ایلام - ایرنا - هرگاه اکسیرِ جهاد و نسیم شهادت در آسمان ایثار و شجاعت نمایان شود، گرد و غبارهای پست و پنهان و انبوه غفلت ها و لغزش های مادی رخت بر می بندد، چشم دل باز و گوشِ هوش پذیرای عشق الهی می شود.

به گزارش ایرنا، در وادی عاشقی و غوغای وفاداری، متوجه خواهیم شد که عیار عاشورا، مبدا تاریخ است و کربلا مقصد و مختصات جغرافیای عالم، تن را باید با زجر و زحمت و صفای نینوا آشنا کرد تا کربلا با چشم دل رویت و عاشورا علم شود.

به یُمن پیروزی انقلاب اسلامی، انزواطلبی و رُهبانیّت جای خود را به انزواستیزی داد و خط بطلان بر سلطه پذیری و ظالم پروری کشیده شد و پرچم سه اصلِ عزّت، حکمت و مصلحت در جامعه به اهتزاز درآمد.

در سرمایِ سیطره قدرت های ستم پیشه و تلاطم ناشی از فزون خواهی آنان‌ و چالش های آشوب جهانی، نهضت نوپای انقلاب اسلامی ظهور و بروز یافت‌ و قدرت شیطانی طاغوت زمان منقرض شد.

عصری که مقتضیاتِ آن به بهانه نظم نوین و توسعه فضای گفتمان های غیرشفاف و عَطَش حاکمیتِ مطلق بر عالم،
 واقعیت ها را وارونه و با دشنه دموکراسی و گزاره های سودجویانه، جان بشریت را به لب آورده و جانیان خونخوار را بر مقدّراتِ مردم‌ مسلّط کرده بود.

اگر مراد و مفهوم فرهنگ جهاد در عمق جانمان تبلور یابد و عمیق و دقیق ترجمه شود، آنگاه چون سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، به لفظ و عمل معترف می شویم که زبان، برای بیانِ نام زیبای حسین(ع)، چشم برای گریه بر مظلومیّت او و دست نیز برای بریده شدن در رکاب فرزند زهرای اطهر (س) در وادی عراق است.

نگاه اسطوره و عشق و انگشتر آن در آیینه آسمان متجلی می شود و تا آفاقِ عالم و آغاز آخرت، زنگ انتقام به صدا درآورد و کاخ های ظالمان را متزلزل کند.

سردار حاج قاسم سلیمانی با تطابق گفتار و کردار و عبور از پیرایش و آرایش، سنت های اسلامی از پلیدی و ناپاکی و تردید اندیشه ها، گل همیشه بهارِ وجود خود را در سبدِ خاطره ایرانیان کاشت و با تراژدی مقدّس شهادت، عواطف عموم را شعله ور و نیز مظلومیّت عرصه های عاشورایی را تداعی کرد.

اگر چشم، حسینی دید و فکر عاشورایی و کام نیز با تربت پاک سالار شهیدان متبرک شد، همچون حاج قاسم دلباخته لذّاتِ محض دنیا نشده و عَلَمِ سرخ شهادت بر فراز جانت به اهتزاز در می آید و در مسیر مغازله با جانان، از تهدیدِ خیزاب ها و گرداب های مخرّب و طوفان ها و سونامی های سوزان مصون و مرگش با شهادت رقم خورده و دستش در علقمه کربلا به عالم آزادگی عَلَم می شود.

سردار دل های حسینی با عقل و آرمانگرایی، زبانی ظلم ستیز و روحی سرشار از شهامت و شوریدگی و دوری از تسامح و سهل انگاری، به تعبیر دکتر شریعتی؛ "در ظلمت هولناک شب های تاریکِ شکنجه گاه ها و در آغوش مرگ خونین، نه لفظ آلوده به ستایش گفت و نه سطری آغشته به خواهش نوشت".

او عطر خوش بوی خدا و گل مفاخر مجاهدان بود که با معجزه محبّت ، مشام ملت های موحّد را نوازش داد و جانِ جهان اسلام را از زیر شلّاق جلّادان پست فطرت و بدسیرت نجات داد.

هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست، بی شهادت مرگ با خُسران چه فرقی می کند، کوه باشی سیل یا باران سرو باشی باد یا طوفان، قرار و مقصد این کاروان یکی است، فراموش نشود او با مشهدِ سرخ وداع هجرانش ، نگاه نورانی فُزت و رب الکعبه را متوجه خود کرد و در کسوت خادمی خدایی، هنر شهادت را تصاحب و برگ ایثار و مدال جذاب فداکاری را بدست آورد.

او با تاسّی از قَمَر مُنیر بنی هاشم، دست خود را به شمشیر ستم کاران زمان سپرد تا ضامن دوستی دو ملت مسلمان ایران و عراق شود و در نماز رضا ، انگشتر خویش را به سائل سعادت هدیه کرد تا نگین عقیقِ عالم آزادگان بماند.

این مجاهد محجوب و بسیجی محبوب یک مُحَرَّمِ محزون است که صدها فرات در دل و هزاران عَلَقه در افکار خود پنهان کرده است.

شهید شورآفرینی که جبهه حق همواره بدست او نصرت می یافت و اردوگاه کفر خذلان می دید.

او در فرحنای دشواری ها با اندیشه ای مزیّن به مِهر مولایش به قافِ قداست رسید و برتلّ زینبیّه (س) عزم ارادت و غسل شهادت بجای آورد و تقابل زشتی و زیبایی معرکه کربلا را به تماشا نشست و عشق حسین فاطمه (ع) را بر جان و خوان خدا را بر نان ترجیح داد.

این شمع مشتعل مهربانی ، برگ اعلای شهادت را بر تن و از کمینگاه کردگار، سربلند و مفتخر عبور کرد.

این عارف عزّت آفرین، دل به خدا داده بود و دلداده بندگان او بود و با زبانِ دل سخن می گفت و فهم سخنش نیز نزد عطّارانِ عاشق و دل شناسان عاقل بود.

آری؛ دل او حرم خدا بود و جز حبّ خدا و فانیان فی‌الله در آن جای نداشت و عشق دلدادگی، جان عزیزش را گرفتار کرده بود.

شمع شوق و شمایل شکیل این سردار سربدار به کاخ خیال پرداز جانیان جهان تابید و آرمان امید آنان را به عفریت ناامیدی تبدیل و نایره نُصرت و پگاه پیروزی را در عراق و سوریه و یمن و لبنان متجلی وتومار تلخ داعش جانی و ددمنش را روانه سرای عدم کرد.

صیاد ریزنقشی که گسیل تجهیزات شیطانی سه قاره اروپا، آمریکا و آسیا از زمین و هوا و دریا برای صیدجانش، ترجمان عظمت روحی این سنگربان جبهه مقاومت است که به تعبیر مقام معظم رهبری او را به یک جریان ملی و قهرمان جهانی تبدیل کرد.

این مرد مسجد و محراب و میخانه، چون طوطی طهارت،  رمز مردن را در قفس قداست آموخت تا زنده بماند و مسیر ماندگاری را نیز به ما نشان دهد و در نعم متواتره و انعام متعدده خدای حکیم ، مبتهج و شادمان در عیش و عشرت، جاودانه تاریخ شود.

این فاتح فرزانه با صدها خصال نیکو، مانند عشق، امید، عمل، آرامش، احترام، اطمینان، ایمان، عبادت، گذشت، گمنامی، صبر، لبخند، تقوا ، تفاهم، وفاداری، بخشش، راستی ، رفاقت، پشتکار و اخلاص، بهشتی را در دباغخانه دنیا بنام خود برپا کرده است که بعنوان‌ باقیات و صالحات خویش ، همه حالیان و آیندگان در آن متنعم اند.

آری: امروز ما ، همان فردای دیروز است که به بهای خون پاک سردار شهید، حاج قاسم سلیمانی و یاران شهیدش به دست آمده و نگهداری از آن کمتر از خلقش نیست.

گرچه خزان خرابات او باغ دلمان را ویران و میوه جانمان را ملول کرده است، اما کیمیای اخلاص و کرامت فروتنی‌، حاج قاسم سلیمانی را به یک فرهنگ فراگیر جهانی تبدیل کرده است که عطر آن مشام همه آزادگان عالم را خوش کرده و در جام جاودانگی جاری است و دشمنان و قاتلان او در آتش عذاب برگ عدم پوشیده اند.

امروز با اشاره سرانگشت تدبیر هوشمندانه مقام معظم رهبری کلیه سرداران و سربازان و سربداران و ساحل نشینان اقیانوس نام شهید حاج قاسم سلیمانی ، جان بر کف، سلاح بر دوش و شعار یاحسین (ع) بر لب ، دل افروزتر از صبح صادق، جبهه مقاومت را به یک میدان مردانگی با گستره جهانی تبدیل کرده و می رود تا عالم فرومایگان و فرصت طلبان و فزون خواهان دنیا را به سرایی از عذاب دردناک هدایت کند.

گرچه ما بقول قرآن مجید سردار سلیمانی ها را مرده نمی پنداریم و خورشید نامشان را مرحم جان خویش می دانیم،  اما این قاصد قدرتمند در جوار یار دیرینش( شهید ابومهدی المهندس) همواره خود را بر بال ملائک‌ ، راهی حریم یار می دانست.

او شاهدی بود که با شان شهادت به عرش پر کشید و با دنیای دون وداع کرد و با وصلی جانگداز، دوستانش را در سرای تنهایی و رقص دلتنگی رها کرد.