به گزارش ایرنا، یکی از تحولات مهمی که با پیروزی انقلاب ایران و روی کار آمدن جمهوری اسلامی محقق شد، حضور و مشارکت طیفهای مختلف مردم در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود که پیشتر این عرصهها و حوزهها در دست گروهی محدود بود که با قدرت و حاکمیت نزدیک و یا بخشی از آن بودند.
از آنجایی که این انقلاب با تلاشهای مردم و رهبری امام خمینی (ره) محقق شده بود، مردم خود را صاحب انقلاب و حافظ آن میدانستند، از این رو باید شرایط و زمینههای رشد این مردم و انقلاب اسلامی مهیا میشد تا این فرآیند به تکامل برسد.
بیشک امنیت اولین مولفه و اساس پیشرفت جوامع بشری است برای همین با این گفتمان انقلاب که مردم خود صاحب انقلاب بوده و باید خود نیز نگهبان و پاسدار آن باشند، نیروهای بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل و هماکنون تبدیل به یکی از راهبردهای اصلی نظام که همان «امنیت خریدنی یا وارداتی نیست»، تبدیل شده است.
موفقیتهای این نیروها که از بین مردم و اقشار مختلف جامعه فارغ از هرگونه رنگ، زبان و آیین بود بطور ویژه ای مورد توجه دیگر کشورها قرار گرفت و به مرحله الگوبرداری از آن در سایر سرزمین ها منجر شد.
با آغاز بحران سوریه و تشکیل گروههای تروریستی و مسلح در این کشور و ناتوانی نیروهای نظامی سوریه در برابر سیل حملات این گروه ها که روزبهروز با حمایت های مالی و تسلیحاتی حامیان منطقهای و بینالمللی تهاجمیتر شده و قدرت میگرفتند، ایده تشکیل نهاد نظامی مردمی برای کمک به نیروهای مسلح سوریه شکل گرفت و بیشک نقش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهعنوان فرمانده میدانی که از نزدیک شاهد کاستیها و نیازها آنان بود، در کنار سایر فرماندهان در این امر غیرقابل کتمان است.
بنابراین نیروهای مردمی حافظ امنیت در سوریه در قالب کمیتههای دفاع مردمی شکل گرفت و نقش بسیار مهمی در تحقق امنیت و ثبات در بسیاری از مناطق سوریه داشتند.
در این راستا پس از مجاهدت های فراوان نیروی های ارتش سوریه و متحدان آنان که از گروه های بسیج مردمی در این کشور تشکیل شده بود مناطقی را که به اشغال تروریست ها درآمده بود، آزاد کردند.
وجود این نیروها در کنار ارتش و واگذاری امنیت مناطق پشت جبهه به این گروه ها که متناسب با جمعیت این مناطق از نظر ترکیب قومی و دینی از بین اهالی همین مناطق بهصورت داوطلبانه انتخاب میشدند، باعث شده بود سوری ها خیالشان از پشت جبهه راحت و تمامی توان نظامی، تسلیحاتی و انسانی خود را بر خط مقدم جبهه متمرکز کنند که برآیند آن، شروع پیشرویهای میدانی آنهاا، آنهم بعد چند سال عقبنشینی و واگذاری مناطق غیر مهم به دشمن بود.
نظیر این امر در کشورهای یمن و عراق نیز اتفاق افتاد، یمنیها خود کمیتههای مردمی را با الگوبرداری از نیروهای مردمی ایران و سوریه تشکیل دادند و در کنار نیروهای مسلح یمن که بازمانده از نظام سابق بود و طبیعتاً در بین آنها اختلاف نظراتی در برخی مسایل پیدا می شد در عین حفظ انسجام داخلی، نبرد را در جبههها با دشمن متجاوز که از هر نظر مجهز و توانمند بود، پیش بردند و نتیجه آن تثبیت انقلاب مردمی و دستاوردهای آن در یمن شد.
بااینحال عراق در مقایسه با یمن به دلیل همجواری با ایران و وجود مشترکات دینی، فرهنگی و تاریخی زیاد و با توجه به بحرانیتر بودن شرایط این کشور در سایه ظهور گروه های تروریستی قدرتمند و تهاجمی وضعیت متفاوتی داشت و هرگونه تعلل و تاخیر در مقابله با داعش، عرصه را برای کار تنگتر و شرایط را سختتر میکرد و بیم آن میرفت که با سقوط کامل عراق، نام این کشور برای همیشه از روی نقشه حذف و به جای آن دولت تروریستی با نام «دولت اسلامی در عراق و شام» تشکیل شود که اتفاقاً جدیت بیشتری در مقایسه با دولتمردان آن روز و امروز عراق برای حکومت داشتند.
فروپاشی ارتش عراق بعد از حمله آمریکا به این کشور که بطور عمدی از سوی متجاوزان هدفمندانه پیگیری شده بود، باعث شد داعش سال ۲۰۱۴ با تعداد اندکی عناصر خود در مدت کوتاهی بخشهای بزرگی را به اشغال درآورد و به نزدیکی شهرهای مهم اربیل و بغداد رسید.
اینجا بود که جمهوری اسلامی ایران با احساس خطر جدی و با این اصل که امنیت همسایه امنیت من و امنیت من امنیت همسایه است، ورود کرد و با نقشآفرینی سردار سلیمانی در پایه گذاری و تشکیل بسیج مردمی (الحشد الشعبی) که با فتوای آیت الله سیستانی مبنی بر جهاد کفایی در برابر تروریسم زمینه آن ایجاد شده بود، ایده و راهبرد «امنیت باید داخلی و به دست خود محقق شود»، خطر بزرگ داعش دفع شد و سردار شهید سلیمانی با تجربه سالهای متمادی به کشور بحرانزده عراق در بازیابی امنیت آن کمک کرد.
بنابراین حضور میدانی سردار شهید سلیمانی در جبههها و حتی خط مقدم و ارتباط و تماسهای فیزیکی از نزدیک در این امر بسیار تاثیرگذار بود و باعث شد بسیج مردمی بهسرعت متناسب با نیاز مناطق تشکیل شود؛ لذا بعد از آن بود که بسیج مردمی که برخی با تبلیغات سوء سعی در فرقهای نشان دادن آن و وابستگی آن به جریان خاصی نشان دهند، تحت عنوانهایی مانند بسیج ترکمنها، بسیج مسیحیان و بسیج ایزدیها و حتی بسیج کردها شکل بگیرد.
همه این اقدامات در راستای این شعار و اصل بود که امنیت و آرامش باید از سوی کسانی که متعلق به آن منطقه و جغرافیا هستند، محقق شود و این ایده و تحقق عملی آن در عراق درست برعکس نقشه آمریکا در این کشور بود؛ چراکه با تضعیف نیروهای مسلح، تحقق امنیت و آرامش را به حضور خود و ادامه اشغالگریشان در این کشور عربی گره زده بودند.
با این وجود موفقیتهای الحشد الشعبی با تاکید بر هدف مشترک فارغ از هر رنگ و زبان و آیین، همه اقدامات و رویاهای آنان را نقش بر آب کرد.
از سوی دیگر آمریکاییهایی هماکنون نیز با همین ایدئولوژی در حال دوشیدن کشورهای عربی خلیجفارس با کمک «دیو سازی از ایران» هستند، فارغ از اینکه امنیت همانگونه که گفتمان منطقهای ایران بر آن تاکید دارد، نه خریدنی است و نه قابلمذاکره و چانهزنی بر سر آن، بلکه بیش از هر چیزی متکیبهخود و نه غیر است.
در یککلام سردار شهید حاج قاسم سلیمانی با جامه عمل پوشاندن به این گفتمان، مانع از تحقق طمع ورزی و نقشههای آمریکا در منطقه شد و بر بطلان آنها صحه گذاشت و آنها را مجبور کرد در عراقی که روزگاری بیش از ۲۵ هزار نیرو داشتند، به ۲ هزار و ۵۰۰ نفر برساند.
بطور قطع این تعداد نیرو آمریکایی در عراق نیز در سالهای آتی کاهش می یابد، لذا طبیعی است که این کشور برای نجات خود و گفتمانهای تحمیلی غلط، آنجا که توان مقابله فکری و عملی ندارد، به دنبال حذف مجریان گفتمان ضد گفتمان خود شوند ولی غافل از اینکه این راهبرد معلول امروز و منحصر در یک فرد یا چند شخص نیست بلکه برآیند یک انقلاب و یک جریان تاریخی در منطقه ایران است.