روزنامه اعتماد ۱۵ دی یادداشتی به قلم امیرعلی ابوالفتح منتشر کرد و نوشت: اعتقاد دونالد ترامپ و حامیانش که بخشی از آنان را تعدادی از اعضای کنگره تشکیل میدهند، این است که انتخابات ۲۰۲۰ امریکا با تقلب، دستکاری و هرج و مرج همراه بود، آرای ترامپ دزدیده شده و باید تا آخرین نفس و تا جایی که امکانپذیر است تلاش کرد تا با روند پرآشوب انتخاباتی مقابله کنند و به قول معروف از آرای مردم صیانت کنند. ممکن است موفقیت این سیاست حامیان ترامپ مورد مناقشه باشد. این سیاستمداران معتقدند که اگر عواملی که باعث تقلب شدهاند کوتاه بیایند یا تسلیم شوند، موفقیت از آن کمپ ترامپ خواهد بود. این گروه تمام تلاش خودشان را به کار گرفتهاند و چه از طریق رایزنی و لابی در سطح بالای حاکمیت و چه از طریق اردوکشی و فشار از پایین، راهبرد خود را پیش میبرند. تاکنون اگرچه شکایتهای کارزار دونالد ترامپ و سیاستمداران هوادارش در دستگاه قضایی امریکا با توفیق مواجه نشده است، اما واقعیت این است که روند رسیدگی قضایی و رویه تایید قانونی انتخابات در امریکا مسیر پر پیچ و خمی دارد که همچنان کورسوی امیدی را برای هواداران ترامپ نگه داشته است که بتوانند در این مسیر سربلند بیرون بیایند.
هر چند یک به یک پنجرههای حقوقی برای تیم ترامپ بسته میشود، اما هنوز به لحاظ قانونی، راهکارهایی برای آنها وجود دارد که ترامپ و اطرافیانش نه تنها امیدوارند با استفاده از این روشهای قانونی نتیجه انتخابات را تغییر دهند، بلکه حتی گروهی از آنها اعتقاد دارند که دونالد ترامپ روز ۲۰ ژانویه برای دور دوم ریاستجمهوریاش سوگند یاد خواهد کرد. به اعتقاد من هر چند اتفاقهای غیرقابل پیشبینی در روند انتخابات امریکا همچنان امکانپذیر است، اما تیم ترامپ در مورد بخت خودشان برای پیروزی در مناقشه حقوقی در برابر انتخاب جو بایدن، تا اندازه زیادی اغراق به خرج میدهد.
در فضای دو قطبی که در جامعه امریکا وجود دارد، با توجه به مقبولیت و محبوبیتهایی که ترامپ دارد، همراهی با ترامپ همچنان برای گروهی از سیاستمداران منفعت تبلیغاتی در پی دارد. ترامپ، علیرغم همه رسواییها، بدنامیها پروندهسازیهایی که برای او صورت گرفت، علیرغم همه بحرانهای عمیقی که در دوران ریاستجمهوری او رخ داد و اتهام سوءمدیریت شیوع بیماری کرونا، باز هم توانست نسبت به انتخابات دوره قبل، ۱۰ میلیون رای بیشتر به دست بیاورد. دونالد ترامپ، بعد از جو بایدن، نامزدی است که در تاریخ انتخابات امریکا، بیشترین آرای عمومی را کسب کرده است. بیش از ۷۰ میلیون رای، نشان میدهد که جایگاه دونالد ترامپ در افکار عمومی بسیار قدرتمند است و از پایگاه رای بسیار قوی برخوردار است. علیرغم شکست ترامپ در انتخابات اخیر، کسانی که دنبالهرو، همراه و همداستان ترامپ نباشند، آینده سیاسی خود را در میان رایدهندگان به او در مخاطره میبینند. حمله به خانه میچ مککانل، رییسجمهوریخواه سنا توسط حامیان رییسجمهور نشان داد که دونالد ترامپ، هنوز تا چه اندازه از قدرت بسیج کنندگی برخوردار است.
او همچنان میتواند مخالفان و رقبای خودش درون حزب جمهوریخواه را به راحتی تخریب کند. اگر نمایندگان دیگر جمهوریخواه هم مانند میچ مککانل بخواهند ساز مخالف بزنند، مورد خشم و غضب رییسجمهور امریکا قرار میگیرند. علاوه بر بخشی از نمایندگان جمهوریخواه که علنا از ترامپ حمایت کردهاند، گروهی از نمایندگان این حزب هستند که سکوت کردهاند و همچنان از اعلام موضع قاطع خودداری میکنند. دلیل این سکوت، نگرانی سیاستمداران حزب دونالد ترامپ، از نفوذ او در رسانهها و جایگاهش در میان رایدهندگان حزب است. بحث امروز امریکا، فقط ترامپ نیست. امروز بحث سیاست در امریکا به سرنوشت دین و دنیای رایدهندگان بدل شده است. گروه بزرگی از رایدهندگان به ترامپ معتقدند که اگر انتخابات را ببازند، برای همیشه امریکا را از دست دادهاند، مسیح و خدا از دست میروند، کشور به تاراج گذاشته میشود و چینیها امریکا را غارت میکنند، سوسیالیستها و آنارشیستها زمام امور را در اختیار میگیرند. دعوای سیاسی امروز انتخابات امریکا، شخص نیست، بلکه ایدئولوژی حاکم بر آینده امریکا است.
گروه بزرگی از رایدهندگان به حزب رقیب هم درست نگرانیها در قالب مشابه، اما از جنس متفاوت دارند. آنها معتقدند که اگر ترامپ رییسجمهور امریکا باقی بماند، فاشیسم به حاکم مطلق در امریکا تبدیل میشود، دموکراسی از بین میرود و شکاف نژادی تعمیق میشود. تکلیف این دعوا بعد از ۲۰ ژانویه و تحلیف رییسجمهور بعدی هم مشخص نخواهد شد. اگر جو بایدن، به عنوان رییسجمهور شروع به کار کند، تازه شاهد آغاز دورهای از رویاروییهای ایدئولوژیک خواهیم بود که ممکن است به گسترش خشونت و اقدامهای افراطی منجر شود. شکاف سیاسی میان جریانهای رقیب در امریکا بهشدت عمیق شده است و رقابت سیاسی میان دو طیف تندرو از جریان محافظهکار و لیبرال در امریکا ایجاد شده است. از یک سو یک طیف محافظهکار تندرو که تفکرات مذهبی افراطی دارد و از سوی راستگرایان افراطی با رگههایی از نژادپرستی هدایت میشوند و از سوی دیگر حزب دموکراتی که بیش از هر زمان دیگر به جناح چپ متمایل شده است.
درست است که بایدن به عنوان یک سیاستمدار نسبتا میانهرو در مقیاس امریکا، نامزد نهایی دموکراتها در انتخابات بود، اما جناح حامیان برنی سندرز، نه تنها در دو سال گذشته در انتخابات کنگره دستاوردهای زیادی داشته است، بلکه توانسته بخشی از عقاید سیاسی خود در حوزههایی مانند عدالت اجتماعی، توزیع ثروت و محیطزیست را به چارچوب فکری حزب دموکرات تحمیل کند. اینکه جمهوریخواهان حزب دموکرات را به گرایش به سوسیالیسم متهم میکنند، چندان موهوم و انتزاعی نیست. شعارهای متمایل به سوسیالیسم، در رویکرد کارزار انتخاباتی بایدن، دستور کار دولتش و معرفی برخی مقامهای انتصابی دولتش، مانند انتصاب جان کری به مقام نماینده ویژه در امور محیطزیست، بارز بودند. هر چند حتی تندروترین نامزدهای جناح چپ حزب دموکرات، در مقایسه با سوسیالیسم اروپایی، چندان چپگرا محسوب نمیشوند، اما این شعارها و این انتصابها در اشل و استاندارد سیاسی ایالات متحده امریکا، چپ افراطی محسوب میشود.
جناح تندروی لیبرال امریکا، امروز به شکل بیسابقهای در بخشی از افکار عمومی نفوذ پیدا کرده است. این نفوذ در قالب پایین کشیدن مجسمهها، به آتش کشیدن نمادها و تمثالهای بسیاری از چهرههایی که تا همین چندی پیش از مفاخر تاریخ امریکا شناخته میشدند، قابل مشاهده است. به نظر میرسد جناح تندروی لیبرالی که باعث نگرانی در میان محافظهکاران تندرو شده است، عملا قصد دارد به نوعی این رویکرد را از تاریخ امریکا حذف کرده و چهرهها و نمادهای جناح مقابل را به شکل کامل از تاریخ امریکا تصفیه کند. در نتیجه به نظر میرسد که امروز رقابت سیاسی در امریکا به مناقشه میان دو طیف از تندروترین جناحهای چپ و راست در این کشور تبدیل شده است که بسیاری از سیاستمداران را مجبور میکند وادار به انتخابی روشن میان یکی از دو جبهه شوند.