تهران - ایرنا - کارشناسان معتقدند که اگرچه ممکن است در مقایسه با فداکاریهای صورت گرفته دستاورد انقلاب های ناشی از بیداری اسلامی طی ۱۰ سال گذشته ناچیز به نظر برسد اما مطالبات این انقلاب ها به مرجعی برای جوانان آزادیخواه عرب تبدیل شده است و آنها با ایستادگی خود دیر یا زود به آرزوهایشان خواهند رسید. 

به گزارش ایرنا، مردم و جوانان عرب در آغاز انقلاب‌های خود در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰  به دست آوردن مجموعه‌ای از آرزوها برای آزادی، عدالت اجتماعی، پایان دادن به نظام‌های مستبد و دیکتاتور و فراهم آوردن فرصت‌هایی برای زندگی با عزت در کشور خود  را در سر داشتند. 

در جریان انقلاب‌های مردمی کشورهای عربی، رژیم‌های سرکوبگر  و دیکتاتور به رغم اینکه بسیاری از مردم و جوانان این کشورها را کشتند و بسیاری از آن‌ها را زخمی کردند اما نتوانستند مقابل  خشم مردمی که پس از سالها سکوت، خشم فروخفته خود را بروز داده بودند، مقاومت کنند و سرنگون شدند.  

گستره جریان بیداری اسلامی یا همان بهار عربی که از سال ۲۰۱۰ از کشورهای عربی آفریقایی آغاز شد و به سرنگونی نظام‌های تونس، مصر و لیبی منجر شد تا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ادامه یافت اما در برخی از این کشورها از جمله بحرین و امارات به دلیل سیاست سرکوب و حمایت کشورهای خارجی از جمله عربستان و غربی‌ها نتوانست به موفقیت برسد.  

جنبش بیداری اسلامی که پس از مدتی بر اثر نفوذ برخی از کشورهای غربی و حمایت حکومت‌های متمول دیکتاتور عربی از پروژه انحراف انقلاب‌های مردمی در کشورهای آفریقایی به انحراف کشیده شد، ستون کاخ های حکام خلیج فارس را به لرزه در آورد به گونه‌ای که «انور قرقاش» وزیر مشاور در امورخارجه امارات در دهمین سالگرد بهار عربی به آن حمله کرد و در توئیتی نوشت که آنچه به عنوان بهار عربی شناخته میشود، بحران‌ها و چالش‌های زیادی را در کشورهایی که دست به انقلاب زدند افزایش داده است و قضاوت تاریخ از نظر خسارات این انقلابها بسیار دردناک خواهد بود. 

قرقاش در این توئیتکه ۱۸ دسامبر در صفحه شخصی خود منتشر کرد، گفت: واضح است که دیدگاه غالب مردم عرب با این انقلابها که بر اساس مقایسه با کشورهای غربی و با قرارداد خون شکل گرفت، موافق نیست زیرا با ارزیابی غرب متفاوت است. پس،  جنگ‌های داخلی و این روحیات رفتنی هستند. من در این سالهای از دست رفته وجود یک پروژه توسعه‌ای که در حافظه عرب ترسیم شده باشد را ندیدم.  

وی افزود:  درباره بهار عربی مطالب زیادی نوشته خواهد شد و به نظر من مهمترین چیز که ما برپا کردیم این دهه دشوار و ناکام برای مردم است و قضاوت تاریخ از نظر خسارات انسانی، اخلاقی و مادی و درگیری‌های خونین یک کشور عربی،   دشوار و بی‌رحمانه خواهد بود. 

وی توئیت‌های خود را با این مطلب پایان می دهد که هیچ فرمول جادویی برای درمان انباشت این بحرانها که برخی از کشورها شاهد آن هستند، وجود ندارد و ناگفته نماند که بهار عربی بحرانها و چالش‌ها را بدون چشم‌انداز یا راه حل تشدید کرده است. 

به اعتقاد بسیاری از ناظران سیاسی، برخی از کشورها از جمله امارات با نفوذ به انقلاب‌های انجام شده پس از بهار عربی، آن را به خزان تبدیل کردند و ضمن به انحراف کشیدن این انقلاب‌ها درصد بهره برداری‌های اقتصادی و سیاسی از این جنبش‌های مردمی برآمدند.  

انقلاب تونس 

۱۰ سال پیش در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰   «محمد البوعزیزی» دستفروشی در شهر کوچک سیدی بوزید در جنوب تونس مقابل فرمانداری خود را آتش زد. گاری چوبی که او بر روی آن میوه و سبزی می‌فروخت، در همان روز برای چندمین بار از سوی یک پلیس زن ضبط شده بود و این پلیس به صورت او نیز سیلی زده بود. 

خودسوزی این جوان ۲۶ ساله اعتراضاتی را در تونس شعله‌ور کرد که چهار هفته بعد منجر به سرنگونی حکومت «زین‌العابدین بن‌علی» و پایه گذار جنبش بیداری اسلامی شد. 

بنابر این اولین رئیس جمهوری که توسط انقلابهای بهار عربی سرنگون شد،  «زین العابدین بن علی» رئیس جمهور تونس بود که توانست با هواپیمای شخصی به عربستان سعودی فرار کند و تا زمان مرگ در این کشور بماند. 

پس از روزهای انقلاب تونس، ضد انقلاب در تونس ظاهر شد و بسیاری از ناظران سیاسی نقش امارات را در شکل گیری ضد انقلاب تونس برجسته می‌دانند.  

به اعتقاد این کارشناسان و ناظران سیاسی مسائل بین المللی، حکام امارات و چند کشور عربی از جمله مصر و عربستان که خطر از دست دادن سلطنت را احساس می‌کردند، با حمایت کردن از برخی مسئولان رژیم گذشته، ضد انقلاب تونس را حمایت کردند.  

اتهام حمایت امارات از ضد انقلاب تونس تنها از سوی ناظران بین المللی مطرح نشد بلکه پس از مدتی،  «منصف المرزوقی» رئیس جمهور سابق تونس نیز ادعا کرد که مقامات امارات، عربستان و مصر (قبل از سرنگونی مبارک) از  ضد انقلاب تونس حمایت می‌کنند. 

همراه با «المزروقی» ،  «عمر صحابو» سیاستمدار تونسی و یکی از بنیانگذاران حزب نداء تونس در ژوئن ۲۰۱۹ تصریح کرد که امارات از انقلاب تونس احساس ترس کرده است زیرا با الگوبرداری دموکراسی خواهان امارات از انقلاب تونس،  مشکل ساختاری برای امارات به وجود خواهد آمد و به همین دلیل از ضد انقلاب تونس حمایت می‌کند.  

به اعتقاد این کارشناسان، در کشورهای عربی از تونس به عنوان "نور امیدی برای ایجاد دموکراسی نام ‌برده می‌شود و بر این باورند که توطئه‌ها بر سر راه انقلاب مردم تونس و تلاش برخی کشورها برای تضعیف اسلام گرایان از جمله  حزب النهضه همچنان ادامه دارد.  

انقلاب مصر

مصر دومین کشوری بود که نسیم بیداری اسلامی در زمستان سال ۲۰۱۱ به آن رسید و چند روز پس از سرنگونی رئیس جمهور «زین العابدین» توسط جوانان تونسی و جرقه آن با دست به دست شدن تصاویری از «خالد سعید» که پس از شکنجه در یکی از زندانهای رژیم «حسنی مبارک» در اسکندریه درگذشت، زده شد. 

در آن زمان، نیروهای پلیس مصر با خشونت هرچه تمام با انقلابیون و معترضان خشمگین در میدان تحریر قاهره مقابله کردند و بسیاری از مردم و جوانان مصر با گلوله‌های پلیس این کشور کشته و زخمی شدند و با وجود سرکوب و کشتار گسترده معترضان در پایتخت و اسکندریه، انقلاب مصر تقریبا یک ماه پس از انقلاب تونس با بیش از هزار کشته در کمتر از چهار هفته تظاهرات به پیروزی رسید و حسنی مبارک از قدرت کنار گرفت و جای خود را به یک شورای انتقالی نظامی سپرد. 

پس از انقلاب، اسلام‌گرایان در زادگاه اخوان‌ المسلمین به سرعت به قدرت رسیدند و مصری‌ها انتخابات ریاست جمهوری برگزار کردند و در یک انتخابات آزاد  «محمد مرسی» نماینده حزب آزادی و عدالت، بازوی سیاسی اخوان‌المسلمین در ژوئن ۲۰۱۲ به عنوان رئیس جمهور مصر انتخاب شد تا به عنوان اولین رئیس جمهور غیرنظامی منتخب در تاریخ این کشور انتخاب شود.  

ناظران سیاسی می‌گویند  اما امارات که تا پیش از این همراه با  حسنی مبارک علیه انقلابیون تونس تلاش می‌کرد، پس از انتخاب  «مرسی» شروع به مداخله در امور مصر و تلاش برای ساقط انقلاب مردم این کشور کرد. 

به اعتقاد این کارشناسان امور بین الملل، امارات در اقدامی علیه انقلاب مردم مصر با حمایت مالی از ژنرال «عبدالفتاح السیسی» رئیس ستاد مشترک ارتش، وی را در رهبری یک کودتای نظامی تمام عیار علیه «مرسی» و پایان دادن به رویای آزادی و دموکراسی مصریان یاری کرد. 

با این حال عمر دولت محمد مرسی بیش از یک سال ادامه نیافت و مخالفان وی که بیشترشان هواداران رژیم ساقط شده مبارک بودند، در سایه حمایت ارتش،  دموکراسی در مصر را در نطفه خفه کردند و «عبدالفتاح السیسی» ، به شیوه کودتاهای قرن بیستم، مرسی را از قدرت خلع کرد و به زندان انداخت. 

هواداران انقلاب فوریه ۲۰۱۱ در ژوئیه ۲۰۱۲ در خیابان‌های قاهره و اسکندریه و در سایه سکوت اروپا و ایالات متحده قتل عام شدند. 

هنگامی که محمد مرسی در تابستان ۲۰۱۹ و در جریان یکی از جلسات محاکمه به اتهام فعالیت انقلابی در فوریه ۲۰۱۱ سکته کرد و جان باخت، خبر مرگ او محکومیت دولتی به ‌جز ترکیه را در پی نداشت. 

آخرین پرده از روند پیروزی ضدانقلاب در مصر، احتمالا بر حسب تصادف، یک هفته پیش از تولد ۱۰ سالگی بهار عربی در پاریس به نمایش درآمد و عبدالفتاح السیسی که از حمایت غرب برخوردار است در کاخ الیزه و در بی‌خبری رسانه‌های فرانسوی «مدال شوالیه لژیون دونور» ، بالاترین نشان دولتی جمهوری فرانسه را دریافت کرد. 

اقدام اخیر دولت السیسی برای زدودن آثار انقلاب مصر به بهانه نوسازی میدان التحریر ، خشم انقلابیون را بر انگیخته است .

«عصام رسلان» یکی از هزاران تجمع کننده در میدان تحریر در سال ۲۰۱۱ می گوید: «میدان را باید همان گونه که بود نگه می داشتند. این میدان شاهد رویای هزاران مصری برای رسیدن به آزادی بود.»

رسلان می گوید: «همه آثار انقلاب را پاک کردند، دیوارهای اطراف میدان پر از نقاشی های انقلابی بود و یک سازه به یاد شهدای انقلاب آنجا بود که همه را برداشتند.»
او می افزاید که با وجود این، انقلاب از یاد کسی نخواهد رفت.

انقلاب بحرین

در امتداد انقلاب تونس در بین کشورهای منطقه خلیج فارس، بحرین شاهد انقلاب عظیمی بود و مردم این کشور که اکثریت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند در ۱۴ فوریه ۲۰۱۱  خواستار اصلاحات سیاسی در این کشور شدند و هزاران نفر از مردم آن با برگزاری تظاهرات اعتراضی در میدان « لوءلو» منامه تجمع کردند.  

تظاهرکنندگان برای رسیدگی به مطالبات خود در میدان یاد شده چیزی  شبیه به اردوگاه دائمی برپا کردند و از تردد خودروها در این مکان برای برگزاری تحصن طولانی مدت جلوگیری کردند. 

مقامات بحرینی که انقلاب‌های تونس و مصر را در پیش روی خود می‌دیدند و بیداری را در کشور خود احساس می‌کردند، وضعیت اضطراری یا حکومت نظامی در این کشور اعلام کردند و درصدد بر آمدند تا پس از ۲ روز با کمک نیروهای نظامی عربستان، جمهوریخواهان این کشور را سرکوب کنند.  

در جریان درگیری مردم بحرین با نیروهای حکومتی این کشور و نیروهای اعزامی از سوی ریاض در روز نخست دهها نفر کشته و ۲۰۰ نفر زخمی شدند.  

دخالت نظامی عربستان علیه مردم بحرین اعتراض بسیاری از سازمان‌های حقوق بشری و کشورها را در پی داشت اما مقامات آل سعود برای رهایی از فشار افکار عمومی اعلام کردند که این اقدام در راستای توافق همکاری‌های مشترک امنیتی و نظامی موسوم به سپر دفاعی که بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس منعقد شده است، انجام شد.  

قیام مردم بحرین که از سال ۲۰۱۱ و ادامه سلسله قیام‌های بیداری اسلامی آغاز شده همچنان ادامه دارد و مردم این کشور به مناسبت‌های مختلف با برگزاری راهپیماییهای اعتراض آمیز در بسیاری از شهرهای کشور، خواستار برقراری دموکراسی، عدالت و آزادی زندانیان سیاسی هستند. 

شرکت کنندگان در این اعتراض‌ها خواستار آن هستند که دولت از سوی مردم انتخاب شود و بر ضرورت تدوین قانون اساسی جدید و لغو قانون اساسی تصویب شده از سوی پادشاه بحرین در سال ۲۰۰۲ تاکید دارند. 

مقامات بحرین ۲۵ شهریور امسال همراه با امارات در حضور دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید قرارداد سازش با رژیم صهیونیستی امضا کردند که این موضوع نیز بر خشم مردم انقلابی این کشور افزوده است.  

 انقلاب لیبی 

در فوریه ۲۰۱۱ مردم  لیبی به خیابان‌ها ریختند و خواستار سقوط حکومت «معمر قذافی» رئیس جمهور مادام العمر این کشور و برقراری آزادی و دموکراسی در این کشور شدند اما این اعتراض با خشونت پلیس و آتش گشودن نیروهای پلیس به سوی تظاهرکنندگان و کشته شدن صدها نفر از آن‌ها شد. 

پس از سرنگونی قذافی، امارات همچون برخورد با انقلاب‌های تونس و مصر به سرعت به عنوان یک قدرت خارجی در لیبی ظهور یافت و با حمایت نظامی و مالی از ژنرال بازنشسته «  خلیفه حفتر» درصدد سقوط انقلاب لیبی برآمد که تا کنون دامه داشته است. 

مردم لیبی انتظار داشتند با پایان دادن به دیکتاتوری ۴۲ ساله «معمر قذافی» می‌توانند دموکراسی و رفاه بیشتر را به دست بیاورند اما دخالت‌های خارجی در کنار تفرقه داخلی اوضاع لیبی را غیرقابل حل ساخت. 

به اعتقاد بسیاری از کارشناسان امور بین الملل، انتظارات از دورنمای لیبی پس از انقلاب این کشور بطور کامل از دست رفته و ثروتمندترین کشور آفریقا به ویرانه‌ای تبدیل شده است و به دلیل دخالت‌های خارجی هیچ چیز نتوانسته است وحدت و انسجام را به این کشور باز گرداند و شرایط امنیتی، اقتصادی و سیاسی لیبی هر روز بدتر می‌شود. 

میزان مناقشه هنوز در این کشور به‌اندازه‌ای بالا است که تارنمای کنگره آمریکا از خطر انتشار منازعه به سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا خبر می‌دهد و تاکید دارد پس از سال‌ها درگیری هنوز هیچ آینده واقعی پیش روی این کشور قابل تصور نیست. هنوز حاکمیت در این کشور در دو بخش شرقی و غربی متفرق است و گروه‌های مختلف در این کشور ادعای کنترل دولت را دارند. 

به نظر می‌رسد قدرت‌های جهانی که از آغاز تحولات در برابر انقلاب‌های جهان عرب مبهوت مانده بودند، در ماجرای لیبی خود را بازیافتند. شورای امنیت سازمان ملل متحد، با چراغ سبز غیرمنتظره روسیه، با صدور دو قطعنامه در سال ۲۰۱۱، دخالت نظامی بشردوستانه برای حفظ جان شهروندان لیبیایی را تصویب کرد. 

فرانسه و بریتانیا، در دورانی که ایالات متحده روند پایان دادن به جنگ‌های بی‌حاصل خارجی دوران بوش را آغاز کرده بود، وارد میدان شدند و مواضع ارتشِ «دیکتاتور بداخلاق طرابلس» را در بیابان‌های لیبی بمباران کردند و حدود یک سال بعد سرهنگ قذافی و پسرش معتصم در سرت، بدون برگزاری دادگاه کشته شدند. 

لیبی که با انقلاب خود برقراری دموکراسی و آزادی را در سر می‌پروراند اکنون وارد جنگ داخلی شده و با وجود توافق صلح میان خلیفه حفتر و سراج، آتش جنگ در این کشور زبانه می‌کشد و  پس از گذشت سال‌ها هنوز این کشور که روزگاری از باثبات‌ترین کشورهای منطقه شمال آفریقا به شمار می‌رفت به آرامش نرسیده است. 

بر این اساس با رفتن قذافی لیبی به چرخه بی‌پایانی از جنگ‌های داخلی وارد شد به نحوی که مردم این کشور را متقاعد ساخته است که برای این کشور به شدت قبیله‌ای، سیاست مشت آهنین یک حاکم زورگو بهتر از حضور چندین گروه شبه نظامی مسلحی است که دیوانه وار مردم را قتل عام می‌کنند. 

انقلاب لیبی آرزوهای خود را از دست داده و یک فعال اقتصادی در لیبی اعتقاد دارد که پس از مرگ دیکتاتور، هزار قذافی در لیبی ظاهر شدند حال آنکه ما پیش از این فقط به یک قذافی داشتیم. 

نا آرامی‌ها در لیبی موجب شده تا افزون بر درگیری‌های داخلی، داعش نیز در این کشور اعلام موجودیت کند و ظهور این گروه تروریستی در لیبی موجب شده تا کشورهای خارجی از همسایه‌ها تا غربی‌ها توجیهی برای حضور نظامی خود در این کشور داشته باشند.  

پیش از انقلاب، لیبی زمانی در مقایسه با سراسر آفریقا یکی از بهترین کشورها از نظر استانداردهای بهداشتی و سطح زندگی بود و این کشور نفت‌خیز، به واسطه درآمد سرشارش همواره این فرصت را داشته که سرنوشتی متفاوت از همسایگان گرفتارش داشته باشد  اما از فردای سرنگونی قذافی، آنچه در لیبی رخ داد، نقطه مقابل هرآنچه بود که توسعه سیاسی - اقتصادی می‌توانست به ارمغان بیاورد. 

 انقلاب یمن و دشمنی سعودی ها 

مردم یمن با الگو گرفتن از انقلاب‌های تونس و مصر از ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱  مجموعه‌ای از راهپیمایی‌های خیابانی، اعتراضات و نافرمانی‌های مدنی علیه حکومت این کشور و علی عبدالله صالح رئیس‌جمهور وقت آن آغاز کردند که در سوم فوریه ۲۰۱۱ که به عنوان  روز خشم نام گرفت،  مخالفت مردمی  به اوج خود رسید و با برخوردهای خونین و خشونت‌آمیز حاکمیت با مردم معترض روبرو شد. 

طی انقلاب یمن در بهار عربی که در سال ۲۰۱۱ میلادی (۱۳۹۰)  آغاز شد علی عبدالله صالح رئیس‌جمهور یمن کنار رفت و منصور هادی معاون او از حزب اصلاح طی یک همه‌ پرسی برای دورهٔ انتقالی به قدرت رسید. 

اما این پایان انقلاب نبود و در فوریه سال ۲۰۱۳  هزاران جوان یمنی به دلیل بی‌کفایتی دولت عبدربه منصور هادی در اداره امور کشور، دست به یک سلسله اعتراضات زدند و به خیابانها آمدند و خواستار برکناری وی شدند تا اینکه در نهایت در تاریخ ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۴ (۳۰ شهریور ۹۳) ، جنبش انصار الله وارد شهر صنعا شد و با در دست گرفتن قدرت منصور هادی را برکنار کرد. 

از سویی عربستان و امارات از فروردین سال ۹۴ در قالب ائتلافی از چند کشور غربی و عربی و با کمک آمریکا، حملات گسترده‌ای را علیه یمن به بهانه بازگرداندن «عبدربه منصور هادی» رئیس جمهوری مستعفی و فراری این کشور به قدرت، آغاز کردند. 

بر اثر این تجاوز تاکنون بیش از یکصد هزار یمنی کشته یا زخمی شده‌اند و سازمان ملل در گزارش‌هایی، قحطی در این کشور را "بزرگ‌ترین فاجعه انسانی" نامید و اعلام کرد که ۷ میلیون نفر دچار سوء تغذیه هستند. 

به هرحال انقلاب مردم یمن به استبداد ۳۰ ساله «علی عبدالله صالح» رئیس جمهور پیشین و «منصور هادی» معاون وی پایان داد و مقاومت ۶ ساله آن‌ها مقابل تجاوز وحشیانه عربستان و امارات برای بازگرداندن منصور هادی به قدرت، برخلاف سایر انقلاب‌های انجام شده در برخی کشورهای عربی این امیدواری را برای مردم عرب و ملت‌های کشورهای دارای حکومت‌های وابسته و غیر مردمی به وجود آورد که می‌توان به موفقیت رسید و تلاش بیگانگان برای منحرف کردن انقلاب‌های مردمی و خفه کردن صدای مردم را بی‌تاثیر کرد.  

 فرصت طلبی آمریکا  از بیداری اسلامی علیه سوریه 

سوریه و لبنان از جمله کشورهای عربی است که مقابل برنامه‌های رژیم صهیونیستی در منطقه ایستادگی کرده است و حتی به رغم حملات مسلحانه و نظامی به این کشورها و فشارهای اقتصادی و سیاسی به آن‌ها، دمشق و بیروت از به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی خودداری کرده است.  

این کشورها با سرزمین‌های اشغال شده هم مرز هستند و ایجاد انقلاب و جایگزین کردن حکومت و دولت‌های دست نشانده در این دو کشور به ویژه سوریه برای تسریع برنامه‌های رژیم صهیونیستی در منطقه با اهمیت است از اینرو قدرت‌های استکباری و در راس آن‌ها آمریکا و رژیم صهیونیستی، شکل گیری انقلاب‌های مردمی در تونس،  مصر و چند کشور عربی را بهترین فرصت برای تشکیل گروه‌های برانداز در سوریه دانستند و همزمان با بهار عربی در سال ۲۰۱۱ ( اسفند ماه سال ۱۳۸۹) این کشورها با کمک برخی دولتهای مرتجع منطقه به تشکیل و تجهیز گروه‌های تروریستی در داخل خاک سوریه دست زدند تا این گروه‌ها با سوء استفاده از اعتراضات صنفی و تحریک سوریها بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند.  

پس از مدتی این گروه‌ها به بهانه اعتراض به دولت قانونی سوریه، دست به شورش مسلحانه زدند و با اشغال بخش‌هایی از نقاط سوریه به ویژه مناطق فقیرنشین، اهالی این مناطق را مجبور به شرکت در برنامه‌های خود کردند تا اینطور وانمود کنند که مردم سوریه از دولت بشار اسد ناراضی است و با سقوط آن زمینه روی کار آمدن یک دولت دست نشانده را فراهم کنند.  

دولت‌هایی که در شکل گیری این گروه‌های تروریستی نقش داشتند و می‌دانستند که مردم سوریه با این گروه‌ها همکاری نخواهند کرد پس از گذشت زمان کوتاهی به یکباره تروریست‌هایی از بیش از یکصد کشور جهان را به سوریه اعزام کردند تا این کشور با یک  بحران داخلی و بین المللی روبرو شود.  

کشور سوریه که قبل از آغاز بحران، کشوری آباد و امن در بین کشورهای عربی محسوب می‌شد، با شروع بحران به یکباره به آستانه فروپاشی رسید و خون و آتش سراسر این کشور را فرا گرفت و شواهد و اطلاعات نشان داد که بوجود آورندگان بحران سوریه از ابتدا به دنبال نابودی این کشور به عنوان محور جبهه مقاومت اسلامی ضد صهیونیستی بوده‌اند. 

از همان ابتدای شروع بحران سوریه، حامیان غربی – عربی – صهیونیستی تروریستها که دست در دست هم گروه‌های تکفیری را در سوریه ایجاد کردند، اقدام به تجهیز، سازماندهی، آموزش و پشتیبانی تروریست‌ها کردند، اقدامی که تا به امروز نیز که جنگ سوریه به ایستگاه آخر، ‌ یعنی استان ادلب رسیده است، ادامه دارد. 

حامیان تروریست‌ها با آغاز یکسال از بحران این کشور که بعد به جنگ همه جانبه بین المللی تبدیل شد، از ابتدا شعار اتمام حکومت بشار اسد طی حداکثر شش ماه را می‌دادند و رسانه‌های آن‌ها نیز به شدت این موضوع را تبلیغ می‌کردند ولی مقاومت ۱۰ ساله مردم، ارتش و دولت سوریه نشان داد که ادعاهای آن‌ها پوچ و توخالی است و امروز هیچکدام از روسای دولت‌های اروپایی که ۱۰ سال پیش خود را برای سقوط «قریب‌الوقوع دولت اسد» آماده می‌کردند، در قدرت حضور ندارند. 

این در حالی است که با آغاز فعالیت داعش در سوریه شرایط در این کشور به ضرر ارتش و حکومت سوریه و در مقابل به نفع تروریست‌ها و حامیان غربی – عربی – صهیونیستی آن رقم خورد و کار تا جایی پیشرفت که در عرض نزدیک به یکسال ۷۰ درصد خاک سوریه به تصرف گروه‌های تروریستی درآمد.  

جبهه مقاومت اسلامی به رهبری ایران که از نیت شوم تروریست‌های تکفیری و حامیان آن با خبر بود در سال ۱۳۹۰ و به دعوت حکومت دمشق وارد کارزار سوریه شد؛ مستشاران ایرانی و نیروهای حزب الله لبنان زمانی وارد سوریه شدند که تروریست‌ها تا حدود ۵۰۰ متری کاخ ریاست جمهوری این کشور پیش رفته بودند و شمار زیادی از فرماندهان ارشد نظامی سوریه نیز از طریق بمب گذاری و یا دیگر اقدامات تروریستی کشته شده بودند. 

سختی‌های مردم سوریه با تلاش‌های رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی به فرماندهی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش و همچنین ارتش سوریه روز به روز کمتر شد و تروریست‌ها را تا مرز شکست نهایی به عقب راند و به غیر از حضور نه چندان چشمگیر و قوی هسته‌های خفته داعش در شرق سوریه، فقط کمتر از ۴۰ درصد خاک استان ادلب (در شمال غرب سوریه) ، در تصرف تروریست‌های تحریرالشام (النصره سابق) باقی مانده است و اگر آمریکا و برخی کشورهای منطقه دست از حمایت تروریست‌ها بردارند، ارتش سوریه و نیروهای مقاومت اسلامی می‌توانند به سرعت با فتح آخرین سنگر تروریست‌ها در استان ادلب، امنیت را در کل این کشور بطور کامل برقرار کنند. 

طبق آنچه روزنامه انگلیسی گاردین فاش کرد امارات و عربستان همزمان با برخی کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی برای بهره برداری از اعتراض‌های صنفی در سوریه جهت براندازی دولت بشار اسد بسیار تلاش کردند اما پس از مدتی مقامات امارات دریافت که این تلاشها بی‌نتیجه است و اقدام به گشایش سفارت در دمشق کرد و حتی روسیه را با پیشنهاد مالی تشویق به رویارویی با ترکیه به عنوان یکی از مهمترین رقبای امارات که بخش‌هایی از شمال سوریه را تصرف کرده است، کرد .  

 «محمود رفعت» رئیس موسسه حقوق بین الملل و روابط بین الملل اروپا در گفت وگویی با پایگاه اطلاع رسانی «خلیج الجدید» تاکید کرد که امارات پیش از وقوع بهار عربی مشتاق بقای رژیم‌های عربی بود و پس از وقوع آن نیز علیه این انقلاب‌ها وارد عمل شد. 

وی افزود: به عنوان مثال محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی در طول انقلاب مصر و قبل از سقوط مبارک از قاهره دیدن کرد و یک طرح امنیتی برای سرکوب تظاهرکنندگان در میدان تحریر قاهره را به مبارک پیشنهاد داد و پس از انتخاب «محمد مرسی» به عنوان رئیس جمهور برای کودتا علیه وی و برکناری او تلاش کرد. 

رفعت درباره اینکه آیا انقلاب کشورهای عربی در بهار عربی برای مردم سودمند بوده است، گفت: به نظرم با بهار عربی در سراسر کشورهای حاشیه خلیج فارس وحشت ایجاد شد به ویژه پس از تظاهرات مردم بحرین در میدان لوءلوء منامه. 

وی اظهار داشت:  امارات برای خنثی کردن بهار عربی و مقابله با آن از تونی بلر نخست وزیر وقت انگلیس کمک خواست و از او خواست که طرحی را در این زمینه ارائه دهد.  

انقلاب های عربی، کابوسی وحشتناک برای دولت های مستبد 

رئیس موسسه حقوق بین الملل و روابط بین الملل اروپا درباره سرنوشت انقلاب های عربی گفت:  نمی توان با اطمینان گفت که این انقلابها باتوجه به آنچه در لیبی، سودان و یمن اتفاق افتاد،  شکست خورده و باعث عقب نشینی مردم از این قیام‌ها شده است و نمی‌توان با اطمینان گفت که چنین رویکردهایی بار دیگر تکرار نخواهد شد.  

وی افزود: ۱۰ سال از وقوع بهار عربی می‌گذرد و باتوجه به سیل عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی که در هر زمان می‌تواند یک قیام ایجاد کند، ممکن است بار دیگر شاهد انقلاب‌های جدیدی باشیم زیرا مردم عرب چیزی برای از دست دادن ندارند. 

 «خلیل العنانی» استاد علوم سیاسی در موسسه مطالعات تحصیلات تکمیلی دوحه نیز در مقاله‌ای که در رسانه‌های این کشور منتشر شد، گفت:  برخلاف آنچه برخی‌ها معتقدند که این انقلاب‌ها به نتیجه مثبت و به اهداف خود نرسیده‌اند معتقدم که هر چه ما بخواهیم از آن‌ها فرار کنیم اما اتفاقات پیرامون ما انقلاب‌های بهار عربی که هدف آن‌ها پیاده کردن سیستم‌های دموکراتیک است را یادآوری می‌کنند. 

وی با بیان اینکه اگر بهار عربی برای بسیاری از جوانان جهان عرب رویایی عاشقانه است برای دولت‌ها و رژیم‌های مستبد کابوسی وحشتناک است، افزود: شما «زین العابدین بن علی»  را در تونس،   «حسنی مبارک» را در مصر،  «معمر قذافی» را در لیبی و «علی عبدالله صالح» را در یمن پیدا نخواهید کرد زیرا همه آن‌ها در طول سالهای گذشته توسط مردم سرنگون و قدرت و زندگی را ترک کرده ‌اند. 

رئیس موسسه حقوق بین الملل و روابط بین الملل اروپا اظهار داشت:  چه کسی تصور می‌کرد که رژیم مبارک که ۳۰ سال به طول انجامید فقط در ۱۸ روز سقوط کند؟ چه کسی فکر می‌کرد «معمر قذافی» دیکتاتور لیبی پس از چند ماه شورش علیه او، در گودالی مخفی شود؟ و چه کسی تصور می‌کرد که «علی عبدالله صالح» ستمگر یمن پس از ماندن در سه دهه قدرت، توسط حوثی‌ها به سرنوشت قذافی دچار شود؟ .  

العنانی با اشاره به اینکه حکومت‌های غیر مردمی و دیکتاتور عرب در حال حاضر برای حفظ قدرت خود، هزینه‌های سنگینی پرداخت می‌کنند، افزود:  حوادث دهه گذشته نشان داد که هزینه استبداد و نپذیرفتن تغییرات سیاسی بسیار زیاد است و نظام‌هایی که از اصلاحات خودداری می‌کنند باید هزینه‌های سنگینی را برای بقای قدرت خود پرداخت کنند. 

وی افزود:   تجربه "بهار عربی" نشان داد که ساختار حکومت‌های مستبد عرب به رغم نفوذ سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی و استفاده آن‌ها از همه ابزارهای شکنجه، کشتار و نقض حقوق بشر برای ایجاد رعب و وحشت، در معرض لرزش و شکستگی قرار دارد. 

رئیس موسسه حقوق بین الملل و روابط بین الملل اروپا افزود:  نتیجه انقلاب‌های "بهار عربی" در مصر، لیبی، سودان یا یمن ممکن است در مقایسه با فداکاری‌های صورت گرفته ناچیز به نظر برسد اما واقعیت اجتناب ناپذیر این است که خواسته‌های این انقلاب‌ها به مرجعی برای جوانان عرب که رویای آزادی، عزت و عدالت را در سر می‌پرورانند،  تبدیل شده است و آن‌ها می‌ایستند تا دیر یا زود آرزوهایشان برآورده شود.