به گزارش ایرنا، این نویسنده مصری روز دوشنبه در روزنامه «رای الیوم» با اشاره به پیشینه توافق صلح بین کشورهای مصر و اردن با رژیم صهیونیستی نوشت: از زمان نزدیک شدن مصر به رژیم اسرائیل با حمایت آمریکا و زودباوری یا مزدور شدن قاهره در دوران «انور سادات» حکام وقت مصر، بار دیگر تکرار میکنند که به رسمیت شناختن این رژیم، صلح و پیشرفت منطقه را تضمین میکند و گشوده شدن درهای همکاری با اشغالگران به نفع خاورمیانه است.
نویسنده افزود: «شیمون پرز» نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی برای جلب این وعدهها و فریب مردم مصر، از خاورمیانه جدید سخن به میان آورد و قهرمانان [ تشکیل این خاورمیانه بزرگ ] «بگین» و «سادات» و همینطور «جایزه صلح نوبل» بود.
وی با اعتقاد به اینکه انور سادات در نابودی مصر و فریب مردم عرب نابغه بود، اضافه کرد: سادات جدا از اسمش لیاقت نوبل را نداشت و متاسفانه این جایزه برای صلح است.
الأشعل با طرح این مساله که سادات چه فهمی از صلح داشت و آیا پس از اعطای جایزه نوبل به وی، صلح برقرار شد یا مصر رو به شکوفایی رفت، اضافه کرد: اکنون مصریها در حالی یاد او را گرامی میدارند که وی در قبر خود میداند که پروژه صهیونیستی را فعال کرده و میداند که اطلاعات آمریکا (CIA) و «موساد» با دست جریان اسلامی مخالف و این حرکت ساده لوحانه از دست او خلاص شدند.
وی با اشاره به اینکه سادات خدمات خود [ به صهیونیستها ] را گسترش داد و فلسطینیان را با فریب به اسلو که دومین ایستگاه پس از «کمپ دیوید» است، کشاند و پروژه صهیونیستی تمدید شد، افزود: سادات از «یاسر عرفات» متنفر بود، زیرا عرفات در آن زمان سادات را برای سرعت بخشیدن به پروژه [ صهیونیستها ] یاری نکرده بود و در پایان عرفات اظهار تاسف کرد که برخلاف سادات قربانی سهلانگاری شده است.
این نویسنده مصری ادامه داد: بنابراین، من به فلسطینیان توصیه میکنم بدون تعلق خاطر به ملیگرایی و میهن پرستی عرفات، توافق اسلو را لغو کنند، زیرا رژیم اسرائیل جرات کرده، از آن دور شود.
وی همچنین به «پیمان وادی عربه» بین اردن و رژیم صهیونیستی اشاره کرد و نوشت: کمپ دیوید و اسلو برای انعقاد پیمان وادی عربه برای «ملک حسین» ضروری بود و پس از این فجایع بود که موج جدیدی برای سازش با رژیم صهیونیستی ایجاد شد و سادات، عرفات و ملک حسین در برابر دادگاه تاریخ باید پاسخگو باشند.
الأشعل با اشاره به اینکه به جز یاد شدگان، شخصیتهای دیگری با رژیم اسرائیل درگیر بودند و هنگام اشغال سرزمین هایشان با آن جنگ کردند، نوشت: به جز «حافظ اسد» محافظه کار، سایر افراد متوجه این دام (سازش با رژیم صهیونیستی) نشدند.
وی با ذکر اینکه موج اول سازش با رژیم اشغالگر صهیونیستی از مصر به عنوان قلب امت اسلام شروع شد و سپس فلسطینِ عرفات را در «اسلو» و ملک حسینِ اردن را در وادی عربه قرار داد، افزود: موج دوم شامل امارات، بحرین، سودان و مغرب است، اما اسرائیل سرزمینهای این کشورها را اشغال نکرده بود و این کشورها با این رژیم ارتباط دیپلماتیک برقرار نکرده بودند.
این نویسنده مصری اضافه کرد: آنها (مقامات کشورهای اخیر) به رسمیت شناختن اسرائیل را به این رژیم هدیه کردند و همه آنها در ازای تضمین گرفتن برای حکومت خود و نه ارزشهای ملی مشتاق عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی بودند.
جدیدترین آنها مغرب بود که در ازای به رسمیت شناختن غیرقانونی صحرا به عنوان سرزمین مغرب توسط آمریکا که مورد اعتراض دبیر کل سازمان ملل متحد نیز قرار گرفت، با رژیم صهیونیستی روابط عادی برقرار کرد، درست همانطور که «دونالد ترامپ»، جولان و بیت المقدس را با نقض مصوبات شورای امنیت جدا کرد.
گویی ترامپ اموال مسروقهای که با زورگویی علنی بدست آورده بود، به سازشکاران داد و او از این اموال برای حمایت از سازمانهایش و آسیب زدن به مردم دولتهای سازشکار و اعتبار آنها استفاده کرد.
وزیر امور خارجه مغرب پس از به رسمیت شناختن رژیم اسرائیل گفت که میخواهد صلح را در فلسطین و منطقه به رسمیت بشناسد و به حقوق فلسطینیان خدشهای وارد نخواهد شد.
این یک فریب و کلاهبرداری بزرگ علیه مردم عرب است، بنابراین فریب حکمرانان و استکبار آنها برای مردم همچنان ادامه دارد.
الاشعل افزود که امروز، سازشکاران جدید با به رسمیت شناختن رژیم اسرائیل درباره صلح و خیر برای همه آواز میخوانند، پس آنها چه درکی از معنای صلح دارند؟ اسرائیل معنای صلح را در حالتی که در آن اهداف کامل پروژه صهیونیستی تحقق یابد و رفاه یهودیان و سلطه بر کل فلسطین و قرار دادن مردم آن در گورستانها را تضمین کند، درک میکند.
من از سازشکارانی تعجب میکنم که درباره صلح و منافع فلسطین صحبت میکنند، در حالی که آنها «معامله قرن» که تمام فلسطین از جمله بیت المقدس و مسجد الاقصی را به یهودیان تسلیم میکند را به رسمیت میشناسند و این اعتراف به جز امنیت، منافع و ثبات اسرائیل در کل فلسطین به چه صلحی منجر خواهد شد.
من پیش از این گفتهام که فریبکارانه و تحقیرآمیز است که سازشکاران در ادعاهای خود در یک لحظه دو انتخاب یعنی به رسمیت شناخت اسرائیل و یا فلسطین را با هم ترکیب میکنند.
وی با طرح این سوال که پس از اینکه یهودیان احتمال تشکیل فلسطین را رد کردند، آیا فلسطین برای اعراب یا یهودیان است؟ نوشت: اما ادعاهای مقامات کشورهای سازشکار، هر دو را در خود جای داده است.
این نویسنده مصری با اشاره به اینکه طراحان سازش چندین جنایت سیاسی و مذهبی مرتکب شدند، این جنایات را به شرح زیر بیان کرد:
اول: آنها قاتل را یاری و علیه مقتول کار کردند.
دوم: آنها اسرائیل را در کل فلسطین به رسمیت میشناسند و اعتراف میکنند که باید از اصالت عربی خود را کنار بگذارند.
سوم: اینکه مسجد الاقصی و قدس را به رژیم اسرائیل تحویل میدهند و قدس و الاقصی را کنار میگذارند، چیزی که خدا و رسولش آن را قبول ندارند.
چهارم: اینکه آنها مرتکب جرم نقض قوانین بینالمللی و قطعنامههای سازمان ملل شدند.
پنجم: آنها تصمیمات شورای همکاری و اتحادیه عرب را نقض کردند.
ششم: جنایت اخلاقی و فرصت طلبی است، زیرا به رسمیت شناختن، خدمت به حاکم و آسیب رساندن به ملت است.
هفتم: اینکه هدف اصلی اعتراف آنها حمایت از دشمنان امت اسلام مقابل فلسطین به عنوان یکی از اعضای امت اسلام و ناامید کردن آنها برای مقابله با استبداد اسرائیل و تسلیم شدن در برابر اشغالگران در حالی که آنها منطقه را به طور کامل تصرف میکنند.
هشتم: دخالت در امور فلسطین و تضعیف آنها به نفع اسرائیل است، زیرا این کشورها میتوانند اسرائیل را بدون آسیب رساندن عمدی به فلسطین به رسمیت بشناسند.
نهم: موضع خصمانه سازشکاران در برابر مقاومت و صرف پول عرب برای حمایت از دشمن امت اسلام و از بین فداکاران.
دهم: مواضع این کشورها چراغ سبزی به رژیم اسرائیل و شهرک نشینان صهیونیست برای حمله به فلسطینیها میدهد.
یازدهم: سازشکاران قدیم و جدید ۶ کشور شدهاند (مصر، اردن، امارات، بحرین، سودان و مغرب) و اقدام آنها جنگ داخلی بین اعراب بوجود میآورد، زیرا به اعراب سازشکار و آنهایی که با رژیم صهیونیستی این غده سرطانی مقابله میکنند، تقسیم شدهاند.
اما درباره سازمان آزادیبخش فلسطین، آنها سازش نکردند، بلکه آزمایشی تلخ را بر اساس پیمان «اسلو» آغاز کردند و مصر نقشی اساسی در ترویج عادیسازی روابط داشت ضمن اینکه باید در نظر داشت که گسترش نفوذ رژیم اسرائیل بین اعراب، بزرگترین فاجعه برای مصر است. شاید اکنون حاکمان این کشور تفاوت بین کار برای منافع نظام و تناقض آن با منافع ملی را درک کنند.