شهید قاسم سلیمانی یک الگوی جدید در ایران و کشورهای منطقه بنیانگذاری کرد که ستون فقرات این الگو از دو عنصر عقلانیت و معنویت تشکیلشده است. روند شکلگیری این پارادایم دارای دو مرحلهی تحولی است. یکی قبل از شهادت و مرحلهی دیگر بعد از شهادت او آغازشده است.
مرحلهی اول که قبل از شهادت وی میباشد و به دوران فعالیت او مربوط میشود شامل مقاومت و مبارزه سختافزاری در برابر حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه است که منجر به شکست طرح «خاورمیانه بزرگ» میشود و عملاً آمریکا را با صرف ۷ تریلیون دلار هزینه از رسیدن به اهدافش ناکام میگذارد. مرحله دوم بعد از شهادت ایشان آغاز میشود و آن بعد نرمافزاری و روانی شهادت و حضور ضمنی و نامرئی ایشان در لایههای اجتماعی است که منجر به خیزش حس نفرت نسبت به آمریکا و کلیت غرب در ذهن و قلب ملتهای منطقه و خصوصاً ملت ایران شده است و این فضای عاطفی و هیجانی روزبهروز بیشتر گسترش مییابد و به مثابه یک شاخص و معیار برای رفتار سیاسی و اجتماعی درآمده است.
این دو مرحله درنهایت منجر به شکلگیری یک پارادایم جدید (نمونه برتر) در زمینه سبک زندگیِ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شده است و هر لحظه انقلابی جدید در ذهن و رفتار همفکران و دوستداران اش ایجاد میکند.
این الگوی جدید که اکنون «مکتب سلیمانی» عنوان گرفته است از ابعاد گوناگون وجودی او نشأت میگیرد. زوایای وجودی وی متشکل از سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، معنوی، دفاعی و نظامی و امنیتی و صدالبته تمام این ابعاد تحت تأثیر روانشناسی شخصیت وی است که در قالب ۴ مؤلفه زیر قابلبررسی است:
۱. نفوذ شخصیت: اینکه وی در عین نظامی بودن توانسته است بر دلها و عواطف مردم اثرگذاری کند و عملاً یک جغرافیای روانی نامحدود را به تصرف خود در آورد علت عمیق باطنی دارد. کاریزما و جذبهای که بتواند بر باورها و رفتارها اثرگذاری محسوس و نامحسوس ایجاد کند خود نشان از اخلاص، ساده زیستی، مردمآمیزی و پرهیز از ظاهرسازی است که مجموعه این ویژگیها همواره موردپسند و تحسین جامعه ایرانی است.
۲. هوش معنوی: بهکارگیری منابع معنوی برای حل مسائل مختلف یکی دیگر از ویژگیهای منحصربهفرد وی است که فقط رهبران مشهور و محبوب جهان از آن برخوردار هستند و آن درک حضور و اثرگذاری الهی در امور جهان است.
۳. محیط: فضاها و شرایط اجتماعی که افرادی همچون قاسم سلیمانی در آن پرورش مییابند محیطهای فرهنگی و اجتماعی مولد و پیشرونده ای هستند که افراد را افق نگر و بلندنظر تربیت میکنند، از غنای فرهنگی برخوردار اند و جهان هستی توأمان با دید عقل و عشق ادراک میشود. آبوخاکی که هم قرآن و آموزههای دینی در آن ارائه میشود و هم حافظ، سعدی، خیام، ابوریحان بیرونی، بوعلی سینا، خواجه نظام الملک طوسی، شیخ مفید، ملاصدرای شیرازی، امیرکبیر، امام خمینی (ره) و سردار سلیمانی از آن متولد میشود یک آبوخاک عادی نیست بلکه معیار حقیقت و مبدأ تغییرات و تحولات انسانی و مادی و معنوی جهان است.
۴. شناخت و ادراک جمعی ایرانیان: در ناهشیار جمعی ایرانیان همواره استقلال، آزادگی، خدامحوری، عدالتخواهی، حقیقتگرایی و آرمانخواهی موج میزند. راز و رمز اینکه در مراسم شهادت وی هم دینداران و هم آن بخش از جامعه که تعلقات دینی کمتری دارند، حضور پیدا کردند و همچنین؛ چپ و راست و موافق و مخالف را جذب خودکرده است را باید در عمق ناخودآگاه جمعی و تاریخی ایرانیان جستجو کرد.
درنهایت قاسم سلیمانی در سیاست خارجی ایران مشی استقلال گرایی و حفظ عزتنفس ملی را در پیش گرفت و در سیاست داخلی نیز وحدتگرایی، همنوایی و انسجام ملی را ترویج کرد. این فینفسه یک مدل و الگوی راهبردی است که میتوان بر اساس آن سیاستگذاری انجام داد.
«مرد میدان» بودن ایشان به معنای واقعی کلمه یعنی پرهیز از شعارگرایی و سیاست زدگی و انجام فعالیت جهادی و تابآوری در برابر سختیها که میتواند به مثابه یک الگوی اجرایی و عملیاتی برای حل مشکلات کشور بر اساس توانمندیهای درونی و ظرفیت نخبگانی باشد و حتی میتوان از این الگو برای کادرسازی استفاده کرد.