تهران- ایرنا- ترجمه جدیدی از رمان «خزان» نوشته «آلی اسمیت»، نویسنده نام‌آشنای اسکاتلندی به قلم «آرمین کاظمیان» به بازار کتاب آمد.

آلی اسمیت (Ali Smith‎) متولد ۱۹۶۲ نویسنده، نمایشنامه‌نویس و روزنامه‌نگار اسکاتلندی برنده جوایز ادبی مهمی ‌چون جایزه‌ ادبی کاستا بوک، جایزه ادبی گلداسمیت، جایزه‌، ادبیات داستانی هم‌چنین فینالیست جایزه‌ی ادبی فولیو و جایزه جرج اورول بوده‌است. اسمیت در سال ۲۰۰۷ به عضویت انجمن سلطنتی ادبیات درآمد و در سال ۲۰۱۴ برای خدماتش به ادبیات، نشان امپراتوری بریتانیا را دریافت کرد. الی اسمیت تنها نویسندهٔ دنیاست که تاکنون توانسته چهار بار فینالیست جایزه ادبی من بوکر شود.

وی دانش‌آموخته ممتاز در میان رده دانشجویان هم‌دوره خود در دورشته زبان و ادبیات انگلیسی (۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵) از دانشگاه دولتی ابردین اسکاتلند در مقطع کارشناسی ارشد است، اسمیت سپس برای تحصیل در مقطع دکتری (۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰) رشته مدرنیسم آمریکا و ایرلند به کالج نیوهم در دانشگاه کمبریج رفت و همزمان نویسندگی را با نمایشنامه‌نویسی آغاز کرد و در انتها تحصیلات خود را نیمه‌تمام گذاشت. اسمیت غیر از نویسندگی و روزنامه‌نگاری سابقه کارهای مختلفی از جمله پیش‌خدمت رستوران و راهنمای گردشگری همچنین تدریس در رشته های ادبیات امریکا، انگلیس و ایرلند را نیز در دانشگاه استرثکلاید شهر گلاسکو نیز دارد. وی از سال ۱۹۹۵ و تقریبا ۱۰ سال بعد از اینکه نویسندگی را شروع کرده بود،  به نویسنده‌ای تمام‌وقت تبدیل شد با انتشار اولین کتابش که مجموعه‌داستانی بود به نام عشق آزاد و دیگر داستان‌ها.

وی از سال ۲۰۱۶ نوشتن چهارگانه فصلی خود را تحت عنوان کلی وضعیت ملت و با نام اصلی خزان یا پاییز آغاز کرد و سپس با زمستان (۲۰۱۷)، بهار (۲۰۱۹) و تابستان (۲۰۲۰) پی گرفت. خزان که اولین حلقه از این زنجیره‌ چهارحلقه‌ای بود بعد از همه‌پرسی جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا به سرعت نوشته و منتشر شد اولین رمان برگزیتی نام و در فهرست کوتاه و بلند جایزه بوکر نیز قرار گرفت.

استقبال منتقدان و روزنامه‌ها از خزان موجب اقبال عمومی و فروش خوب این اثر نیز شد و چندان تعجبی ندارد که تاکنون دست‌کم ۳ ترجمه از خزان به بازار آمده است و از سال ۱۳۹۸ علاقه‌مندان به آثار اسمیت می‌توانستند این کتاب را با ترجمه‌های دیگری بخوانند.

بخش اصلی رمان خزان، روایت رخدادهای زندگی دختری به نام الیزابت و گفت‌وگو و تأملات او با پیرمردی به نام دنی است. سیر روایت رمان بین کودکی و جوانی الیزابت و میان‌سالی و پیری دنی در نوسان است؛ سیری غیرخطی اما در خدمت طرح کلی داستان. علاوه بر این‌ها، بخش قابل‌توجهی از روایت را گفت‌وگوهای درونی شخصیت‌ها با خودشان تشکیل می‌دهد؛ به این معنی که خواننده از گفت‌وگو، کلنجار یا متقاعدشدن شخصیتی با «من» درونی خود آگاه می‌شود.

جدا از فرم کتاب، نام‌بردن از شخصیت‌های معروف، نقاشی‌های مطرح و اشاره به رخدادهای سیاسی‌اجتماعی، از روش‌های بینامتنی مؤلف است که گویی خوانندۀ هوشیارش را در نوعی روایت موازی با رویدادهای داستان کشانده‌است. طنز ظریفِ شخصیت‌ها و نقدهای اجتماعی موجز نیز از دیگر ویژگی‌های محتوایی کتاب است.

به‌طور کلی، جدا از تأثیر نوع روایت داستان در پرداختِ شخصیت‌های قصه و آنچه گفته شد، در بخش‌هایی از این اثر با تغییر ِ ماهوی شخصیت‌ها در ساحتی استعاره‌ای مواجه‌ایم؛ تغییراتی که از نوعی گیاه‌شوندگیِ رؤیاگونۀ شخصیت‌ها حکایت می‌کند. به این شکل که شخصیت‌های داستان در میانه‌های یک تخیل ِروان در طول قصه، به گیاهی تبدیل می‌شوند و از اندام‌شان شاخه و برگ‌هایی روییده می‌شود.

آلی اسمیت با تخیلی معتدل، جریان روایت را برای مخاطب باورپذیر کرده‌است. او در مقام آفریننده رؤیا، توانسته به  نیازها و خواست‌های شخصیت‌های داستان، صورت و محتوایی نمادگونه بدهد که خواننده بدون مقاومت با جریان رونده و سیال داستان همراه شود. 

در خزان با تکه‌پازل‌های روایتی مواجه‌ایم که در لایه‌های ژرفِ معنایی داستان به روان‌های فردی و خیالپردازی‌های شخصی محدود نمی‌شود. گویی مؤلف آن گروه از مکانیزم‌های روانی را در بزنگاه‌هایی به تصاویر شخصیت‌ها می‌افزاید که درنهایت معناهای خصوصی اسطوره‌ای‌اندیشیدن را به قلمرو معناهای همگانی کشانده‌است.

تبدیل شدن انسان به گیاه در خزان

تبدیل‌شدن انسان به گیاه یا رشد و تولد از گیاهان هم از مولفه‌های خزان است. مثل اینجا: دنیل از بالکن جایگاه، یکی از  دست‌های دختر را می‌بیند؛ دستی که روی نردۀ جایگاه شهود است. می‌بیند که دست، از جوانه‌ها و غنچه‌هایی کوچک پوشیده می‌شود. غنچه‌ها باز می‌شوند. برگ‌هایی از انگشتانش بیرون می‌زنند. قاضی به او پیشنهاد می‌کند که در طول شب وقت بگذارد و روایتی از قضیه را به‌دقت بررسی کند که تصمیم گرفته‌است امروز آن را به دادگاه بگوید. یک چشم‌برهم‌زدن. (ص. ۸۶)

یا اینجا دنیل گفت: «باشه، منم یک نفر رو انتخاب می‌کنم که به شکل یک درخت، تغییر قیافه داده.» الیزابت گفت: « به شکل چی؟ نمی‌شه. شما باید یک چیزی بگین؛ مثلِ یک مردِ دیگه با یک تفنگ دیگه.» دنیل گفت: « واسه چی مجبورم؟» الیزابت گفت: « چون این یک جنگه.» دنیل گفت: « خب من می‌خوام یک چیزهایی هم وارد این داستان بکنم، پس شخصی رو انتخاب می‌کنم که لباس درختی پوشیده.» (ص. ۱۰۴) 

این اسطوره در ادبیات فارسی سابقه دارد و در اسطوره‌های دیگر ملل نیز می‌توان سراغی از آن گرفت. دربارۀ ادبیات فارسی، می‌توان قدیمی‌ترین نمونۀ آن را به متون اوستایی مرتبط دانست در بخش بندهشن، ازدواج مشی و مشیانه به عنوان گیاهانی که اولین مولدهای نوع بشر محسوب می‌شدند. پس از آن دربارۀ اسطورۀ سیاوش و روییدن گیاه از خون او در شاهنامه و...

همان‌طور که پیشتر گفته شد، دربارۀ کتاب خزان، با ساختاری استعاره‌ای از رؤیای شخصیت‌های کتاب مواجه‌ایم. یکی از نقطه‌های عطف این ساحت استعاره‌ای و تلفیق خیال و واقعیت، در بزنگاه‌هایی است که شخصیت‌های داستان با روییدن گیاه از اعضای‌شان به این اثر خاصیتی اسطوره‌ای بخشیده‌اند. در فرهنگ اشارات و تلمیحات نوشته سیروش شمیسا، از گیاه و زن، به عنوان دو کهن الگوی اساسی در متون اساطیری یاد شده‌است. 

کتاب خزان، نوشتۀ آلی اسمیت و با ترجمۀ آرمین کاظمیان در ۲۱۲ صفحه اخیرا توسط نشر روزبهان به بازار کتاب آمده است.