تهران- ایرنا- روزنامه کیهان در یادداشتی نوشت: «حماسه سلیمانی»، آن رویداد روشنگری است که می‌تواند نخبگان ما را در برابر بمباران خط تحریف برای «تحمیل بی‌معیاری و بی‌هنجاری» مصونیت بخشد و یک جهش مهم در عرصه تقویت «ساخت درونی قدرت» و «اقتدار ملی» را به دنبال داشته باشد.

روزنامه کیهان ۱۵ دی یادداشتی به قلم محمد ایمانی منتشر کرد که در گزیده ای از آن آمده است: «حماسه» را به «دلاوری، دلیری، پهلوانی، بی‌باکی، و کاری افتخارآفرین که از سر شجاعت و صلابت و مهارت انجام شود»، معنا کرده‌اند. اتفاق شگفت این است که طبیعت آدمی، از ناگواری‌ها گریزان است. اما فطرت تعالی‌طلب، او را وامی‌دارد تا به دل ناگوارها بزند و با این مواجهه، رشد و رفعت پیدا کند. حماسه، در مواجهه تماشایی این دوگانه متناقض پدید می‌آید؛ جایی که تصور می‌رود هجوم ناگوارها، انسان را به زانو درآورد، اما قهرمانان، جنگ را مغلوبه می‌کنند.

حماسه به یک معنا، مرز انسانیت و حیوانیت است. طبع آدمی با ناگواری نمی‌سازد؛ اما ناگواری تهدیدها و چالش‌ها اگر درست فهمیده شود، سازنده شخصیت ملت‌هاست. چنانکه حضرت سیدالشهدا(ع) به اصحاب ‌فرمود «فان کنتم قد وطنتم انفسکم علی ما وطنت علیه نفسی، فاعلموا ان‌ الله انّمایهب المنازل الشّریفهًْ لعباده باحتمال المکاره. اگر شما خود را آماده کرده‌اید بر آنچه که من خود را آماده کرده و تصمیم گرفته‌ام، پس بدانید همانا خداوند جایگاه‌های با شرافت را منحصراً به بندگانی می‌دهد که ناملایمات را تحمل کنند». و این شاید، راز خبر مهمی باشد که پیامبر اعظم (ص) داد: «إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارهًْ فی‌ قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً. برای شهادت حسین، حرارتی در دل‌های مؤمنان است که هرگز سرد نمی‌شود». اگر محبت «سالار شهیدان(ع)، خاموش شدنی نیست، پس محبت پیروان ناب او هم خاموش ناشدنی است.»

اهل حماسه، داغدار می‌شوند؛ اما افسردگی و پژمردگی در کار آنها نیست. حماسی زیستن، نسبتی با زانوی غم در بغل گرفتن و در گوشه خزیدن ندارد. روح حماسه بود که بساط عبیدالله را در کوفه و بساط یزید را در دمشق به هم ریخت و مستی از سر بدمستان پراند. روح حماسه است که سالهاست کابوس خواب جباران در منطقه شده و حال آنکه قبلا رویای چیرگی را می‌دیدند. حاج قاسم سلیمانی، پهلوانی که یک سال قبل در آتش جنایت ‌اشغالگران تروریست عراق، ققنوس‌وار سوخت، رادمردی است که پروژه «قرن جدید آمریکایی» با هزینه ۷ هزار میلیارد دلاری را نابود کرد. «مرد میدان حماسه»، یک الگوی عملیاتیِ ممکن را نشان داد؛ الگویی که بدون شهادتش شناخته نمی‌شد. برحسب محاسبات عادی و مادی، شهادت او یک ضربه بزرگ به جبهه مقاومت بود؛ اما ضربه‌ای که برانگیختگی برآمده از شهادت او به دشمن می‌زند، یک «فرامحاسبه» برای طراحان ترور است. مراتب شور و شعوری که با این شهادت، در جان ده‌ها میلیون انسان جاری شده، صدها برابر جنگ‌افزار رایج نظامی و بمب اتم، قدرت دارد.

به یاد بیاوریم چند ماه قبل از شهادت حاج قاسم و ابومهدی مهندس را که مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل با کمک دلارهای مرتجعین منطقه، آتش کدام فتنه بزرگ را در عراق و لبنان برافروختند و سپس به بهانه ماجرای بنزین، دامنه آتش‌افروزی را به داخل ایران کشاندند. 

اگر راهبرد دشمن، ایجاد دو دستگی در میان ملت ایران و شبیخون پس از آن بود، شهید سلیمانی یکی از بزرگ‌ترین خدماتش را با نثار جانش انجام داد. او، خباثت آمریکا و غرب را آشکار کرد و انزجاری کم‌سابقه را در میان ملت پدید آورد. آن تشییع‌های عظیم در ایران و عراق، ورق را برگرداند و تارهای عنکبوتی فضاسازی دشمن را از هم گسیخت. این شور و شعور، سرمایه بزرگی برای حرکت تمدنی ملت ایران است. برانگیختگی عمومی به حدی است که حتی عضو فلان حزب‌اشرافی و لیبرال می‌گوید «سردار سلیمانی، قهرمان واقعی ملت ایران و بسیار فراتر از قهرمانان افسانه‌ای مثل آرش است». این را مقایسه کنید با اظهارات سه سال قبل دبیرکل همین حزب، که مرام و مسلک شهید سلیمانی را مورد تخطئه و موجب خسارت و تلفات خوانده بود.

جنایت فرودگاه بغداد، هم برای عقده‌گشایی بود؛ و هم برای یکسره کردن کار جبهه مقاومت در قالب پروژه فشار حداکثری؛ اما حماسه تشییعی که خون مبارک سردار سلیمانی و همسنگرانش در عراق و ایران به راه انداخت، نقشه دشمن را به ضد نقشه تبدیل کرد. حضور تعیین‌کننده مردم، کم نظیر بود. به جرأت می‌توان گفت آمریکا در دو دهه اخیر، سیلی‌یی به این آبداری و تحقیر کنندگی از ملت‌ها در منطقه نخورده بود. بسیاری از رشته‌های شبکه عملیات روانی دشمن برای القای اینکه ملت ایران از مقاومت خسته شده‌اند، پنبه شد. ده‌ها میلیون نفر پای پیکر فرماندهی بیقراری می‌کردند که بالغ بر یک دهه، مرام و منطق مبارزه او هدف ترور شخصیت قرار گرفته بود. تحریف‌گران (تروریست‌های معرفتی) بالغ بر یک دهه ادعا کردند «جنگ‌های منطقه ربطی به ایران ندارد، اما پول ملت ایران را می‌دهند فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها (و سوری‌ها و عراقی‌ها) بخورند»! اما حماسه تشییع سردارسلیمانی، بر دهان همه یاوه‌گویانی زد که قصد «مردم ربایی» و «تحریف از زبان مردم» را داشتند.

هنر پهلوان قاسم سلیمانی این بود که در سینه سپر کردن مقابل خطری بزرگ، نه از تهدیدها و نه از ملامت‌ها نهراسید. «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَه وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهًَْ لَائِمٍ. ذَلِکَ فَضْلُ الله یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَالله وَاسِعٌ عَلِیمٌ». او قهرمانی دوران‌ساز است؛ فرماندهی که جان و آبروی خویش را پای تولید قدرت و عزت خرج کرد. حاج قاسم نگذاشت مطالبه امیر مومنان(ع) دیگر بار بر زمین بماند: «تُکَادُونَ وَ لَا تَکِیدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُکُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ. لَا یُنَامُ عَنْکُمْ وَ أَنْتُمْ فِی غَفْلَهًْ سَاهُونَ. علیه شما نقشه می‌کشند (مکر می‌ورزند) و شما نقشه نمی‌کشید و شهرهای شما را تصرّف می‌کنند و شما خشمگین نمی‌شوید. دشمن به خواب نمی‌رود و شما در غفلت و فراموشی غوطه‌ور هستید».

منبع: روزنامه کیهان