به گزارش ایرنا، معصومه بهرامی گرجی عکاس ایدهپرداز اهل روستای گرجیمحله بهشهر اخیراً با مجموعهای به نام «درون سلول زنده» که با موضوع قرنطینه در دوران کرونا ثبت کرده بود، جایزه عکاس برتر رده سنی زیر ۳۰ سال چهاردهمین جشنواره عکاسی لیتوانی را کسب کرد و جایزه جشنواره را که یک دستگاه دوربین عکاسی حرفهای همراه با تجهیزات جانبی آن بود ، به خود اختصاص داد.
این عکاس جوان مازندرانی که پیشینه کار عکاسی خبری را هم در کارنامه دارد طی سالهای اخیر به سمت عکاسی مستند با تمرکز بر پرورش نگاه شخصی گرایش پیدا کرده و با همین نگاه نیز توانسته آثار قابل توجهی را ثبت کند که در چند جشنواره داخلی و بینالمللی رتبههایی را برای او به همراه داشته است. نگاه غیرخبری او به سوژهها سبب شده که تصاویری متفاوت از سوژههای خود ثبت کند و به همین دلیل مستندنگاریهایش از دوران کرونا بین آثار متعدد عکاسان سایر کشورها، در جشنواره لیتوانی مورد توجه قرار گرفت. مجموعه عکس «درون سلول زنده» پیش از این در نخستین دوره جایزه سالانه عکس «هوز مگزین» که امسال با محوریت موضوعات آزاد مستند اجتماعی برگزار شده بود نیز در جمع ۱۲ اثر برتر جشنواره قرار گرفت و در کتاب جشنواره منتشر شد.
این عکاس ۳۰ ساله بهشهری سال ۱۳۹۷ نیز به عنوان یکی از نامزدهای بخش نهایی نهمین دوره جایزه مستقل عکس «شید» انتخاب شده بود. کسب رتبه در جشنواره آژانس عکس گرنت انویپی نیز در کارنامه بهرامی ثبت شده است.
بهرامی که در دنیای موسیقی نیز حضوری پررنگ و جدی دارد، حدود ۶ سال است به طور جدی و حرفهای عکاسی را آغاز کرده و به گفته خودش پس از مدتی عکاسی خبری به این نتیجه رسید که باید نگاه متفاوتی را در ثبت تصاویر به کار بگیرد تا برای مخاطبان هزاره سوم حرفهای تازهای داشته باشد. او بر این باور است که هنر عکاسی باید به سمت پرورش نگاه شخصی و پرداخت دریافتهای درونی از سوژهها حرکت کند تا اثرگذاری بیشتری داشته باشد. عکاس جوان مازندرانی به بهانه کسب این رتبه بینالمللی در گفتوگو با ایرنا به بیان ضرورتهای تغییر نگرش در عکاسی برای کشف و انتقال مفاهیم عمیق و همچنین اثرگذاری بیشتر بر مخاطب پرداخته است:
ایرنا : در عکسهای شما نگاهی مستندگونه دیده میشود که با وجود تلاش برای ارائه گزارشی از یک سوژه، متفاوت از گزارشهای تصویری است. انگار سعی شده تا عکسها داستانی را هم روایت کنند و صرفا گزارش سادهای از یک رویداد نباشند. این نگاه از کجا و بر چه اساسی شکل گرفته است؟
شاید ریشه اصلی آن میل من به کمتر حرف زدن و کمتر نوشتن باشد. اصلا یکی از دلایل گرایشم به هنر عکاسی همین بود. البته عنوان عکاس حرفهای را برازنده خودم نمیدانم. اما در عکاسی کاملا جدی هستم. مدتی کار عکاسی خبری انجام داده بودم. اما احساس کردم به آنچه که در عکاسی میخواهم نمیرسم. سالها دوربین داشتم و عکاسی میکردم. تا این که در کلاس عکاسی مستند آقای فرهاد بابایی شرکت کردم. آن جا مسیرم در عکاسی تغییر کرد و دریافتم که باید نگاه شخصیام به سوژهها را در عکاسی پرورش دهم و بیشتر و عمیقتر به سوژهها و دنیای پیرامونم نگاه کنم. چون تجربه کار خبری داشتم، کمی جدا شدن از آن فضا سخت بود. اما ادامه مسیرم در عکاسی با همین نگرش خواهد بود.
ایرنا : اگر بخواهیم عکسهای شما را با چاشنی شاخصهای جغرافیا و فرهنگ مازندران نگاه کنیم، در همین استان هم عکاسان زیادی گزارشهای تصویری کرونایی ثبت کردند. اما در عین زیبایی و اثرگذاری بسیاری از آنها، وجه خبریشان پررنگتر از وجه اجتماعیشان است. شما به سوژه به عنوان یک رویداد خبری نگاه نمیکنید؟
علاوه بر زندگی که برای من هم مثل همه انسانها با شیوع کرونا به دو قسمت پیش و پس از کرونا تقسیم شد، عکاسی هم برایم تغییر کرد. بعد از کرونا دنیای عکاسی من خیلی متفاوت شد. من بعد از کرونا دریافتم که هر روز به عنوان یک عکاس ، عکسهای زیادی را نمیگیرم. یکی از عکاسان برجسته میگوید: «عکسهایی که نمیگیرید به اندازه عکسهایی که میگیرید مهم هستند.» عکسهای مجموعه «درون سلول زنده» مطمئنا از یک اتفاق ساده ثبت نشدند. کرونا برای من نقطه عطف بود. چون علاوه بر این که تغییراتی اساسی در اطراف دیدم، نگاهم به جزئیات را عمیقتر کرد. این بیماری برایم آفرینشی در نگاه کردن بود تا در جامعه، محیط کار و خانه نگاهی نو به اطراف داشته باشم. ما همیشه دنبال آفرینش یک اتفاق در بیرون خودمان هستیم، اما باید تمام مسائل را از درون خودمان انتخاب کنیم. شاید عکسهای این مجموعه همان عکسهایی است که نمیدیدمشان و نمیگرفتم.
ایرنا : یعنی در یک مقطع دریافتید که چنین مجموعهای میتوان ثبت کرد؟
نه، اینطور نیست. وقتی از پرورش نگاه شخصی حرف میزنیم یعنی یک پروسه رقم میخورد تا به نتیجه برسد. نکتهای که در پرورش این پروژه مؤثر بود تشکیل گروهی با تعدادی از عکاسان بود. وقتی برای عکاسی از فرآیند غسل قربانیان کرونا به غسالخانه رفتم، با چند همکار عکاس در ارتباط بودم. گروهی به نام ممات ساختیم که عکاسان این گروه در پرورش نگاه شخصی خیلی به من کمک کردند. این پرورش نگاه شخصی باعث شد به اطرافم از درون نگاه کنم. خودقرنطینگیام به دلیل حضور در محیطهای آلوده نیز باعث شد با خودم بیشتر تنها شوم و ببینم چه میخواهم. من میخواستم یک اتفاق ذهنی را روایت کنم. کما این که به نظر خودم خیلی موفق نبودم و معتقدم میتوانستم روایت ذهنیتری داشته باشم.
ایرنا : این تلاش برای ارائه آثاری که صرفاً یک گزارش معمولی نباشند یا مفهومی کردن اثر از نگاه مخاطب عادی هم قابل پذیرش است؟
من معتقدم به مخاطب باید تصاویری با لایههای عمیقتر نشان دهیم. به نظرم این پروژه در دسته هنر مفهومی قرار نمیگیرد و صرفاً یک نگاه شخصی به کروناست. اینکه به خاطر کرونا پدرم از پشت پنجره برادرهایم را میبیند، گوشه حیاطمان محلول ضدعفونی قرار گرفته، مادرم پس از سالها در خانه نان پخت میکند، طبق باورهایی نادرست برگ اکالیپتوس به خانه آورده شده و بسیاری از اتفاقهای دیگر که در محیط روستا رقم میخورد. مدیوم عکاسی در حال حرکت به سمت پرورش نگاه شخصی است. اما در ایران هنوز این موضوع بین جامعه عکاسی به شکل گسترده جا نیفتاد و نسبت به آنچه که در عکاسی جهان میگذرد عقب هستیم. حتی دیدهام پروژههای برخی دوستانم که در کشورهای اروپایی فتوژورنالیسم (عکاسی خبری) میخوانند نیز با تکیه بر پرورش نگاه شخصی است.
ایرنا : برخی هم معتقدند پررنگ شدن این نگرش در هنر و قرار گرفتن زیر عنوان هنر مفهومی میتواند به خلق آثاری غیرقابل پذیرش در مخاطب منجر شود.
مرز باریک بین هنر مفهومی با گزارش ذهنی یک رویداد وجود دارد. این مرز لبعه تیغی است که پیدا کردنش برای هر فرد شاید سخت باشد. اما معتقدم هر کسی که با درون خودش روراست باشد آن مرز را در مسائل هنری پیدا میکند و حتی با آثارش میتواند سایر افراد را به پرورش نگاه شخصیشان تشویق کند.
من تحت تاثیر کرونا به فضای اطرافم نگاه عمیقتری پیدا کردم. حالا به عنوان دختری در یک روستای شمال ایران فاکتورهای مختلف مذهبی، اجتماعی و فرهنگی را که متاثر از تمام جامعه است ، ثبت میکنم. مثلا من در دوران کرونا فهمیدم که مادرم در خانه در عین حال که روسری به سر دارد برای بهتر شدن حال خودش میرقصد.
پروژه بعدی زندگی خالهام است که در حال عکاسی هستم و پروژه را به مرور پرورش میدهم. سوژهای که سالهاست میشناسم. این که یک زن تنهای ورزشکار و تنها داور زن روستا چه زیستی دارد؟ این موضوع میتواند یک رفتار اجتماعی باشد که باید با نگاه شخصی خودم آن را ارائه کنم. از کرونا همه عکس گرفتند، ولی ما باید ببینیم خودمان از کرونا چه دیدیم. باید این نگاه را پرورش دهیم. اگر من و شما قرار باشد با هم از یک واقعه مثل سیل عکاسی کنیم با توجه به روحیات و نگرشهای درونیمان عکسها فرق دارد. اما اتفاقی که در عمل میافتد این است که سعی میکنیم کپیهایی از هم بشویم.
ایرنا : فکر میکنید جامعه مخاطب چقدر پذیرای این نوع نگاه در عکاسی است؟
به نظرم جامعه هم پذیراست. نیوشا توکلیان عکاس برجسته کشور همیشه درباره پروژههایی حرف میزند که از نگاه شخصیاش است. یا هاشم شاکری که یکی از پردستاوردترین عکاسان ایران در عرصه بینالمللی است، پروژه مطرحی مانند «مرثیهای برای هامون» را با نگاه و دید کاملا شخصی ثبت کرده است. این پروژهها در سطح بینالمللی مؤثر هستند و جامعه ما هم کاملا پذیرا خواهد بود. چون دیگر از آن سطح گزارش خبری گذر کرده و به دنبال حرفهای تازه است.
جامعه از دیدن عکسهای خبری اشباع شده و به عکسهای جدید نیاز دارد. مخاطب امروز نمیخواهد یک اتفاق عینی را عینی ببیند. در دنیای ما که به واسطه شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام در چند ثانیه دهها عکس مختلف مقابل چشم مخاطب قرار میگیرد، باید حرفی زد که از درون نشأت گرفته و یک دغدغه شخصی در آن باشد. در هر موضوع اجتماعی نگاه شخصی میتواند تا حدودی پررنگ باشد. حتی در مسابقات بینالمللی هم میخواهند اثری را ببینند که ناشی از یک اتفاق درونی است. یکی از داوران جشنواره لیتوانی «توماس بوربرگ» که از داوران بخش عمومی جشنواره جهانی معتبر World Press Photo در سال ۲۰۱۸ نیز بود در اختتامیه مجازی درباره عکسهای من گفته بود: «در این مجموعه فقط عکس گرفته نشد، بلکه در عکسها حس بویایی و شنوایی هم درگیر بود.» یعنی عکس فقط برای ارائه گزارش عینی کاربرد ندارد.
ایرنا : عکسهای «درون سلول زنده» در کنار هم نوعی پیوستگی دارند. یعنی یک خط داستانی و شبه کارگردانی در انتخاب قابها و چینش آنها مشاهده میشود که شاید همین امر بار عینی آن را کم میکند. این امر آگاهانه اتفاق افتاد؟
هر مسالهای که انسان را آزار میدهد ناشی از یک زخم است و پشت هر زخم هم یک روایت قرار دارد. برای یک ارائه درست از اجزای ماجرا، باید خط اتصالی در این روایت داشته باشیم. مثلا این که عکس آخر از چه حرف میزند و چند بار از مرگ و چند بار از زندگی به زبان عکس حرف زدم. این پروژه خطی نبود و مدام در رفت و برگشت بود.
شادی، اندوه، مرگ، زندگی، امید، مرگ، زندگی، اندوه، دلتنگی، زندگی، عزا، تغییر؛ اما بین همه این اجزا و در این روند نوسانی خط اتصال و روایت میبینیم. خطی که تلاشی برای زندگی در این شرایط بود. تمام این لحظات و تمام دریافتهای من از اطراف یک نقل از «ویکتور فرانکل» در کتاب «انسان در جستجوی معنا» را یادآور شد، این که «زندگی تحت هر شرایطی واجد معناست، حتی مصیبت بارترین نوع آن.»