به گزارش یکشنبه ایرنا، این دو نویسنده بر این باورند که راهبرد کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طول چند دهه گذشته براساس دفاع و بر مبنای دو متغیر به حداکثر رساندن نقش ایران در منطقه و موازنه سازی در برابر رقبا و دشمنان استوار بوده است.
مقاله اضافه می کند: این روند که با پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص تسخیر سفارت آمریکا، قطع روابط تهران- واشنگتن و تجاوز عراق به ایران آغاز شده است، تا به امروز ادامه یافته و تا هنگامی که روابط خصمانه واشنگتن-تهران و دشمنی ها با ایران ادامه پیدا کند، تغییری در این روند به وجود نخواهد آمد.
مقاله می نویسد: در واقع در طول بیش از ۴۰ سال گذشته جمهوری اسلامی ایران تلاش کرده است با بهره گیری از این دو عامل، امنیت و قدرت خود را در منطقه تقویت کند. بسط نقش و توان منطقه ای این امکان را به جمهوری اسلامی ایران میدهد تا قدرت خود را به حداکثر رسانده تا امکان به چالش کشیدن تهدیدات آمریکا و چانه زنی بر سر مسائل فی مابین با رقبای منطقه ای و دشمنان را پیدا کند. تهران برای بسط نفوذ خود، سیاست های مختلفی همچون حمایت از: سوریه، بازیگران غیردولتی یا نیمه دولتی و جنبش هایی همچون حزبالله، حماس، جهاد اسلامی، حوثی ها و حشدالشعبی؛ را دنبال نموده تا در رسیدن به اهدافش موفق شود.
نویسندگان افزودند: از طرف دیگر موازنهسازی در برابر رقبا و دشمنان، متغیر دیگری است که از مولفه های مهم راهبرد کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. این موازنه سازی هم داخلی است و هم بینالمللی. در واقع از آنجایی که بازیگران نظام بینالمللی باید خودیار باشند و دوست امروز شما ممکن است دشمن فردای شما باشد، تهران ابتدا سعی کرده تا از ظرفیتها و پتانسیلهای داخلیش برای موازنهسازی در برابر رقبا استفاده کند.
شواهد گوناگونی دال بر این ادعا وجود دارد. تمام پیشرفتهای علمی، تکنولوژیک و نظامی در طول سالیان گذشته میتوانند شاهد این مدعا باشند. این روند از دوران جنگ تحمیلی صدام علیه ایران آغاز شد. در آن هنگام تهران برای مقابله با تجاوز صدام، نیازمند افزایش توان نظامی و لجستیکی خود بود. با توجه به تحریمهای تسلیحاتی آمریکا و اکثر قدرت های جهانی علیه ایران، امکان دستیابی به تسلیحات در بازار بینالمللی وجود نداشت.
در نتیجه این روند تهران به این مهم دست یافت که باید بیش از پیش به توان و ظرفیت داخلی خود تکیه کند. بدین ترتیب کشور در طول دوران جنگ و به خصوص پس از آن شروع به سرمایه گذاری در زمینه های مختلف علمی- تکنولوژیک و نظامی کرد. روندی که تا به امروز ادامه داشته است. با این حال، اگر بخواهیم به مثالهایی روشن از توان موازنه سازی ایران اشاره کنیم میتوانیم از به زمین نشاندن پهپاد پیشرفته آمریکایی RQ-۱۷۰ در سال ۲۰۱۱ میلادی نام ببریم. یا ساقط کردن پهپاد آمریکایی در سال گذشته که غیرقانونی وارد مرزهای سرزمینی ایران شده بود.
موسویان و چیت سازیان ادامه دادند: اما مثال مهم دیگر در این زمینه پیشرفتهایی است که کشور در طول سالیان گذشته، البته با صرف هزینههای بسیار، در زمینه صنعت هستهای داشته است. در واقع هرچند ایران بمب هستهای ندارد اما توان ایران در غنیسازی اورانیوم و پیشرفتهای بومی هستهای سبب شده رقبا و دشمنان ایران این توانمندی تهران را در محاسبات خود منظور دارند. مهم تر این که جامعه جهانی و در راس آن ابرقدرتها را وا داشته تا با ایران بر سر برنامه هستهایش مذاکره و طرفین امتیازاتی را به یکدیگر بدهند. این امر در ماجرای برجام و تعهداتی که دو طرف بر سر برنامه هستهای ایران پیدا کردند به خوبی مشاهده شد.
اما از سوی دیگر همزمان با استفاده از ظرفیتهای داخلی خود برای موازنهسازی، تهران تلاش میکند تا روابط خود را با قدرت های بینالمللی بلوک شرق همچون چین و روسیه گسترش دهد. در واقع به دلیل این که ایران قدرتی منطقهای محسوب میشود و برای این که بتواند در برابر بزرگترین قدرت جهانی یعنی ایالات متحده یارای مقابله و موازنه سازی داشته باشد، درصدد بوده از ظرفیت کشورهایی همچون چین و روسیه و حتی در مقاطعی اتحادیه اروپا استفاده نماید. شاید نمونه اخیر آن تلاش ایران برای بستن پیمان راهبردی ۲۵ ساله با چین و همچنین تحکیم روابط با روسیه و تمدید مراودات راهبردی با این کشور است که در اظهارات محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران به آن اشاره شد.
در مجموع باید گفت که در طول چهل سال گذشته علیرغم تمام فشارهای آمریکا، نقش و نفوذ منطقه ای و توان موازنه سازی ایران در برابر رقبا و دشمنان اگر بیشتر نشده باشد، کمتر نشده است.
به عقیده این دو نویسنده، آنچه از نظر نباید دور بماند این است که جمهوری اسلامی ایران چه در دوران مدیریت جریان اصولگرا، یا جریان اصلاح طلب و یا جریان اعتدال گرا، در مقاطع مختلف تلاش کرده تا با حسن نیت، به روند تخاصم با آمریکا خاتمه دهد. تلاشهایی که تا به امروز نتایج ملموسی در بر نداشته است و هر بار با بدعهدی آمریکا به شکست منتهی شده است. در واقع از همان ابتدای انقلاب و در مقاطع مختلف در طرف ایرانی همواره این اراده وجود داشته تا دشمنی با واشنگتن کاهش یابد اما هر بار با عهدشکنی و خدعه طرف مقابل روبرو شده است.
به عنوان مثال هنگام حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، ایران با همراهی درمبارزه با ترویسم، تمام توان خود را برای سرنگونی طالبان به خرج داد. اما این حسن نیت ایران با پاسخ منفی آمریکا مواجه شد و جرج دبلیو بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا ایران را محور شرارت نامید. همچنین در آخرین مورد، با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا علیرغم تعهد کامل ایران به برجام، واشنگتن سختترین تحریمها را علیه ایران وضع کرد و دشمنی خود را بیش از پیش آشکار و نمایان ساخت. این امر به بیاعتمادی و سوءظن بیشتر رهبران ایران نسبت به آمریکا دامن زده و بهبود روابط دو کشور در آینده را پیچیده و بغرنج ساخته است؛ چالشی که در کوتاه مدت به نظر نمیرسد قابل حل باشد و نیاز به نقشه راهی گام به گام دارد.
موسویان و چیت سازیان نوشتند: برای رفع خصومت، واشنگتن باید ابتدا به برجام بازگردد تا گفت وگوهای چندجانبه با تهران میسر شود. این رویکرد مسیر را برای تعامل بر سر سایر مسائل سیاسی، امنیتی و منطقهای هموار خواهد کرد. برای حل مسائل منطقهای نیاز به ایجاد مکانیسمی است که تمام طرفهای درگیر را پای میز مذاکره نشاند و راه را برای برگزاری انتخابات آزاد در کشورهایی که درگیر جنگ هستند، باز کند.
صلح پایدار درمنطقه بر اساس تحقق "پنج اصل منطقه ای" دست یافتنی است:
۱-عاری سازی منطقه از سلاح های کشتار جمعی و اتخاذ ترتیبات جمعی در مورد سلاح های متعارف،
۲-ایجاد مکانیسمی برا ی حل بحران ها و پیشگیری از وقوع آن،
۳-احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها،
۴- تعهد کشورها به عدم مداخله و عدم تجاوز،
۵-ایجاد مکانیسمی برای همکاری جمعی کشورها جهت تامین صلح و ثبات پایدار و کمک های انسانی همچون آواره گان و بی خانمان ها در منطقه.