مرتضی حاجی ۷۲سال دارد که بیشتر آن به فعالیت های سیاسی گذشته است. قبل از انقلاب عضو حزب ملل اسلامی شد. حزبی که به طور مسلحانه با رژیم شاه می جنگید. در جریان این مبارزات بازداشت و به سه سال زندان محکوم شد. اوایل انقلاب استاندار مازندران و رییس سازمان قند و شکر کشور بود. در دهه ۷۰ مدتی مدیرعامل موسسه همشهری شد. در انتخابات ۱۳۷۶ ریاست ستاد نامزد برنده یعنی سیدمحمدخاتمی را بر عهده داشت. در دولت هفتم وزیر تعاون و در هشتمین دولت وزیر آموزش و پرورش شد. بعدها نیز به اتفاق تنی چند از اصلاح طلبان، بنیاد باران را تاسیس کرد. حاجی ریاست ستاد انتخاباتی رییس جمهور روحانی را در سال ۱۳۹۶ بر دوش داشت. او سپس بار دیگر برای مدتی کوتاه به مدیرعاملی همشهری منصوب شد. گفت و گوی پروژه تاریخ شفاهی ایران ایرنا با ایشان مروری بر زندگی این فعال سیاسی است. این گفت و گو در پی می آید:
ایرنا: شما سابقه کار تشکیلاتی را زمان شاه داشتید. عضو حزب ملل بودید، حزبی که فعالیت مسلحانه داشت؟ از ایادی رژیم گذشته، فردی را ترور هم کردید؟
حاجی: من از دوره دبیرستان کار تشکیلاتی می کردم . تشکیلاتی بنام انجمن جوانان پیرو اسلام _تشکیل داده و اداره می کردم که بعداز زندان به نام انجمن مذهبی پیروان اسلام تغییر کرد. با همین روحیه عضو حزب ملل اسلامی شدم، حزب ملل مشی ترور نداشت، بلکه به دنبال آماده کردن زمینه برای قیام عمومی مردم بود.
ایرنا: پس چرا مسلح بودید؟
حاجی: حزب برای دفاع از خود اسلحه داشت.
ایرنا: یعنی می زدند شما هم می زدید؟
حاجی: بله.
ایرنا: همان سال ها بود که با اشتباه یکی از دوستانتان دستگیر و روانه زندان شدید؟
حاجی: بله. یکی از دوستان اشتباهی مرتکب شد و مدارک مربوط به حزب را همراه داشت. وقتی دستگیر شد ما نیز بازداشت شدیم.علیرغم اینکه هنوز به سن قانونی ۱۸ سال نرسیده بودم به سه سال زندان محکوم شدم. در سال ۱۳۴۶شاه برنامه تاجگذاری داشت، لذا تعداد زیادی از زندانبان را مشمول بخشش قرار داد.نزدیک یک سال از محکومیت من نیز کم شد.
آقای خاتمی موافق نبود کاندیدای ریاست جمهوری شود، چون اولا خیلی امید نداشت پیروز انتخابات شود، ثانیا می دانست حتی در صورت پیروزی هم این امکان را نمی دید که به راحتی بتواند خدمات مد نظرش را انجام دهد و موانع و محدودیت های رسمی و غیر رسمی باعث ناکامی دولتش نشوند.
ایرنا: از رژیم شاه عبور کنیم و به ۲۳ سال پیش بیاییم. چه اتفاقی افتاد که در سال ٧٦ رئیس ستاد خاتمی در انتخابات شدید؟
حاجی: اهمیت انتخابات بر کسی پوشیده نیست در واقع انتخابات اصلی ترین و مهم ترین مسیری است که مردم أز آن طریق می توانند نظر خود را در اداره جامعه اعمال کنند. انتخابات تحقق مردم سالاری است و طبیعی است هر چه برای حضور گسترده تر مردم تلاش شود معنا و مفهوم مردم سالاری از طریق آرای مردم بیشتر و بهتر محقق می شود. سال ٧٥ شرایط به گونه ای بود که با پایان یافتن دوره ریاست جمهوری مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی جناح های سیاسی دنبال تعیین کاندیدای مناسب و در خور جانشینی مرحوم هاشمی بودند. گروه های موسوم به خط امام نیز با انگیزه مضاعف هم برای تقویت انسجام درونی و هم نشان دادن وزن و پایگاه خود در بین مردم و افزایش مشارکت مردم در انتخابات سرسختانه افراد قابل طرح را ارزیابی می کردند تا به جناب آقای خاتمی رسیدند. پس از بحث و بررسی و رایزنی های مکرر و طولانی با اجماع گروه ها و شخصیت های مطرح خط امام، ایشان نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد. جناب آقای خاتمی زیربار نمی رفت و به شدت استنکاف می کرد، اما با افزایش درخواست شخصیت های مختلف در نهایت بسختی پذیرفت. آن زمان بنده مدیرعامل موسسه همشهری و یکی از افرادی بودم که در جریان بحث ها قرار می گرفتم. آقای خاتمی رئیس کتابخانه ملی بود و بنده مشاور پاره وقت ایشان بودم.
ما همدیگر را گه گاه ملاقات می کردیم و در جریان رفت و آمدهای گروه های مختلف مردم بودم. واقعیت این است که آقای خاتمی موافق نبود کاندیدای ریاست جمهوری شود، چون اولا خیلی امید نداشت پیروز انتخابات شود، ثانیا حتی در صورت پیروزی هم این امکان را نمی دید که به راحتی بتواند خدمات مد نظرش را انجام دهد و موانع و محدودیت های رسمی و غیر رسمی باعث ناکامی دولتش نشوند. اما بالاخره آقای خاتمی راضی شد پا به عرصه انتخابات بگذارد.
بنده در جریان تمام ملاقات ها نبودم ولی دوستانی نظیر آقای کروبی توصیه به نامزدی ایشان می کردند. شخصیت های بسیاری نظیر مهندس بهزاد نبوی و تشکل ها ی مختلف برای ایشان در ستاد تشکیل دادند. بعدها در جریان انتخابات هم آقای مهندس میر حسین موسوی نیز در حمایت از آقای خاتمی بیانیه دادند. تا اینکه ایشان نامزدی را پذیرفت. إز بنده هم خواسته شد مسئولیت ستاد انتخاباتی وی را بر عهده بگیرم. در حالی که خود من چندان با نامزدی آقای خاتمی موافق نبودم. اما دوستان می گفتند این عدم موافقتت را نزد دیگران بازگو نکن. این اتفاقات مربوط به آذر و دی ماه ۱۳۷۵ بود.
ایرنا: روابط شما با آقای ناطق نوری رقیب آقای خاتمی چطور بود؟
حاجی: در دولت آقای میرحسین موسوی، بنده استاندار مازندران بودم و آقای ناطق نوری وزیر کشور. بعد از وزارت، ایشان دورهمی های دوستانه ای تشکیل دادن که من هم عضو بودم و شرکت می کردم. این دورهمی ها هنوز هم ادامه دارد. خاطرم است در ماه رمضان ایشان خود میزبان بودند که آن سال همزمان شده بود با جلسه تشکیل ستاد جناب خاتمی و من بعد از افطار ازجناب آقای ناطق اجازه گرفتم که به جلسه آقای خاتمی بروم. آقای نویسی مسئول دفتر آقای ناطق که مرا بدرقه می کرد پرسید نتیجه انتخابات را چگونه پیش بینی می کنید؟ گفتم که رقابت اصلی بین خاتمی و ناطق نوری است. گفت اینکه معلوم است منطورم نتیجه نهایی است و من گفتم حدود هشت میلیون نفر بیشتر از قبل در انتخابات شرکت می کنند و این نتیجه خوبی است، اقبال مردم به انتخابات برای کشور خوب است.
ایرنا: پس مطلقا امکان پیروزی خاتمی را نمی دیدید؟
حاجی: راستش با شرایطی که ناطق نوری در ابتدای کار داشت احتمال موفقیت خاتمی را بسیار کم و بهتر بگویم مطلقا نمی دیدم . جلسه های بعدی ستاد خاتمی توسط بنده اداره می شد. البته کارگروه های مختلف در این ستاد وجود داشت. در یک سری از کارگروه ها که مسائل روز سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مطرح می شد، شخص آقای خاتمی حضور داشت چراکه باید دربرنامه های کاری لحاظ شود و در سخنرانی های انتخاباتی و مصاحبه ها به مواردی از آنها پرداخته شود.
ایرنا: ستاد انتخاباتی خاتمی در تهران در کدام منطقه قرار داشت؟
حاجی: ستاد انتخابات در خیابان به آفرین قرار داشت و بنده اقدامات اجرایی ستاد را بر عهده داشتم.
ایرنا: به این ستاد حمله ای نشد؟
حاجی: خیر. به ستاد مرکزی تبلیغاتی خاتمی در تهران حمله نشد، اما آزار و اذیت بود. مثلا دو خیابان آن طرف تر یک گروه به حالت تهدید آمیز می ایستادند و نارضایتی خود را از نامزدی خاتمی نشان می دادند. شاید دنبال بهانه بودند که کسی اقدامی انجام دهد تا جو را متشنج کنند. اما تمام سعی ما این بود که رفتاری توام با ملایمت و مدارا داشته باشیم و بهانه دست فردی ندهیم. اما درباره ستادهای استانی خاتمی وضع فرق می کرد. به بسیاری از ستادها در استان ها و شهرستان ها مزاحمت زیادی ایجاد شد.حتی در بعضی ستادها ی شهرستان آتش سوزی شد. اما به ستاد مرکزی در تهران حمله نشد. روزهای آخر تبلیغات با حکم قضائی قبل از آنکه به ما ابلاغ گردد نیمه شب مامورانی برای تخلیه و پلمب ساختمان ستاد اعزام شدند. که می توانست مشکل خیلی زیادی ایجاد کند که با سختی بسیاراوضاع را کنترل کردیم. علت و بهانه صدور این حکم این بود که ساختمان ستاد را که از فردی اجاره کرده بودیم و اجاره نامه هم داشت باهمان شرایط اجاره شرکت همشهری از مالک خریداری کرد و با اینکه هیچ تاخیری در پرداخت مال الاجاره وجود نداشت، گفتند ساختمان دولتی است. البته بعدا قرار منع تعقیب صادر شد. به همین دلیل ماموران ستاد را پلمب کردند و جو بدی ایجاد شد در حالی که می توانستند برای تخلیه به ما وقت بدهند ولی رفتار نادرستی انجام دادند.
به بسیاری از ستادها در استان ها و شهرستان ها مزاحمت زیادی ایجاد شد.حتی در بعضی ستادها ی شهرستان آتش سوزی شد. اما به ستاد مرکزی در تهران حمله نشد.
ایرنا: به نظر شما چه عواملی سبب پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ۷۶ شد؟
حاجی: عامل اصلی خود ایشان بود. شخصیت بارز و ممتاز و مردمی ایشان، احترام و باور فوق العاده و واقعی و نه تعارفی به مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور، صداقت در گفتار و تطبیق گفتار و کردار ادب و تواضع واقعی نوع ادبیات، منش، رفتارهایشان جاذبه ای بسیار قوی داشت و در هر ملاقات یا مسافرتی هزاران نفر را جذب می کرد. البته سیادت ایشان هم برای بخشی از متدینین جامعه بر جاذبه ایشان می افزود. ما در ستاد مراقب بودیم که ایشان را با تبلبغات مبالغه آمیز و وعده های دست نیافتنی خراب نکنیم زیرا خاتمی زیاد نیاز به تبلیغ ما نداشت. خودش هر کجا برای سخنرانی یا دیدار مردم می رفت با جاذبه ای که داشت نظر مردم را جلب می کرد. عامل دیگر را تخریب های فراوان علیه وی می دانم و حجم مطالب مجعول و ناروا به گونه ای بود که برای ایشان مظلومیت ایجاد کرد. ذات مردم هم دفاع از مظلوم است.
ایرنا: از این به زعم شما مظلومیت ها بفرمایید؟
حاجی: ایجاد مزاحمت درمراسم، ممانعت از حضور دربعضی از مراکز و مساجد که بارها اتفاق افتاد که در را قفل می کردند و ایشان هم ناگزیر پشت در مسجد بر روی یک چهار پایه برای حاضران سخنرانی کرد. از این قبیل موارد که متعدد است . مثلا می رفتیم در شهرستان ها سالنی را از تربیت بدنی اجاره کنیم تا آقای خاتمی در آن سخنرانی کند، استاندار آن استان یا فرماندارش اجازه نمی داد. خود انعکاس اخبار این رفتارها مظلومیت خاتمی را نشان می داد و بر محبویت وی می افزود مردم را برای حمایت از وی تشجیع می کرد. عامل دیگر تبلیغ رسمی صدا وسیما و بعضا مدیران دولت به سود آقای ناطق بود.
قبل از شروع رسمی تبلیغات انتخابات، صداو سیما تبلیغات زیادی و مطالعه آمیزی از سفر جناب آقای ناطق به روسیه داشت و این سفر از طریق برنامه های تلویزیونی با آب و تاب زیادی پخش شد تا حدی که مردم متوجه شدند این حرکت عمدی و تبلیغاتی است، یا مثلا مسئولان و مدیران بسیار زیادی هم در طرفداری از ناطق نوری بیانیه می دادند.
ایجاد مزاحمت درمراسم، ممانعت از حضور دربعضی از مراکز و مساجد که بارها اتفاق افتاد که در را قفل می کردند و ایشان هم ناگزیر پشت در مسجد بر روی یک چهار پایه برای حاضران سخنرانی کرد. از این قبیل موارد که متعدد است . مثلا می رفتیم در شهرستان ها سالنی را از تربیت بدنی اجاره کنیم تا آقای خاتمی در آن سخنرانی کند استاندار آن استان یا فرماندارش اجازه نمی داد.
ایرنا: این را حتی روزنامه ابرار تیتر کرد؟
حاجی : بله. بدتر از همه زمانی بود که اسامی نامزدهای انتخابات برخلاف رویه به ترتیب حروف الفبا منتشر نشد و گفتند اسامی براساس آرایی که نامزدها درجلسه تایید صلاحیت در شورای نگهبان آورده اند اعلام می شود. تا کنون بر اساس الفبا اعلام می شد. از این طریق به مردم ألقا می شد که بیشتر اعضای شورای نگهبان طرفدار ناطق نوری هستند. این مسائل همه بر دامنه مظلومیت خاتمی اضافه می کرد و حمایت مردم از وی بیشتر می شد. یک کار بسیار مهمی که آن دوره انجام شد فعالیت شدید و نقش برجسته جوانان و نوجوانان به طرفداری از خاتمی بود. بی شک از عوامل بسیار مهم شور و نشاط انتخابات جوانان و نوجوانان هستند حتی کسانی که به لحاظ سنی واجد شرایط رای دادن نبودند. اغراق نیست اگر بگوییم هر خانه یک ستاد برای خاتمی شد و بچه هایی که به سن قانونی برای شرکت در انتخابات نرسیده بودند نیز برای وی تبلیغ می کردند. موج حمایت عمومی از آقای خاتمی بخصوص از سوی نوجوانان و جوانان شکل گرفت. حتی در برخی موارد زیادی بچه ها اول وقت روز انتخابات پدر و مادر خود را پای صندوق رای آوردند.
ایرنا: چرا مردم با تمام قوا و به این گستردگی به آقای خاتمی رای دادند؟
حاجی: رفتار صداو سیما و بعضی عوامل ارشد دولتی این شائبه را ایجاد کرده بود رئیس جمهوری از قبل تعیین شده است، لذا مردم با تمام قوا به صحنه آمدند و این شائبه را باطل کردند و عملا گفتند ما خودمان تصمیم می گیریم و خاتمی را به عنوان رییس جمهور انتخاب می کنیم.
ایرنا: احتمال می دادید در شمارش آرا تخلف صورت بگیرد؟
حاجی: در اولین نظرسنجی که در اسفندماه سال ۱۳۷۵ برگزار شد خاتمی ١٩ درصد و ناطق نوری ٢٩ درصد رای داشت. چون این نظر سنجی در اوج تبلیغات ناطق نوری صورت گرفت و خاتمی تازه تبلیغات خود را آغاز کرده بود یقین حاصل شد که خاتمی پیروز نهایی میدان می شود. یادم هست در همان اسفند اولین گروه از روحانیون از اصفهان برای ملاقات با آقای خاتمی آمده بودند من گفتم به دفتر آقای رییس جمهور خوش آمدید. برخی دوستان گفتند چرا این جوری می گویی این لج طر ف مقابل را در می آورد. گفتم نه این واقعیت است و نظر سنجی این را نشان می دهد.
از نیمه دوم اردیبهشت ماه هم به صورت قطعی معلوم شد تحلیل ها درست است و خاتمی بیشترین آرا را کسب خواهد کرد. مگر اتفاق دیگری بیفتد. ما فقط باید این وسط مراقبت می کردیم إتفاقی رخ ندهد. خبر می آمد در برخی مکان های اخذ رای، تخلف هایی دیده شده بود برخی رای می نوشتند و در لرستان و قزوین و کردستان برگه های رایی خارج از محل رای پیدا شد. ما هم موضوع را به رئیس جمهوری وقت آقای هاشمی اعلام کردیم. ایشان پی گیر موضوع شد و در همین خصوص در نماز جمعه با صحبتی محکم خیال همه را راحت کرد. در واقع چند روز مانده به روز رای گیری کسی نبود که نسبت به پیروزی آقای خاتمی تردید کند.
ایرنا: از حوادث مهم آن ایام، راه افتادن کارناوال عاشورا بود. ماجرا چه بود؟
حاجی: این هم برنامه ای برای تخریب خاتمی بود. از مطالبی که آن روزها علیه خاتمی تبلیغ می شد تا متدین ها را نگران کنند این بود که او فردی لیبرال است و به ارزش های انقلاب و مذهب خیلی پایبند نیست او معتقد به آزادی است و این آزادی همان لیبرالیسم و مترادف با بی بند و باری است. برای اثبات این ادعاها، کارناوال عصرعاشورا را راه انداختند و مدعی شدند از طرف ستاد خاتمی بوده است. چون ماه محرم بود ستاد آقای خاتمی عزاداری مختصری را برگزار کرد. مخالفان از عده ای از خانم های بدحجاب این مراسم فیلم گرفتند و در سراسر کشور پخش کردند که به مردم بگویند ببینید چنین افرادی طرفدار آقای خاتمی هستند.
ایرنا: پشت پرده جریان کارناوال عاشورا چه کسانی بودند؟ از آنها شکایت هم کردید؟ سرانجام آن چه شد؟
حاجی: بله. ما به خاطر پخش آن فیلم شکایت کردیم. متخلفان هم مشخص و شناسایی شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند اما محکومیتی برای آنها در نظر گرفته نشد.
شنیدم که ناطق نوری بعد از انتخابات گفت که عامل رای نیاوردن من، برادرم و صدا و سیما بودند. او از تبلیغات تلویزیونی شدیدی که برایش پخش شده بود گله داشت. برادرش هم گویی در سخنرانی ها در دفاع از ناطق به مواردی اشاره کرده بود که جاذبه ای برای مردم نداشت.
ایرنا: از پیروزی خاتمی که بگذریم نظرتان درباره دلایل شکست آقای ناطق نوری چیست؟
حاجی: شنیدم که ناطق نوری بعد از انتخابات گفت که عامل رای نیاوردن من، برادرم و صدا و سیما بودند. او از تبلیغات تلویزیونی شدیدی که برایش پخش شده بود گله داشت. برادرش هم گویی در سخنرانی ها در دفاع از ناطق به مواردی اشاره کرده بود که جاذبه ای برای مردم نداشت.
ایرنا: شما قبل از اعلام رسمی نتایج از پیروزی خاتمی مطلع شدید. درست است؟
حاجی: نتیجه شعبه های اخذ رای این را نشان می داد. اولین صندوقی که ما از آن مطلع شدیم در سفارت ایران در چین بود. ۸۳ درصد رای دهندگان به آقای خاتمی رای داده بودند. دومین صندوق متعلق به یکی از مناطق محروم استان ایلام بود که شمارش آرای آن هم مشابه صندوق رای چین بود یعنی ۸۳ درصد به خاتمی رای داده بودند. اتفاقا بیشترین رای به خاتمی توسط جوانان واقشار مستضعف جامعه به صندوق ریخته شده بود. ستاد انتخابات کشور اما در اعلام نتیجه انتخابات تعلل می کرد. راستش را بخواهید ما در بیم و هراس بودیم.تا اینکه اوایل شب که من برای شرکت در جلسه دور همی که با دوستانمان در وزارت صنایع سنگین داشتیم می رفتم این جلسات سال ها بود به همت بهزاد نبوی برگزار می شد که از صدا و سیما با بنده تماس گرفتند و گفتند فیلم تبلیغاتی آقای خاتمی را سریع برای ما بفرستید. این را که گفتند فهمیدم قراراست خبر پیروزی آقای خاتمی را اعلام کنند. و خیالم راحت شد.کمی بعد هم از ستاد انتخابات کشور به من زنگ زده و خبر پیروزی خاتمی را دادند.
ایرنا: موضع اعضای کابینه آقای هاشمی نسبت به آقای خاتمی چه بود؟
حاجی: اغلب وزرا طرفدار آقای ناطق نوری بودند. آنهایی هم که طرفدار خاتمی بودند بروز نمی دادند.
ولین صندوقی که ما از آن مطلع شدیم در سفارت ایران در چین بود. ۸۳ درصد رای دهندگان به آقای خاتمی رای داده بودند. دومین صندوق متعلق به یکی از مناطق محروم استان ایلام بود که شمارش آرای آن هم مشابه صندوق رای چین بود یعنی ۸۳ درصد به خاتمی رای داده بودند.
ایرنا: برویم به بعد از دوم خرداد. چگونه به کابینه خاتمی راه یافتید؟
حاجی: بعد از اعلام نتیجه انتخابات کارگروه ارتباطات مردمی و کارگروهی برای چیدمان کابینه خاتمی تشکیل شد بنده مسئول بخش ارتباطات مردمی شدم. دیگر افراد نیز با توجه به نوع تخصصی که داشتند در بخش های صنعت، بازرگانی و فرهنگی فعالیت می کردند و افراد مطرح را در این زمینه ها شناسایی می کردند تا برای پست وزارت معرفی کنند. بخش ارتباطات مردمی بیشتر برأی غنی سازی اطلاعات مورد نیاز دولت آینده از طریق ارتباطات بی واسطه با مردم بود . مردم بدون واسطه مطالب خود را غالبا درمورد بخش های مختلف خصوصا اقتصاد بیان می کردند که در موارد زیادی پیشنهاد راه کار ایجاد رونق و پیشرفت امور بود. برخی از مردم به صورت حضوری مطالبات خود را اعلام و بعضی دیگر درخواست ها و خواسته های خود را از طریق ارسال نامه عنوان می کردند.
بنده بعد از انتخابات در این بخش حضور مستمر نداشتم و به محل کار قبلی خویش برگشته بودم.تا اینکه از کارگروه کابینه با من تماس گرفتند و خواستند برنامه خود را برای وزارت بازرگانی یا وزارت تعاون ارائه دهم. مخالفت کردم. دوستان اصرار کردند که اگر شما در کابینه ایشان نباشید وجه خوبی ندارد. با توجه به این که قبلا مدتی به عنوان رییس سازمان قند و شکر بودم که البته بعد منحل شد. دوره ای هم مسوول ستاد تنظیم بازار کشور و قایم مقام بازرگانی داخلی وزارت بازرگانی بودم این حوزه را با تمام پیچیدگی هایش تاحدودی می شناختم. از طرفی با کار وزارت تعاون هم آشنا بودم. برای وزارت تعاون برنامه دادم و به عنوان وزیر تعاون انتخاب و معرفی شدم. وزارت خانه ای که در واقع وزارت تعاونی ها بود.
ایرنا: چگونه وزیر تعاون شدید؟
حاجی: وزارت تعاون در واقع وزارت تعاونی ها بود و در نظام تصمیم گیری کشور این وزارتخانه بسیار غریب بود. تلاش می کردند با توافق چند عضو یک تعاونی تشکیل شود، اما حمایت قابل توجه واثر گذاری و از آنها نمی شد و هیچ امتیازی نسبت به دیگر انواع شرکت ها نداشت. حتی اخذ تسهیلات بانکی هم همانند دیگر شرکت های خصوصی بود و بانک ها خیلی تحویلشان نمی گرفتند و به آنها زیاد بها داده نمی شد، چرا که بانک ها احتمال می دادند نتوانند سر موعد قسط های وام را پرداخت کنند. علاوه برهزینه ها و پرداخت های معمول همه شرکت ها باید از سود خود چهار درصد به عنوان حق تعاون می پرداختند. پس نه تنها جاذبه ای برای فعالیت به شکل تعاونی وجود نداشت، بلکه این چهار درصد دافعه هم ایجاد می کرد. در بین مدیران ارشد دولتی هم زمینه مثبتی نبود و تنها رهبری بر بخش تعاون به عنوان یکی از سه بخش اقتصاد تاکید داشت. تاکید ایشان درست بود منتهی در ارکان اجرایی زمینه مثبت جدی نداشت . در آن دوره قانون بخش تعاون اصلاح شد و برای تعاونی ها جایگاهی بهتر در نظر گرفته شد. اتاق تعاون عضو شورای پول و اعتبارشد، صندوق تعاون تقویت مالی شد و مقدمه ای برای تشکیل بانک تعاون فراهم شد. در قانون تاسیس بانک های غیردولتی، امتیازی برای صندوق تعاون از نظر میزان سهام در نظر گرفته شد، ولی متاسفانه تعاونی ها همت نکردند که خودشان یک بانک ایجاد کنند. بانک توسعه تعاون که بعدا تشکیل شد بانک دولتی است. با ملاحظه جهات مختلف به این نتیجه رسیدم که بخش تعاونی به تنهایی در حد یک وزارتخانه نیست لذا پیشنهاد ادغام وزارت تعاون با وزارت کار در دستور قرار گرفت، چون کار و اشتغال و تعاونی ها میتوانند مکمل یکدیگرباشند. اما آن زمان این اتفاق نیفتاد. ولی بعدها این دو وزارتخانه ادغام شدند که به نظرم اقدام خوبی بود.
از کار خودم در بخش تعاون راضی نبودم لذا تمایل به ادامه کار در دولت نداشتم
از کار خودم در بخش تعاون راضی نبودم لذا تمایل به ادامه کار در دولت نداشتم .عرض کردم که در حوزه اجرا مشکل زیاد بود. هر جا موضوعی برای بخش خصوصی تصویب می شد باید می گفتم تعاونی ها هم اضافه شود در غیر این صورت نامی از این بخش برده نمی شد. گوئی تعاونی ها اصالت نداشتند و وجودشان احساس نمی شد. برخی اوقات به مزاح می گفتم بخش تعاونی ها سر گردنه ندارد اما دیگر جاها نظیر صنعت سر گردنه دارد، اگر خواسته آنها برآورده نشود جلوی تولید گرفته می شود یا مجوز نمی دهند، اما اگر بخش تعاون نباشد کسی کمبودی احساس نمی کند. پیشنهاد ادغام به این علت عنوان شد. دو روش برای حمایت بیشتر بخش تعاونی مطرح شد یکی این که در هر وزارتخانه یک اداره کل حمایت از تعاونی ها تاسیس شود که امری مفید خواهد بود. زیرا تجربه این کار را دروزارت صنایع سنگین داشتیم و واحدی به نام دفتر حمایت از بخش خصوصی وجود داشت که درمقابل حمایت گسترده از بخش دولتی فربه بخش خصوصی را حمایت کند. چون بخشهای تخصصی وزارت صنایع سنگین خواه ناخواه باید از شرکتهای دولتی که درسازمان گسترش و نوسازی صنایع سازمان یافته بودند حمایت کند. طبیعتا حجم سرمایه گذاری ها و شرکت های غول پیکر به طور عادی مانع از این می شد که مثلا به یک قطعه سازی کوچک خودرو توجه شود. اما این دفتر وظیفه حمایت و پیگیری حل مشکلات آنها را داشت و البته نتایج خیلی خوبی هم داشت. لذا یکی از راه حل ها این بود که در وزارت خانه های اقتصاد، صنعت و بازرگانی و... یک دفترحمایت از تعاونی ها داشته باشیم و آن دفتر پیگیر مسائل باشد یا کل بخش به جایی وصل شود که ابزار حمایت از خود را داشته باشد و نبودش احساس شود. که دومین نظر پذیرفته شده وادغام صورت گرفته است و تصور می کنم با این اقدام وضعیت از قبل بهتر شد وضع بخش تعاون بهتر شده است.
بدین ترتیب از من خواسته شد برای دولت بعد برای وزارت کار برنامه ارائه دهم. کاندیدای وزارت آموزش و پرورش هم مرحوم مهندس علاقمندان بود که انسانی شریف، با ذهنی باز و آشنا با مسائل پیچیده آموزش و پرورش بود. برای وزارت کار اطلاعات جمع آوری کردم و برنامه ای تنظیم شد تا اینکه در عصر یک روز پنج شنبه با من تماس گرفته شد و گفتند بروم دفتر آقای خاتمی. به تصور اینکه باید برنامه ارائه دهم جزوه ای که برای وزارت کار تهیه کرده بودم را بردم. آن جا معلوم شد مهندس علاقمندان با اصرار فراوان و به دلیل مسائل و مشکلات شخصی که برایش پیش آمده، عذر خواسته و انصراف داده و آقای خاتمی کناره گیری او را پذیرفته است.
من هم چند روز قبل با آقای ابطحی رئیس دفتر وقت رئیس جمهور صحبت کرده و گفته بودم اگر قرار بود من در دولت باشم جای مناسب من آموزش و پرورش است نه وزارت کار. وقتی آقای علاقمندان استعفا می دهد بنده هم دعوت و مسئله نامزدی من برای وزارت آموزش و پرورش مطرح می شود. من که غافلگیر شده بودم و روز یکشنبه هم باید وزرا به مجلس معرفی می شدند و فرصتی برای تدوین و اعلام برنامه کاملی نداشتم به آقای خاتمی عرض کردم من تمایل دارم در این بخش کار کنم اما زمانی باقی نمانده نمی دانم می توانم در این شرایط از پس این کار برآیم یا نه؟ ایشان گفتند: شما می توانید. گفتم به دلیل اینکه وجهه خوبی ندارد در آغاز سال تحصیلی جدید، این نهاد بدون متولی باشد. بنده سه تا چهار ماه سرپرستی وزارتخانه آموزش و پرورش را قبول می کنم تا در این مدت فرد مناسب تری را برای این پست انتخاب کنید. ایشان گفتند با توکل به خدا به نظرمن از پس کار برمی آیی و مشکلی وجود ندارد. من هم پذیرفتم. تقریبا ٩ شب بود که از دفتر آقای خاتمی بیرون آمدم و مستقیم به هیات اباصالح که معمولا شب های جمعه در مدرسه جهان آرا تشکیل می شد رفتم. در این هیات جمعی از دوستان وزارت آموزش وپرورش حضور فعال داشتند. موضوع را با بعضی از دوستان حاضر مانند آقای شاه حسینی و دیگران در میان گذاشتم و گفتم یا علی بگویید و کمک کنید. با آقای ابراهیمی که معاون آموزش و پرورش بود و در دوره دبیرستان، بنده معلم ایشان بودم و از همان زمان عضو بسیار فعال انجمن جوانان پیرو اسلام هم بود تلفنی موضوع راگفتم که باید یک برنامه بنویسم اگر اطلاعاتی هست برای من بیاورد. ایشان هم صبح جمعه اول وقت کلی مطالب و مدارک برای من آورد.آقای شاه حسینی هم مطالبی که مهندس علاقمندان آماده کرده بود را آورد منزل ما و تا شب یک پیش نویس اولیه تهیه کردیم که به مجلس ارائه دهم.
خلاصه نشستیم در خانه و از صبح تا شب یک پیش نویس اولیه تهیه کردیم که من به مجلس ارائه دهم. شنبه اسامی وزرای پیشنهادی به مجلس اعلام شد تا یکشنبه کمیسیون های مجلس بررسی ها را آغاز کنند و اسم من هم به عنوان وزیر آموزش و پرورش مطرح شد. عده ای جا خوردند که چرا من را معرفی کرده اند.
برای تصدی وزارت کار هم آقای دکتر سید صفدر حسینی پیشنهاد شد که بعدا وزیر اقتصاد شد. با وی تماس گرفتم و گفتم کجایی؟ گفت با خانواده در خیابان هستیم. گفتم بیا اینجا. حسینی آمد و صحبت اولیه با او انجام شد. گفتم من هم برنامه ای که تهیه کرده بودم خدمتشان دادم تا اگر مفید میدانند استفاده کنندد. و به این ترتیب تکلیف آن وزارتخانه هم مشخص شد. مطابق برنامه به کمیسیون ها وفراکسیونهای مختلف مجلس هم رفتم و برنامه ها را ارائه دادم چند روز بعد برنامه تفصیلی هم آماده شد. آموزش و پرورش این خوبی را دارد که همیشه افراد دست به قلم آماده دارد و ایده های اصلی را که بدهیم دوستان آن را پرورش می دهند و تنظیم می کنند.
بنده از موسسان حزب مشارکت بودم ولی دوستان مشارکت گلایه مند شدند که چرا قبل از مشورت با ما، تصدی وزارت آموزش و پرورش را پذیرفته ای؟ گفتم اولا مگر برای پذیرش وزارت تعاون یا کار چنین برنامه ای عمل شد و چنین قراری داشتیم؟ بعلاوه در این تنگنا وفرصت اندک امکان مشورت بود؟ ضمنا من خواستم .در این شرایط بیشتر جای تقدیر وتشکر است تا گله.
از آن طرف نمایندگان عضو حزب مشارکت را از اینکه در دفاع ازمن صحبت کنند ممنوع کردند و جو سنگین شد. این اتفاقات که افتاد بنده احساس کردم رای آوردنم مشکل باشد چرا که جو حاکم بر مجلس به نفع من نبود و اکثریت آن متعلق به حزب مشارکت بود. خلاصه با مرحوم دکتر حسن حبیبی مشورت کردم و گفتم جو مجلس علیه من است اگر رای نیاورم برای آقای خاتمی خوب نیست ونظرشان را برای انصراف جویا شدم ایشان پاسخ داد صبر کن با آقای خاتمی مشورت کنم. بعد از مشورت هم گفتند آقای خاتمی با انصراف شما موافق نیست. بعد از این گفتگو مصمم تر شدم که حتما رای بیاورم وجو مجلس را تغییر دهم. بعضی از دوستان مشارکت شروع به نظر سنجی از اعضای مجلس کردند و بعد از یکی دو روز نتیجه نظر سنجی نشان داد رای می آورم. نتیجه هم همین شد و من با رایی قابل قبول نسبت به وزرای قبلی آموزش و پرورش وزیر شدم.
پس از تحویل گرفتن تصدی وزارتخانه در شروع کار یک اتاق فکر مستقلی تشکیل دادم که متشکل از صاحب نظران برجسته بخش تعلیم و تربیت، اساتید دانشگاه، تربیت معلم، معاونان و کارشناسان زبده آموزش و پرورش بود. اعضای این اتاق فکر حدود۲۰ نفر بودند وریاست آن با انتخاب خودشان آقای دکتر مهر محمدی بود. یکی از نتایج تشکیل این اتاق فکر، برگزاری همایش بزرگ «مهندسی اصلاحات در آموزش وپرورش» ودر نتیجه آن به وجود آمدن «منشور اصلاحات آموزش و پرورش»بود. این منشور در واقع راهنمای عمل من در این وزارتخانه بود. مدتی که طول کشید از دل این متن، گام هایی برای تنظیم سند ملی آموزش و پرورش برداشته شد. هدف از این سند، درگیر کردن همه ارگان های موثر، تصمیم ساز و تصمیم گیر کشور در امر تعلیم و تربیت بود. بحث این سند این بود که تعلیم و تربیت، تنها وظیفه یک وزلرتخانه نیست. بلکه ارگان ها و نهادهایی چون صدا و سیما، وزارت ارشاد، مطبوعات، سینما، حوزه، خانواده و غیره نیز در این امر مهم مسئولیت و سهم دارند و باید نقش درستی ایفا کنند و جایگاه نظام تعلیم و تربیت در سیستم تصمیم گیری کشور باز نگری شود وارتقا یابد. به عبارتی ملی بودن این سند به معنی فرا بخشی بودن آن است که برای تحقق مناسب اهداف تربرت منابع و سرمایه انسانی کشور بر بخشهای دیگر هم اشراف و نظارت داشته وهدایتگر آنها باشد. نه یک سند درون بخشی.
با تصویب دولت مقرر شد سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به عنوان یک ارگان فرابخشی متولی تنظیم این سند شود. اما ۶ ماه بعد دیدیم که این سازمان هیچ کاری روی این سند نکرده است. ریاست محترم سازمان هم اعلام کرد توان تدوین این سند را ندارند و این کار باید بر دوش خود وزارت آموزش و پرورش باشد.من با این که موافق نبودم ولی چون زمان همینطور داشت از دست می رفت قبول کردم که تولید کننده این سند، خود آموزش و پرورش باشد. در تنظیم این سند مرحوم جناب آقای دکتر حبیبی و عده ای از شخصیت های برجسته دانشگاهی و صاحب نظراین حوزه، همکاری کردند ولی با عوض شدن دولت و انتصاب جناب آقای فرشیدی به سمت وزیر آموزش و پرورش این طرح و تنظیم سند به طور کامل متوقف شد.
در همان دوران در وزارت آموزش اتفاقی افتاد که شاید در تاریخ بی نظیر باشد. این اتفاق افزایش حقوق معلم ها به گونه ای بود که حقوق این قشر، در این ۴ سالی که من آنجا بودم به طور متوسط سالانه ۸ درصد بیشتر از تورم کشور بود. البته افرادی مثل حاجی بابایی، معلم ها را تحریک می کرد و آنها را به کف خیابان ها می آورد
ایرنا: چرا فرشیدی تنظیم و اجرای این سند را متوقف کرد؟
حاجی: این ها فکر می کردند هر کاری زمان خاتمی شده، بد است. مدتی بعد که علی احمدی جایگزین فرشیدی شد من برای نماینده ایشان نامه نوشتم و خواهان اجرای این سند شدم. ایشان هم پذیرفت و از نظرات مختلف متخصصین نیز استفاده کرد و این سند به نام «سند تحول آموزش و پرورش» تدوین و در زمان آقای حاجی بابایی پایان یافت و به اجرا گذاشته شد که هم به لحاظ اهداف اولیه وهم محتوا وعنوان با سند ملی وفرا بخشی مغایر وسندی کاملا درون بخشی است. ببینید هر جا در دنیا قدم های رشد و توسعه برداشته شده اول سراغ آموزش و پرورش رفته اند. ما هم باید چنین کنیم.
علاوه بر این در همان دوران در وزارت آموزش اتفاقی افتاد که شاید در تاریخ بی نظیر باشد. این اتفاق افزایش حقوق معلم ها به گونه ای بود که حقوق این قشر، در این ۴ سالی که من آنجا بودم به طور متوسط سالانه ۸ درصد بیشتر از تورم کشور بود. البته افرادی مثل حاجی بابایی، معلم ها را تحریک می کرد و آنها را به کف خیابان ها می آورد.
ایرنا: شما دو دوره در روزنامه همشهری مدیرعامل بودید. از آنجا چه خبر؟
حاجی: در دوره اول، همشهری به عنوان یک روزنامه با شکل و شمایل و محتوای جدید مطرح شد. این روزنامه تحولی در عرصه روزنامه نگاری کشور ایجاد کرد. صفحه آرایی و رنگ و قطع این روزنامه بسیار با قیافه عبوس روزنامه هایی مثل کیهان تفاوت داشت. همشهری برخلاف بسیاری از روزنامه های آن موقع صبح منتشر می شد. این روزنامه رکورد تیراژ مستمر را شکست و شمارگان آن به ۴۶۰ هزار نسخه در روز رسید.
ایرنا: و دور دوم مدیرعاملی شما بر موسسه همشهری چگونه سپری شد؟
حاجی: در دوره قالیباف هزینه تولید و پرسنل روزنامه به شدت افزایش یافته بود و از طرفی تیراژ آن کم شده بود.
ایرنا: مسائل نادرست مالی هم در دور دوم وجود داشت؟
حاجی: بله. از بارزسی کل کشور به موسسه هشمهری آمد و طبق گزارشی که تهیه کردند ابهاماتی در برخی پرداخت ها و خریدهای روزنامه وجود داشت. مسائل مالی هم بود از بازرسی کل کشور به موسسه همشهری آمدند و یک گزارش تهیه کردند ابهاماتی در برخی پرداخت ها و خریدها بود. از طرفی در موسسه ای که با ۵۰۰ نفر می شد که اداره اش کرد سه هزار نیرو جذب کرده بودند.