بی همه چیز به دلیل پارهای ملاحظات فرامتنی بستر داستانش را در سال های دهه ۵۰ روایت می کند اما المانهای موجود در اثر این قصه را به عنوان یک مضمون تکرار شونده در همه دوران های حاضر در زمانه امروز قابل تسری و بسط قرارداده است.
قصه آدمهایی که از عشق به نفرت و از جمع گرایی به فرد محوری رسیده اند و در این میان آنچه این تغییر را در خلق و خو و هویت مردمان آن دیار (که درکلیت برآیندی از مجموعه مردمان یک شهر یا را کشور نمایندگی می کند) رقم میزند؛ مادیات و ارتقای منافع شخصی ست.
بی همه چیز در بخشهایی مالنا را نیز در یاد می آورد اما نکته قابل توجه تلاش قرایی در بومی و ایرانیزه کردن منبع اقتباس متناسب با جامعه ماست که علی رغم برخی کاستی ها در مجموع به دستاورد مناسبی دست می یابد که بخش اعظمی از این توفیق را مرهون گروه بازیگران فیلم می توان به حساب آورد که اکثریت آنها با شمایلی آشنایی زدایانه مقابل دوربین قرارگرفته اند.
گذشته از حضور بایسته پرویز پرستویی، هدیه تهرانی و باران کوثری که غافلگیر کننده اند اما بی همه چیز یک بازی درخشان و در خاطر ماندنی را از پدرام شریفی به یادگار خواهد گذاشت تا نقطه عطفی در کارنامه اش قلمداد شود.
بی همه چیز اگر چه مشابه مجموعه قابل توجهی از محصولات سینمای ایران در قالب فیلم های اجتماعی دسته بندی می شود اما به سبب ویژگیهای متمایز شونده از جمله اقتباس، تغییر لوکیشن به فضایی غیر شهری و نگاهی متفاوت در مواجهه قدرت و ضعف، ثروت و فقر و عدالت، فیلمی نامتعارف در پهنه بی شمار آثار اجتماعی سینمای ایران محسوب میشود.