تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۰

قشم - ایرنا- اعمال فیلترینگ بر نرم افزارهای اجتماعی در فضای مجازی و همچنین محدودیت‌های دیگر در این حوزه از قبلی نظارت و مانند آن می‌تواند فرصت مناسبی برای اندیشه و مطالعه را در اختیار مردم و به ویژه جوانان قرار دهد.

در خبرها آمده است که وزیر ارتباطات به دلیل فیلتر نکردن اینستاگرام به دادگاه احضار شد. خبر جالب‌تر آنکه مجلس شورای اسلامی نظارت بر محتوای فضای مجازی را به صدا و سیما اعطا کرد. با وجود برخی انتقادها بر این تصمیمات، می‌توان نیمه پر لیوان را دید و این دو امر را می‌توان به فال نیک گرفت. به نظر می‌رسد اعمال فیلترینگ در کشور ما خالی از فایده نباشد. منظور این نیست که ایجاد محدودیت برای مردم امری پسندیده و یا از نظر فرهنگی مورد تایید باشد. همچنانکه فیلترینگ در مورد فیسبوک، توییتر و تلگرام نیز سیاستگذاران را به اهداف خود نرساند؛ اما گویا راه دیگری نمی‌شناسند و نهایت تدبیر به همین امر منتهی می‌شود.

آنچه از اعمال فیلترینگ آن هم در مورد نرم افزارهای پرکاربردی مانند اینستاگرام مطلوب به نظر می‌‎رسد، ایجاد وقت‌های کافی و حتی زمان زیاد برای انجام امور مختلف است. فضای اینستاگرام و در کل فضای مجازی در کنار نکته‌های مثبت و منفی که دارد، یک مساله اساسی را از ذهن مردم پاک کرده و آن دنیای واقعی است. فرار از دنیای عینی به فضای مجازی، در حقیقت فرار از مشکلاتی است که فرد باید روزانه با آن دست و پنجه نرم کند. حقیقت آن است که مردم از دیرباز برای فرار از زندگی عینی و به جای احساس مسوولیت و تفکر در مورد مشکلات موجود و اندیشه برای رفع آن دست به دامان تخیل می‌شدند؛ و این تخیل امروز در عرصه فضای مجازی بروز پیدا کرده و این محیط به انسان امروز کمک کرده است که تمام آمال و آرزوهای خود را در یک فضای خیالی و مجازی مطرح و دنبال کند، بی آنکه بتواند در جهان واقع آن را تعیّن ببخشد.

مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی، در کتاب گرانسنگ خود، هستی و زمان، این مساله را بیان می‌کند که انسان همواره در فرار از هستی و تفکر به وجود و معنای زندگی خود، به روزمرّگی پناه می‌برد و زمان را به روزمَرگی در میهمانی‌ها، جشن‌ها، گردهمایی‌ها و غیر آن اتلاف می‌کند. در نظر او انسان هیچگاه نمی‌خواهد به این فکر کند که زمان اندکی در اختیار دارد و باید از آن استفاده کند.

در نظر هایدگر، انسان تنها موجود کمالگرا در جهان است که از غارنشینی به برج­ نشینی رسیده است و می‌تواند از سمک تا به سماک پر بکشد. حال امکان دارد انسان از امکان ذاتی خود یعنی طلب کمال باز ایستد و خود را در اسارت عالم در­آورد و در ­آن جذب و حل شود؛ به عافیت طلبی به عنوان هدف زندگی بنگرد و در جماعتی که همانند خودش از کمال‌گرایی و از پرسش هایی که آن‌ها را آزار می‌دهند و پاسخی برای آن‌ها ندارند، غرق شود. چنان­چه انسان وجه دوم یعنی ساحت فراموشی هستی خود را برگزیند، گویی در زندگی روزمره هبوط می‌­کند و چنان در ضروریات زندگی جذب و استحاله می‌­شود که اهمیت و معنای زندگی را از دست می­‌دهد؛ و از بارِ هستی رها شده و با  تمایلاتش هم ساز می­‌شود. در این ساحت از زمدگی، همه چیز بدون هیچ ­طرح مشخصی رخ می‌­دهد و هیچ  انسانی مسوول امور نخواهد بود و این اگرچه زندگی انسان را ساده می­‌کند اما در عین حال پوچ و بی­‌معنایش می­‌سازد.

با پیشرفت تکنولوژی، فضای مجازی به کمک انسان آمده تا هرچه بیشتر در گذران زندگی پوچ و بیهوده غرق شود. این محیط باعث شده است که فرار انسان از خود به شکل اعجاب انگیزی افزایش پیدا کند. این پدیده‌ی نوظهور که در غرب، با توجه به سبک زندگی مردم در آن جوامع، باعث نزدیکی افراد خانواده به یکدیگر شده، در ایران به گسستن روابط واقعی افراد انجامیده که از روابط خانوادگی تا روابط اجتماعی و غیر آن به صورت ملموسی قابل بررسی است.

در این میان اتفاق مهمی که رخ می‌دهد این است که فرد گمان می‌کند با استوری یک مساله اعتراضی، و یا شرکت در ترند یک هشتک، وظیفه‌ اجتماعی خود را برای مخالفت مدنی یا سیاسی با آنچه که به آن انتقاد دارد را به انجام رسانده است و دیگر نیازی احساس نمی‌کند که مطالبات خود را در دنیای واقعی دنبال کند.

از دیگر سو مردم در معدود حوادثی نیز که به اتفاقات عینی منجر شده است، نشان داده‌اند که کمترین میزان تفکر و تعمق در امور را داشته‌اند و فقط  تنگناهای جانکاه آن‌ها را به واکنش وادار کرده‌است. به عبارت دیگر رفتارهای انجام شده بر اساس آگاهی و تفکر رخ نداده بلکه اخلال در روند روزمرّگی جماعت باعث ایجاد شده است.

توهم دانایی از دیگر ارمغتان‌های شومی است که فضای مجازی به انسان هدیه می‌دهد. قرار گرفتن فرد در برابرانبوه افکار از او یک آیینه می‌سازد که در بیشتر موارد بدون مطالعه و حتی تحقیق از درستی اطلاعات خبری و علمی به آن اعتماد و آن را منتشر می‌کند.

اصولا انسان به محض تولد و قبل از اینکه به خودآگاهی برسد، غرق در جهان بی‌معنا و هم مرام با جماعت همگن خویش است و غالباً با همگنان همراه می­‌ماند. از این رو برای رسیدن به اصالت خود و حرکت در مسیر کمالگرای خویش، انسان باید عالمش را تغییر دهد.

در معارف عرفانی نیز به عالم و انسان توجه شده است؛ بنابر تعالیم عرفانی، اساساً کمال انسانی بستگی تام و تمامی به عالمی دارد که در آن زندگی می‌­کند، چنان­که لسان الغیب می­فرماید:

آدمی در عالم خاکی نمی‌­آید به دست                    «عالمی» دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

برای ساخت این جهان دوم انسان همواره با غرق شدن در روزمرّگی و انحلال در غوغای«همگنان» مقابله می‌­کند و از قید ابتذال روزمرگی رها می­‌شود.

بنابراین به نظر می‌رسد مردم ما پیش از شرکت در انتخابات، قبل از استوری اعتراضی، پیش از ترند هشتک‌های مختلف، قبل از مخالفت با فیلترینگ، قبل از موازنه مثبت یا منفی با سیاست‌های فرهنگی و غیر آن، قبل از مخالفت مدنی، باید کار مهمتری انجام دهد! باید فکر کند! مهمترین وظیفه همه‌ی ما این است که تفکر کنیم! و به عقل خویش، که رسول باطنی است، بیش از خرافاتی که به نام علم ، سنت، دین، عرف و یا هر عنوان دیگری به ما عرضه می‌شود، اعتماد کنیم.

لذا به عنوان یک نسخه حیاتی، مردم  در هر شرایطی و حتی در بدترین شرایط اقتصادی، مانند زباله‌گردها، باید زمانی از وقت روزانه خود را صرف مطالعه‌ی کتاب کنند. مطالعه تنها راه نجات مردم ما از وضعیت کنونیست! اگر بخواهیم مردم را به فوریترین کارهایی که باید انجام شود توصیه کنیم، من به نوبه خود توصیه می‌کنم که هر فرد باید فقط سه کار مهم انجام دهد: بخواند، بخواند و بخواند.