولویت کاری داریم و بی انصافی است که بگویند پرستاران سنگدل هستند ما در واقع احساساتمان را پنهان می کنیم تا بر استرس بیمار نیفزایم و به او آرامش بدهیم و این صحبت اطرافیان بی انصافیست .
احمدی: شیوع کرونا فوتی در بیمارستان ها را افزایش داده است و ما هنوز این فوتیها برایمان عادی نشده و با گزارش هر مرگ بیمار اندوهگین می شویم و شعار ما پرستاران این است که هر بیمار روی تخت بیمارستان است تمام تلاش خود را به کار ببندیم تا خوب شود .
آیا تا کنون از سوی همراهان بیمار به شما توهین شده و آیا کار به کتککاری رسیده است؟
(ناگهان همه پرستاران با هم یکصدا گفتند) البته چیزی که فراوان میبینیم فحاشی و رفتارهای ناراحت کننده است.
همراهان مریض با شنیدن فوت بیمارشان شروع به فحاشی کردند من در آن لحظه در ایستگاه پرستاری ایستاده بودم و همراهان وسایل روی ایستگاه را پرتاب کردند که متاسفانه موجب آسیب به کتفم شد.
صفایی: یک بیماری داشتیم که مبتلا به سرطان بود و در بیمارستان های تهران از او قطع امید کرده و مرخصش کرده بودند و همراهانش او را در بیمارستان کوثر سمنان به دلیل حال نامساعد بستری کردند. علیرغم تلاشها فوت کرد و همراهان مریض با شنیدن فوت بیمارشان شروع به فحاشی کردند من در آن لحظه در ایستگاه پرستاری ایستاده بودم و همراهان وسایل روی ایستگاه را پرتاب کردند که متاسفانه موجب آسیب به کتفم شد.( دوباره همه هم صدا با هم گفتند) تازه برخی موارد نگهبان بیمارستان ها را هم می زنند. متاسفانه برخی بیماران توقع معجزه دارند و به اشتباه فکر میکنند مرگ بیمارشان به دلیل قصور کادر درمان است.ما در زمان درمان بیمار نگاه نمیکنیم که چون بیمار سرطانی است کمتر رسیدگی شود بلکه مانند دیگر بیماران تلاش ما بهبودی بیمار است.
احمدی: یادم میآید برای گرفتن رضایت عمل بیمار به همراهانش زنگ زدیم و همراهان بیمار گفتند مادرمان پیر است و خوب شدنی نیست . رضایت به عمل نداریم، اما و وقتی که فردای آن روز خبر فوت بیمارشان را شنیدند با مراجعه به بیمارستان شروع به توهین کردند و برخورد ناشایستی داشتند اما ما در این شرایط صبوری میکنیم و و برخوردی نداریم.
رحمانیان: در بخش اورژانس معمولاً از سوی بیماران و حادثه دیدگان نزاع و درگیری بیشتر است و یادم می آید یکی از اراذل سمنان که قد و قامت خیلی بزرگتری نسبت به بقیه داشت وقتی به بیمارستان منتقل می شد پزشکان جرات نمی کردند سمتش بروند و این بیمار فحاشی می کرد و هر کس نزدیکش میشد به او مشت، لگد و سیلی میزد. اما پرستاران این بخش اخلاقش را یاد گرفته بودند و خود بیمار نیز میگفت اگه کس دیگه ای بیاد می زنم فقط بگین اون پرستار بیاد. (آهی کشید و ادامه داد) وقتی میبینم یک جوان با موتور تکچرخ میزند یا بچهای سرش را از پنجره بیرون میکند، دست بچه از پنجره بیرون است او را بر روی تخت بیمارستان تصور میکنم که وقتی بیمار بستری شد همراهان و والدین کاری به سهلانگاری خود در مراقبت از فرزندشان ندارند و به کادر درمان توهین میکنند و برای بهبودی فرزندشان توقع معجزه دارند.
آیا برای شما بیمار قاتل، زندانی با بیمار عادی تفاوت دارد؟
احمدی: با بیماران زندانی و یا موارد مصرف مواد خیلی برخورد داشتیم که بیمار زندانی و دارای مچبند یا دستبند است و گاه به سربازانی که همراه مجرمان است میگوییم دستبند بیمار را باز کنید تا بتوانید عملیات پرستاری را به خوبی انجام دهیم. برای ما فرق نمی کند بیمار قاتل باشد یا مجرم یا یک فرد عادی. ما به بیمار به دید یک انسان نگاه میکنیم و تمام تلاشمان را برای بهبودی وی انجام میدهیم.
داوری: در بیمارستان به تمام بیماران به دید انسانیت نگاه میکنیم و هیچ تفاوتی بین بیماران برای ما وجود ندارد که در مراقبتهای پزشکی تاثیر بگذارد. به طور مثال برای ما بیماری که در بخش عادی بستری باشد، یا بخش وی آی پی بیمارستان فرقی نمی کند و تمام مراقبت های پزشکی را با یک نگاه با دید انسانی انجام میدهیم. پرستار در مراقبت از بیماران یکسان نگاه میکند.
وقتی خبر شیوع ویروس کرونا در کشور را شنیدید، احساس ترس به شما راه یافت؟
داوری: شنیدن شروع کرونا همه را متعجب کرد. چرا که در اوایل شروع بیماری ناشناخته بود و خود من در ۱۲ سال سابقه کاری ام با چنین بیماری مواجه نشده بودم. واهمه در وجود همه همکاران موج می زد و نمیدانستیم در مواجهه با این این ویروس باید چه پوششی داشته باشیم. اینکه آیا از تنفس منتقل میشود یا از پرتاب ترشحات دهانی منتقل میشود هیچ چیز درباره این ویروس نمیدانستیم.
همه ترسیدیم و استرس داشتیم، وقتی مریض مراجعه کرد ما بخش ویژهای برای بیماران مبتلا به ویروس کرونا تعیین نکرده بودیم و یک شبه باید بخش را تخلیه و بیماران را جابه جا میکردیم تا بخش کرونا آماده شود.
دقیقاً اولین بیمار گزارش شده کرونا شب قبل از انتخابات مجلس شورای اسلامی بود که خانمی ۳۵ ساله بدون بیماری زمینهای با علائم شدید سرماخوردگی مراجعه کرد که شک به کرونا داشتیم و همه ترسیدیم و استرس داشتیم، وقتی مراجعه کرد ما بخش ویژهای برای بیماران مبتلا به ویروس کرونا تعیین نکرده بودیم و یک شبه باید بخش را تخلیه و بیماران را جابه جا میکردیم تا بخش کرونا آماده شود .فکر نمیکردیم کرونا به این سرعت وارد استان سمنان شود.(ادامه داد) این خانم مبتلا به کرونا به قم رفته بود و من به همراه ۲ نفر از پزشکان وقتی میخواستیم بر بالین این بیمار برویم اضطراب زیادی داشتیم و سهبار نزدیک اتاقش میشدیم و برمیگشتیم. از اضطراب پوشیدن لباسهای حفاظتی را که خودم ۲ هفته قبل به پرستاران آموزش میدادم اشتباه پوشیدم. (طوری با هیجان روزهای اول شیوع کرونا را تعریف میکرد که حتی صحبتها نیز ترسناک بود چه رسد به اینکه بروی بالای سر بیماری که میتواند تو را هم مبتلا کند و نمیدانی زنده میمانی یا نه، اما سلامت بیمار در ارجحیت است) کمتر از یک هفته ویروس کرونا به سرعت وارد سمنان شد.
(ادامه داد) این خانم ۳۵ ساله هیچ بیماری زمینه ای نداشت و به دلیل شدت بیماری و مراجعه دیرهنگام به پزشک فوت کرد. خانم فکر میکرد سرماخورده است و خیلی دیر به بیمارستان مراجعه کرده بود با این حال آن خانم در حدود دو هفته در بیمارستان بستری بود ( تمام میهمانان همصدا با هم گفتند) این بیمار خیلی از همکاران را مبتلا کرد و در نهایت فوت شد.
آیا خودتان درگیر ویروس کرونا شدید؟
همه هم صدا گفتند: ما تمام همکاران تقریباً کرونا را تجربه کردیم و شاید هم متعدد بیمار و خوب شدیم.
داوری: مثلاً خانم صفایی سرفه داشت نمیرفت آزمایش سی تی اسکن بدهد تا مبادا به او مرخصی بدهیم برای ماندن در خانه. او می خواست در بخش کرونا خدمت کند.
داوری: روزهای اول شروع کرونا فکر میکردم چگونه افراد و همکاران را در بخش های کرونا شیفت بندی کنم، استرس زیادی داشتم تا با اعتراض مواجه نشوم اما باورکردنی نبود خود همکاران داوطلبانه پیشنهاد خدمت در بخش کرونا را می دادند. ما پرستاران دنبال ترس کرونا نیستیم بلکه کرونا اتحادی از کادر درمان به نمایش گذاشت و همه را دور هم جمع کرد که برگ زرینی در افتخارات است، خانم احمدی اکنون ۶ ماه است که در بخش کرونا فعالیت دارد. خانم رحمانیان هشت ماه است که در بخش کرونا فعالیت دارد( بعد همه پرستاران با هم صدا گفتند ) کرونا همه ما را دور هم جمع کرد.
دید خانواده نسبت به شما و دوستان و اطرافیان پس از شیوع کرونا چه تغییری کرد؟
رحمانیان: برخی مراکز عمومی وقتی می فهمند پرستار هستیم صورتشان نگران میشود به طور مثال مغازه سر کوچه خانهمان میداند من پرستار هستم و یک موقع سرفه کنم سریع نگران و هراسان می شوند. مثلاً وقتی میروم مغازه میگوید خانم رحمانیان چه خبر؟ خوب دیگه چه خبر خبری نیست؟ یکبار در مغازهاش سرفهام گرفته بود از چهره اش مشخص بود که چقدر نگران شده و از او پرسیدم نگران شدهای؟ من دچار حساسیت فصلی هستم(آخه آن موقع فصل بهار بود و من به هوای بهار و گردهافشانی حساسیت دارم) و به این دلیل است که سرفه می کنم. اما گویی حرف مرا باور نداشت و در دلش اضطراب افتاده بود. همسایگانمان چیزی نمیگویند اما از نوع نگاه و رفتارهایشان به صورت غیرمستقیم مشخص است که نگران استفاده ما از آسانسور هستند و من نیز برای رفع نگرانی همسایگان به آنها گفتهام که من و خانوادهام از آسانسور استفاده نمیکنیم که خیالشان راحت شود.
صفایی: خودمان از همه فاصله می گیریم و فقط در خانه هستیم. ۱۴ روز که درگیر بیماری کرونا بودم از خانه بیرون نرفتم و خانوادگی خودمان را در خانه قرنطینه کردیم.حتی به پدر و مادرم که در شهر دیگری هستند اطلاع ندادم تا نگران نشوند و فرزندان و همسرم نیز در صحبتها به گونهای برخورد میکردند که بستگان متوجه بیماریام نشوند تا دچار نگرانی نشوند. از این که پرستار هستم و شاید مبتلا به کرونا باشم کسی با من رفتار بدی نداشت.
آیا کار مهمی در زندگی شخصیتان داشتید که به دلیل شیوع کرونا عقب افتاده و نتوانستهاید انجام دهید؟
همه پرستاران گفتند: الان همه ما به کرونا فکر میکنیم فرصت نمیشود به جز مشغله کاری به چیز دیگر فکرکنیم.
صفایی: ۶ ماه است که خانواده ام را ندیده ام فقط از طریق فضای مجازی با آنها در ارتباط هستم. پدر و مادرم در تهران زندگی می کنند دلم برایشان تنگ شده است، البته وقتی که بعد از بهبودی متوجه ابتلای من به کرونا شده بودند به سمنان آمدند و آنها را در مدتی کوتاه دیدم.
رحمانیان: اولین کاری که دلم می خواهد انجام دهم بعد از پایان کرونا تغییر دکوراسیون خانه ام است که حال و هوای مان تغییرکند. بعد از این همه خستگی البته قرار بود اسفند ۹۸ خانه مان را تغییر دکوراسیون دهیم و پولش را هم کنار گذاشته بودیم که فکر میکنم اکنون با این گرانیها هزینهای که ما کنار گذاشتهایم دیگر برای تغییر دکوراسیون کافی نباشد.
داوری: یک فرزند یک سال و هفت ماهه دارم که می توانم بگویم تنها دلیل زندگیم است و واقعاً با تمام بند بند وجودم دوستش دارم و دلم می خواست در اردیبهشت ماه برایش یک جشن تولد ماورایی بگیرم. شاید بگویم به اندازه یک جشن عروسی برایش هزینه کنم و مراسمی به چه بزرگی بگیرم . اما به خاطر کرونا مجبور شدم همان هزینه را انجام دهم خانه ۸۰ تا ۹۰ متریام را چراغانی نورافشانی کنم اما با یک جمع سه نفره جشن گرفتیم. بعد از شروع کرونا میخواهم یک تولد به یادماندنی برای فرزندم بگیرم.
احمدی: میخواهم بدون جواب دادن به گوشی تلفن و با آرامش کامل به یک مسافرت بروم و دغدغه برای جواب دادن به گوشی نداشته باشم.
اگر زندگیتان در دوران کرونا را در قالب یک کتاب بنویسید نام این کتاب چه میشود؟
داوری: دوران سخت همدلی
رحمانیان: دوران مدیریت کرونا( ادامه داد) اگر مدیریت بهتری در مقابله با کرونا انجام میشد شاید تاکنون کرونا حل شده بود و این همه بار به دوش کادر درمان نبود.
احمدی: همدلی کنار همراهی ، کرونا تا اردیبهشت ماه که هیچ شناختی نداشتیم خیلی بد بود، اما از آن موقع به بعد با کرونا سازگار شدیم و شرایط بهتر و عادی تر شده است و کرونا باعث شد همدلی و عجیبی بین کادر درمان شکل بگیرد که با اتمام کرونا و اینکه همکاران از یکدیگر جدا شوند ناراحتکننده است.
( رحمانیان در ادامه صحبت خانم احمدی گفت) باعث شد بهتر ببینیم و قدر داشته ها و سلامتیمان را بیشتر بدانیم .
در دوران کرونا وقتی خسته، ناامید و دلگیر میشدید چگونه خود را آرام میکنید؟
احمدی: دلگیرنشدیم ولی گاهی خسته شدیم و آقای داوری هم به عنوان مدیر پرستاری بیمارستان کوثر حرف های ما را گوش میدهند و همین که حرفها شنیده شود خوب است.
رحمانیان: همسرم همکارم است وقتی ۵ تا ۱۰ دقیقه با همسرم صحبت می کنم و از سختی ها و خستگی هایم میگویم و همسرم میگوید «ولش کن تمام میشود» متوجه می شوم چیزی نبوده و از این دلگرمی و آرامشی که به من می دهد آرام میشوم. یا وقتی که با مادرم صحبت می کنم و میگوید که «برای رضای خدا گام بردار، خداقوتت باشه مادرم، فکر بیماران مادر تو هستند برای رضا خدا کار کن» با این جملات آرامش میگیرم و دلگرم میشوم. یک موقعی هم با آقای داوری دعوای لفظی می کنیم و پیشنهاد میدهیم و حتی اگر پیشنهاد انجام نشود از لحاظ روحی آرام می شویم و برمی گردیم سراغ کارمون.
داوری: وقتی که مقام معظم رهبری در مورد پرستار صحبت میکنند یعنی پرستار نقشی مهم دارد این واقعا خستگی را از ما دور میکند.
وقتی که مقام معظم رهبری در مورد پرستار صحبت میکنند یعنی پرستار نقشی مهم دارد این واقعا خستگی را از ما دور میکند.
هر موقعی که بچه ها خسته می شوند و به سراغم میآیند به آنها میگویم دوران جنگ یا زمان شهادت سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) روز عاشورا همه دوست داشتیم می بودیم و در رکاب امام می جنگیدیم خودم هم علاقه زیادی به امام حسین(ع) دارم ولی نبودیم می گویم خب، الان وقتش است که مثل روز عاشورا از خودمان رشادت نشان بدهیم. اگر در عاشورا نبودیم امروز هستیم و میتوانیم به عشق روز عاشورا امام حسین(ع) خدمت کنیم و همین نکته است که با وجود خستگی ها باز هم بچهها را سرپا نگه داشته و با عشق و علاقه کار می کنند.
به نظر شما شیوع کرونا باعث کاهش استقبال کنکوریها از انتخاب رشته پرستاری میشود؟
داوری: فکر میکنم استقبال به رشته پرستاری بیشتر شده باشد.
رحمانیان: نمیدانم.
صفایی: خانواده ها و آشنایان با من تماس می گیرند و در مورد شغل پرستاری شرایطش از من میپرسند با توجه به تماس هایی که می گیرند علاقه به رشته پرستاری بیشتر شده است.
احمدی: بیشتر شده است.
اگر فرزند خودتان بخواهد پرستار شود موافقت میکنید؟
احمدی: دخترم را تشویق میکنم ۱۰۰درصد و عاشقانه شغلم را انتخاب کردم و ادامه می دهم. به دخترم هم اجازه میدهم(لبخندی زد) دخترم می خواهد پرستار نقاش شود.
یکی از پرستاران بیمارستان کوثر نقاش است و در مدت اخیر پیرمرد بدقلقی بود که فقط حرف این خانم پرستار را گوش میداد و در نهایت عمرش به این دنیا نبود و خانم پرستار تصویر زیبایی از این پیرمرد کشید و با یک متن قشنگ در پایین تصویر آن را به اشتراک گذاشت که با دیدن آن خستگی از من دور شد. وقتی دخترم دید گفت میخواهم پرستار نقاش شوم.
داوری: اجازه میدهم در حوزه درمان باشد ولی پرستاری نه، به شغل پرستاری علاقه دارم، اما سختیهای کار را هم میدانم.
رحمانیان: دختر بزرگم که خدا را شکر علاقهای ندارد ولی دختر کوچکم علاقهمند است ولی راهنمایی می کنم از این شغل دور شود. اصطلاحات پزشکی و خیلی از کارها را به خوبی از من یاد گرفته است. پرستاری برای خانم ها کار خیلی سختی است.
صفایی: دخترم تنهایی کشیده و خودش به خاطر نبودنم و شبکاریهای من و تنهاییاش علاقهای به این رشته ندارد و خودم اصلا دوست ندارم وارد این حرفه شود.
آیا ماجرایی مانند همراهی راننده تاکسی با پرستارها و نگرفتن کرایه از آنها که خبرساز شد، برای شما هم اتفاق افتاده است؟
داوری: برای روز پرستار به هرکسی رو انداختم به عنوان یک مطالبه برای پرستاران به فرمانداری، استانداری شرکتهای خصوصی مثل شرکتهای گچ، کسی کمک نکرد و همه گفتند خودتان بودجه دارید.
رحمانیان: روزهای اول برایمان آبمیوه و حریره بادام می آوردند اما الان دیگر مردم ما را به فراموشی سپردند و حتی معلم دخترم زنگ زد برای پرسیدن اینکه کلاس حضوری باشد یا غیرحضوری، داشتیم صحبت می کردیم متوجه شد سرفه میکنم گفت نه اصلا لازم نیست شما بیایید. شما که حتماً باید غیرحضوری باشید. به ایشان گفت من مهم نیستم حداقل دخترم را از کلاس محروم نکنید.
درباره کرونا آموزش و اطلاعرسانی به اندازه کافی انجام شده و باید اعتقاد قلبی شکل بگیرد.
آیا به دیگران بابت رعایت نکردن نکات بهداشتی تذکر میدهید؟
احمدی: حرص خوردم و تذکر دادم.
رحمانیان: وقتی بچهای را در معرض خطر می بینم آنها را در تخت بیمارستان تصور میکنم و به همه آنها تذکر میدهم. ولی تذکر خوب و خوشایند نیست.
داوری : نزدیکترین افراد مثل خواهرم به حرفم گوش نمیدهند. مثلا ۲ ماه پیش عقد خواهرم بود. به خاطر اصرار زیادشان من رفتم. ولی حالا به عنوان پاگشا گفتند که باید بیایی. آنقدر اصرار کردند که مجبور شدیم برویم. نزدیکانم کمتر توجه دارند و اصولاً به تذکر توجه نمی کنند. فقط حرص می خوریم و همان نگهبان بیمارستان کمتر توجه میکند. وقتی میگوییم ماسک بزن به تو نگاه می کنند، انگار زور میگوییم، درباره کرونا آموزش و اطلاعرسانی به اندازه کافی انجام شده و باید اعتقاد قلبی شکل بگیرد.
رحمانیان: رفتم شیرینی فروشی دیدم جوانی با دستکش به همهچیز و به ماسکش دست میزند بعد با همان دستی که به ماسک دست زده شیرینی برمیدارد و به مردم میدهد. گفتم پسر من این دست آلوده شده در این وضعیت کرونا به من شیرینی میدهی و وقتی به مدیرش گفتم هم توجهی نداشت و به آنها گفتم باید مهمان ما در بیمارستان شوی تا بدانی کرونا شوخی ندارد.مردم معمولا آموزش را خیلی دوست ندارند و تذکرات را هم خیلی جدی نمیگیرند.
پرستاران چه میخواهند؟
داوری: پرستاران مشکلات مردم را درک میکنند و دنبال احترام متقابل هستند و می خواهیم که مردم هم به پرستارها احترام بگذارند. روز پرستار یک روز نیست و همیشه باید روز پرستار باشد. یک موقع همراه بیمار میترسد و بیمار را همراهی نمیکند وگاهی حتی نمیآیند بیمار را تحویل بگیرند اما پرستار با جان و دل کار میکند تا بیمار را خوب کند. وقتی میرود آزمایش سی تی اسکن یا آزمایش پی سی آر مستقیماً در معرض ترشحات آلوده کرونا قرار میگیرد، ولی با عشق به کارش و با علاقه و پایبندی از چیزی نمیترسد و فقط به خدمت و بهبودی بیمار فکر میکند و گاه حتی در هنگام نمونهگیری خود درگیر کرونا میشود.
پرستار قرار نیست مدام بالای سر بیمار باشد بلکه باید در کنار کارهای مستقیم مثل اینکه بالای سر بیمار باشد، باید یکسری کارهای غیرمستقیم مانند اینکه پرونده را بررسی و در سیستم وارد کند را انجام دهد. داروی بیمار را سفارش دهد.
بیمار و همراهان بیمار باید بدانند بین عوارض کار و خطاهای کار تفاوت وجود دارد و در ثانی خطا نیز عمدی نیست و غیر عمد پیش میآید. از همراه بیمار و بیماران میخواهیم این ۲ مفهوم را باهم اشتباه نگیرند و یک سری از عوارض خاص داروها و عوارض درمان را به حساب خطای پرستار و کادر درمان نگذارند و به طور مثال یک فردی که سکته مغزی میکند سه ساعت فرصت طلایی است که باید بیمار را به بیمارستان بیاورند، اما همراهان بیمار را در خانه نگهمی دارند و وقتی کار از کار گذشت بعد از سه ساعت بیمار را میآورند بعد از کادر درمان انتظار معجزه دارند. وقتی خوب نمیشود و شاید بیمار از دست برود این دیگر تقصیر کادر درمان نیست و همراهان که بیمار را دیر آوردند مقصر هستند.
(صدایش محکمتر شد) نمیشود در شرایط فعلی که علائم سرماخوردگی و کرونا یکسان است بیمار را ۲ هفته در خانه نگهداشت و با گل گاوزبان درمان کرد بعد از ۲ هفته که دیگر دیر است تازه بیمار راه بیمارستان بیاوردند و توقع معجزه داشته باشند.
صفایی: خیلی ناراحت میشوم که میشنوم میگویند بیمارستان کشتارگاه است. واقعاً ناراحت کننده است از مردم میخواهیم این الفاظ را به کار نبرند، کادر درمان با این شرایط سخت با جان و دل کار می کنند از خانوادههایشان و از سلامت خود مایه گذاشتند و انصاف نیست مردم اینطور حرف بزنند.
رحمانیان: پرستاری کار سختی است و درآمدش با سختی کار همخوانی ندارد و در قبال کاری که انجام میدهند درآمدشان خیلی کم است و در کنار این درآمد کم انتظار میرود حداقل مورد بی مهری از سوی مردم قرار نگیرند.
پرستاران چقدر حقوق میگیرند؟
داوری: دلخوری در رابطه با معوقات وجود داشت که خدا را شکر افزایش ضریب حقوق تصویب شد که اتفاق خوبی است و می تواند از لحاظ مالی تاحدودی وضعیت مالی کادر درمان را بهبود بخشد و خوشایند است.
پرستاران شرکتی تا استخدامی بین سه تا ۸ الی ۹ میلیون تومان حقوق میگیرند.