تهران- ایرنا- نفوذ تفکر و فلسفه نئولیبرال به عرصه هنر، با تحریف دید ما به هنر و آثار هنری باعث شده این آثار بعد زیبایی‌شناسانه و معنوی خود را از دست بدهند و به یک کالای مادی تبدیل شوند.  

به گزارش گروه فرهنگی ایرنا اسکات ری‌برن (Scott Reyburn) روزنامه‌نگار انگلیسی حوزه هنر و سرگرمی با انتشار یادداشتی در روزنامه هنر چاپ لندن نوشت: حراج‌های هنری زمانی به تئاتر تشبیه می شدند اما حالا حراج‌های زنده و برخط ساتبیز، کریستیز و فیلیپس بیشتر به مسابقه‌های تلویزیونی لوکس شباهت دارند. هنر به کالای پولی تبدیل شده است، هنرمندان برندهای تجاری هستند که براساس قیمت دسته‌بندی می‌شوند و مجموعه‌داران براساس قدرت و نفوذشان. دنیای هنر به داده‌ها خلاصه شده، داده‌هایی از جنس اسامی و اعداد. هنرمندان تا سطح برنده یا بازنده بودن پایین آورده شده‌اند و البته بیشترشان هم بازنده هستند.

آسان می‌توان به این پدیده به عنوان نوعی پیشرفت ناگزیر و اجتناب ناپذیر نگاه کرد مثل وقتی که رایانه ها جایگزین ماشین‌های تحریر شدند اما حقیقت آن است که دنیای هنر یکی دیگر از آن قلمروهای فعالیت انسانی است که توسط ایدئولوژی نئولیبرالیسم دگرگون شد. فلسفه‌ای که از اوایل دهه ۸۰ میلادی کم و بیش به حیات سیاسی و اقتصادی در انگلستان، آمریکا و برخی دیگر از کشورهای جهان شکل داد.

نئولیبرالیسم که بر نظریه‌های فردریش فون هایک اقتصاددان اتریشی (۱۹۹۹-۱۹۹۹) بنا نهاده شده و از دهه ۵۰ تا ۷۰ میلادی توسط همکاران اقتصاددانش در دانشگاه شیکاگو اصلاح شد، در باطن می‌کوشد قضاوت ذهنی انسان را با ارزشگذاری عینی و اقتصادی جایگزین کند. یا همانطور که ویلیام دیویس استاد اقتصاد سیاسی کالج گلداسمیت لندن در مطالعه سال ۲۰۱۴ خود با عنوان محدودیت‌های نئولیبرالیسم می‌نویسد، نئولیبرالیسم یک نظریه فکری است که به دنبال توهم زدایی از سیاست از راه اقتصاد است.

تأثیرات چشمگیر این نوع توهم‌زدایی طی چهار یا پنج سال گذشته در دنیای سیاست انگلیس و آمریکا به وضوح آشکار شد اما در این مدت به نقش اقتصاد در از سکه انداختن ارزش فرهنگ، به ویژه فرهنگ بصری یا دیداری، کمتر توجه شده است.

به گفته دیویس، تبدیل کیفیت به کمیت، جایگزینی ارزش‌گذاری نقادانه با ارزش‌گذاری اقتصادی و فنی، تعیین سیستم قیمت و بها به عنوان کارشناس و تصمیم‌گیرنده نهایی، تبدیل موسسات به بازار و افراد به رقیبان یکدیگر، همگی از مشخصه‌های دیدگاه نئولیبرال درباره جامعه کارآمد و مولد هستند. بخش عمده آنچه که در حال حاضر در دنیای هنر می گذرد نیز تحت تاثیر همین دیدگاه است.

قضاوت درباره ارزش هنر

متیو ونگ (Matthew Wong) نقاش خودآموخته کانادایی که در سال ۲۰۱۹ خودکشی کرد و حالا آثارش در حراج‌های هنری به فروش گذاشته می‌شوند را در نظر بگیرید. پایگاه داده Artprice از اتاق‌های حراج نشان می‌دهد سال گذشته هشت مورد از منظره نگاری‌های وی بالای ۱ میلیون دلار چکش خوردند. تابلوی رودخانه در غروب (River at Dusk) از وی که در حراجی ۳ دسامبر (۱۳ آذر ۹۹) فیلیپس در هنگ‌کنگ به قیمت ۴ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار فروش رفت، در صدر این فهرست قرار دارد.

همیشه در برخورد با یک اثر هنری این سوال ایجاد می‌شود که چه چیزی آن را جالب می‌کند. تابلوی رودخانه در غروب برای اکثر مردم نه به دلیل ارتباط هنری-تاریخی که با ون گوگ و هاکنی دارد بلکه صرفا چون اثر متیو ونگ بوده و به قیمت باورنکردنی ۴ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار فروخته شده، جذاب است. به عبارت دیگر، تحسین زیبایی شناختی و ارزش‌گذاری نقادانه این اثر در درخشش ارزش مادی بالای آن رنگ می‌بازد.

بورس دیجیتال

آنچه هایک و استادان دانشکده اقتصاد شیکاگو درباره قرن بیست‌ویکم پیش بینی نکرده بودند این است که نیروهای نئولیبرالیسم توسط فناوری‌های نوین تقویت شده و شتاب می‌گیرند.

وبسایت‌هایی چون آرت نت، آرت پرایس و آرت تاکتیک در کنار سایت‌های سه حراج‌خانه بزرگ دنیا، دنیای هنر را به یک بورس دیجیتال تبدیل کرده‌اند. البته هنوز گروه کوچکی از متصدیان، منتقدان وکارشناسان وجود دارند که به ارزش‌گذاری‌های خود که به ملاحظات تجاری آلوده نیستند، افتخار می‌کنند. اما بقیه چه بخواهند و چه نخواهند، از منشور قیمت به هنر نگاه می‌کنند.

سوال اینجاست که سرانجام این مسیر به کجا می‌رسد. یووال نوح هراری در کتاب انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، آینده‌ای تکنوکرات یا فن‌سالارانه را برای جهان پیش بینی می‌کند که در آن سیاست از چشم اندازهای بزرگ محروم خواهد شد و سیاستمداران به مجریان صرف تنزل درجه پیدا می‌کنند.

به باور هراری، انسان‌ها در این آینده به الگوریتمی تبدیل می‌شوند که صرفا نسخه‌هایی از خود را تولید می کنند و دیگر به جست‌وجو و یافتن معنا در درون خود نیازی نخواهند داشت. زندگی به طور خودکار توسط سیستم های کارآمد پردازش داده اینترنتی کنترل می شود و جریان اطلاعات به معنای زندگی تبدیل خواهد شد.

آیا هنر دوام می‌آورد؟

 با دیدن این کدگذاری‌های دیجیتال، دست اندرکاران دنیای هنر نگران و مشوش با خود تکرار می کنند که مردم همیشه و تحت هر شرایطی به هنر احتیاج خواهند داشت.

اما آیا واقعا اینطور است؟ در اقتصادهای نئولیبرال مبتنی بر داده‌ که علوم انسانی ارزش پایینی دارد، آیا امکان دارد فرم‌های ارزنده هنر، ادبیات و فرهنگ از مد بیفتند درست همان‌طور که آموزش عالی در امپراتوری بیزانس در قرن هفتم از مد افتاد؟

همانطور که وارن تردگولد (Warren Treadgold) در کتاب تاریخ مختصر بیزانس می نویسند: در آن زمان هیچکس برای آموزش عالی که نه روحی را نجات می‌داد، نه شکمی را سیر می‌کرد، نه پول می‌ساخت و نه در جنگ پیروزتان می‌کرد، ارزش چندانی قائل نبود.

اما در این نقطه از زمان، با وجود همه‌گیری کرونا و بحران‌های اقتصادی ناشی از آن، هنر همچنان درآمد بالایی را نصیب گروه کوچکی از هنرمندان، دلالان و تجار می‌کند.

بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ این باور نئولیبرال را که بازار سازوکاری بی عیب و نقص و خود اصلاح کننده است که می تواند به طور کارآمد همه جنبه های زندگی انسان را مدیریت کند به معنای واقعی کلمه زیرسوال برد. اما در آن زمان هم در نبود جایگزین‌های کارآمد، دولت‌ها صدها میلیارد دلار از خزانه عمومی را صرف نجات سیستم بانکی و جبران ضررهای بخش مالی کردند و از این طریق ارزش دارایی ها، نابرابری درآمد و در نهایت قیمت آثار هنری را افزایش دادند.

ممکن است به نظر در ظاهر هیچ جایگزینی برای الگوی نئولیبرال تقویت‌شده با فناوری وجود نداشته باشد. اما جنبش جان سیاهپوستان اهمیت دارد موفق شد گفتمان سیاسی و دولت در آمریکا را تغییر دهد و امروز هنرمندان سیاه پوست بیشتر از هر زمان دیگری در دنیای هنر ارزش و اهمیت دارند. از دیگر سو، شبکه اجتماعی اینستاگرام نیز یک نیرو و ابزار خوب برای دمکراتیزه کردن اقتصاد هنر است.