در ادامه یادداشت ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ روزنامه آرمان ملی به قلم حشمتالله فلاحتپیشه تحلیلگر مسایل بینالملل می خوانیم: درست است که مقامات دولت آمریکا اعلام کردند قبل از بازگشت به برجام سعی میکنند که مواضعشان را با مواضع متحدان اروپایی خودشان تطبیق دهند ولی واقعیت قضیه این است که نوع رفتاری که فرانسه شکل داد و خروج برخی بازیگران منطقهای مثل عربستان از حالت انفعال و تلاش برای فعالیت در حوزه مناسبات بین ایران و غرب، باعث شده که شرایط تازهای شکل بگیرد. میبینیم که برای اولین بار در طول سالیان اخیر است که عالیترین سیاسی فرانسه، امانوئل ماکرون رسما بدون اینکه کسی از ایشان دعوت کند، اعلام میکند که حاضر است میانجیگری را برای احیای برجام بپذیرد. یعنی به عبارتی، فرانسه میخواهد این نقش را بازی کند ولی وقتی که ماکرون اعلام کرد، عربستان هم باید در برجام مدنظر قرار بگیرد، معنایش این بود که کشورهایی مثل فرانسه سعی میکنند برجام را که یک رژیم منع اشاعه بینالمللی است از کانال منافع ملی خودشان رد کنند. شرایط برجام به حدی فراتر از شرایط ملی کشورهاست که به هیچ وجه نباید محدود به منافع ملی کشورها و بازیگرانی مثل فرانسه شود.
پس نتیجه اینکه بازگشت به برجام نیازی به میانجی ندارد بلکه تنها موضوع این است که شبیه به جلسات مشترکی که آقایان ظریف و صالحی، وزیر خارجه و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران با دو همتای آمریکایی خودشان برای نگارش آخرین متن برجام قبل از امضا داشتند، چنین مذاکراتی نه در سطح کلان حداقل در سطح کارشناسی لازم است که ایران و آمریکا به تعهدات برجامی خودشان بازگردند. میبینیم که مواضع کاملا تکراری شده و ایران و آمریکا سعی میکنند از موضع استغنا صحبت و طرف مقابل را به اینکه گام اول را بردارد، ترغیب کنند ولی در عمل بازگشت به برجام شکل نمیگیرد. البته اتفاقهایی افتاده که بخشی از این اتفاقات را میشود گفت جنبههای منفی و بخشی جنبههای مثبت را تقویت میکنند. آنچه تقویتکننده جنبههای منفی است، درواقع محافظهکاری است که بر سیاست خارجی آمریکا در این شرایط حاکم شده.
با اینکه ترامپ عضو جریان محافظهکار در آمریکا بود، کاملا رادیکالی از برجام خارج شد ولی برجام که محصول دولت دموکراتهاست و اتفاقا محصول همه کسانی است که الان مقام معاونت پستهای کنونی خودشان را در زمان امضای برجام داشتند و الان به ریاست آن پستها رسیدند، دلیلی بر این تعلل وجود ندارد و معنای این تعلل توجه به منافع دیگرانی است که این دیگران همواره سعی کردند نقش منفی را در دیپلماسی بازی کنند. یک جنبههای مثبتی هم وجود دارد که در جنبههای مثبت به دو موضوع اشاره میکنم: یکی ارائه ماموریت به آقای بلینکن و آقای مالی برای اینکه تیم مذاکرهکننده با ایران را معرفی کنند و تیمی که عملا گام عملی را برای احیای برجام بردارد و دوم، تعدیل کلی شرایط تحریمی ایران یعنی چون فضای تحریمهای ترامپی از بین رفته و آن زنجیره تحریمی سخت ترامپ شکسته، عملا نوعی بازگشت به حوزه تحریمهایی است که توسط آقای ریچارد نسیو در زمان اوباما تحت عنوان تحریمهای ایران شکل گرفته بود که این تحریمها، تحریمهایی است که در حد تحریمهای ترامپ وحشیانه نیست و یک فضایی را ایجاد میکند برای اینکه ایران بتواند معاملات اقتصادی خود را نشان دهد. لذا در عمل هم نوعی شرایط مثبت شکل گرفته ولی بههیچوجه، نه دادن ماموریت به بلینکن و رابرت مالی برای معرفی تیم مذاکرهکننده با ایران کار کافی به حساب میآید و نه تعدیل شرایط تحریمی که اینها هیچکدام کفایت میکند، درحدی که تحت عنوان تحریمزدایی از آن یاد شود.
اگر کاهش تحریمها تا زمانی که بودجه در مجلس درحال بررسی است، انجام شود اثر مثبتی را در سیاست خارجی ایران خواهد داشت ولی اگر دولت و مجلس مجبور شوند که بودجه را براساس شرایط تحریمی سال جاری ببندند، آن موقع ایران دیگر بهراحتی به آن برجامی بازنمیگردد که توسط محافظهکاری بایدن و منفعتطلبی بازیگرانی مثل ماکرون شکل بگیرد. دیگر برای ایران آن برجام، برجام گذشته نیست و امیدوارم سیاستمداران غربی به این موضع عملگرایانه نگاه کنند ولی در کل باید بدان اشاره کنم که وقتی گردوغبار بعد از کنار رفتن ترامپ نشست، خودبهخود الان برجام به عنوان یک اولویت بینالمللی دارد خودش را به دیگر مسائل بینالمللی تحمیل میکند؛ طوری که مقامات سیاسی کشورهای مختلف سعی کردند حوزه مسائل ملی خودشان را مطرح کنند، مجبور هستند راجع به برجام موضع بگیرند.
به عنوان مثال، روسیه اعلام کرد که حاضر است در احیای برجام همکاریهای بیشتری را با کشورهای غربی داشته باشد. در آمریکا تیم مذاکرهکننده مشخص شده و آقای ماکرون در فرانسه رسما اعلام میکند که حاضر است میانجیگری امینی داشته باشد و این تعدد موضعگیریها نشان میدهد که برجام به حدی ریشهدار بوده که الان کسی نمیتواند به آن بیتوجه شود و دیر یا زود باید شاهد احیای برجام باشیم. ولی جامعه جهانی حتما باید به ایران حق دهد که تا آن زمان برنامههای خودش را بهصورت مسالمتآمیز پیش ببرد.
ولی یک واقعیتی وجود دارد که برخلاف یکسری مواضع تندروانهای که در ایران شکل میگیرد، تحت عنوان خروج از انپیتی یا تعدیلشدهتر از آن، پایان دادن به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی یا پایان دادن به ماموریت بازرسان، این موضعگیریها حتی دست آن بخش از سیاستمداران آمریکایی را خواهد بست که سعی میکنند روند دیپلماسی را احیا کنند. بازهم اشاره کلیتری میکنم که واقعیت این است که دولت بایدن با دولت ترامپ متفاوت است. همین موضعی که در برابر عربستان رسما اعلام کرد که آمریکا دیگر از ائتلاف به رهبری عربستان در یمن حمایت نمیکند، نشاندهنده تحولات تازه است. همین انتظار کشنده نتانیاهو برای گرفتن تماس از بایدن که هیچوقت از زمانی که او سوگند یاد کرد، از کنار تلفن تکان نخورده، نشان میدهد که تغییرات تازهای شکل گرفته. نباید تندرویهایی در داخل شکل بگیرد که یکسری اشتباهات رادیکالی باعث شود که کیک آشتی بین همدستان ترامپ با دولت جدید آمریکا از این محل پخته شود.