تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۵۲

تهران- ایرنا- تحلیلگران اتاق‌های پژوهشی غربی اعتقاد دارند دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» بخش مهمی از قدرت نرم و سخت ایالات متحده را نابود کرد، ضمن آنکه ویروس کرونا هم جایگاه جهانی واشنگتن را زیر سوال برد.

سال‌ها است که گفته می‌شود «هژمونی آمریکا در حال افول است» اما باید به یاد داشت زمان تکمیل این سقوط با توجه به میزان قدرت و پایه های ساختار هژمون متفاوت است. تحلیلگران آغاز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را از انتهای دهه ۱۹۶۰ می دانند که سرانجام فرایند تجزیه قطب شرقی قدرت در ابتدای دهه ۱۹۹۰ کامل شد. در مورد ایالات متحده نیز تحلیلگران اعتقاد دارند شاید ده ها سال با افول آمریکا فاصله داشته باشیم اما تحولات سال های اخیر در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» به ویژه شیوع ویروس کرونا شیب نزولی قدرت و جایگاه کاخ سفید در عرصه های جهانی را تسریع کرده است.

«محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه کشورمان چند روز قبل گفت: آمریکا و آنچه که در دوره ریاست جمهوری ترامپ و وزارت خارجه پمپئو درباره برجام و پایان یافتن تحریم های تسلیحاتی ایران انجام دادند که در نهایت با مخالفت اکثریت اعضای شورای امنیت ملی و مجمع عمومی سازمان ملل مواجه شد، یک درس تاریخی برای آمریکا است و این مخالفت جامعه جهانی در قبال خودکامگی آمریکا در قبال ایران، بدان معنی است آمریکا بعنوان بزرگترین روی زمین نیست و هژمونی آن پایان یافته است.

مقام معظم رهبری نیز روز ۱۳ آبان ۱۳۹۹ یعنی همان روزی که انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا برگزار می شد، در سخنرانی تلویزیونی خود فرمودند: رژیم آمریکا بشدّت دچار انحطاط سیاسی و انحطاط مدنی و انحطاط اخلاقی است. این امپراتوریِ این جوری دیری نخواهد پایید؛ معلوم است که وقتی کار یک سیاست، کار یک رژیم به اینجا رسید، این دیگر خیلی عمر طولانی نخواهد کرد و منهدم خواهد شد.

بسیاری از تحلیلگران می گویند در برخی دوره ها از جمله در زمان ریاست جمهوری «باراک اوباما» سرعت سقوط کم شد اما آمریکا در دوره ترامپ، با سرعت بیشتری بی اعتبار شد.

تضعیف قدرت نرم و سخت آمریکا در دوره ترامپ

موضوع سقوط هژمونی آمریکا بیشتر از یک دهه قبل مطرح شد و بسیاری از اندیشمندان آمریکایی برای جلوگیری از آن نسخه ها پیچیدند و نظریه پردازان در خارج این کشور نیز به بیان ویژگی های دوره پسا آمریکا پرداختند.

«جوزف نای» نظریه پرداز برجسته روابط بین الملل تاکید دارد در حوزه پیشوایی جهان نه تنها قدرت سخت بلکه قدرت نرم هم اهمیتی خاص دارد که حتی مهمتر از دیگر عوامل است. به اعتقاد وی با این حال ارتباط میان این دو مولفه برای حفظ جایگاه برتر یک کشور بسیار ضروری است. وی در این ارتباط قدرت هوشمند را مطرح کرد.

به نظر می رسد در دوره ترامپ بسیاری از مولفه های قدرت سخت و نرم آمریکا از دست رفت. «فارین افیرز» نشریه «شورای روابط خارجی» آمریکا چند ماه قبل در مورد پایان هژمونی یا عبارت دیگر فرسایش و از هم گسیختگی قدرت آمریکا گزارشی را منتشر کرد و چنین آورد: نشانه های گوناگونی در زمینه وجود بحران در نظام جهانی وجود دارد. این امر پس از واکنش نامنسجم بین المللی به بیماری همه گیری کووید ۱۹ و رکودهای ناشی از آن در کنار مطرح شدن دوباره سیاست های ملی گرایانه و بستن مرزهای ملی آشکارتر شد. همه این مسائل نشانه ای از ظهور یک سیستم بین المللی جدید ارزیابی شده است.

در بخش دیگری این گزارش عنوان شده به اعتقاد بسیاری از ناظران این خطرات از سیاست «نخست آمریکا»ی ترامپ ناشی می شود که کاخ سفید را از رهبری جهان کنار گذاشت. حتی پیش از کرونا هم ترامپ از بسیاری از نهادها و اتحادها انتقاد می کرد و بسیاری از توافق ها و سازمان های بین المللی و اتحادیه ها را زیر سوال می برد.

براین اساس، اینکه دولت آمریکا همه دیدگاه های خود را بر اساس حاصل جمع جبری صفر یا برد و باختی می سنجد نشان می دهد که آمریکا خود را در ضعف می بیند و برای جبران این کاستی می خواهد از ظرفیت های دیگر خود استفاده کند.

چین، تهدیدی واقعی برای جایگاه آمریکا

دانشگاه ایالتی آیووا در سال ۲۰۱۷ با بررسی ۱۵ فاکتور مهم از قدرت ملی در ساختار ایالات متحده به این نتیجه دست یافت که تقریبا در همه این حوزه ها ایالات متحده روند نزولی را دارد و به تدریج از قدرت و جایگاه جهانی این کشور کاسته می شود.

این پژوهش عواملی همچون تولیدملی، جمعیت، هزینه ها و تعداد نیروهای نظامی، ظرفیت دریایی، تولید فولاد، تولید و مصرف نفت، هزینه توسعه و تحقیق، هزینه آموزش، سرمایه گذاری خارجی، وضعیت فارغ التحصیلان دوره های تحصیلی و دانشگاهی، دانشجویان خارجی، صنعت رسانه و سرگرمی، نسبت تجارت به تولید ملی، میزان کمک های امنیتی آمریکا و دیگر مولفه ها را مورد بررسی قرار داد. پژوهشگران این دانشگاه در آمریکا در هر یک از حوزه های فوق آمار و روندهای گذشته آمریکا، چین و روسیه را بررسی و فرایندهای آینده را نیز پیش‌بینی کردند.

بررسی جامع این دانشگاه ۴ سال قبل نشان داد با توجه به رشد اقتصادی سریع چین که در میزان تولیدخالص ملی این کشور نمایان است شکاف میان اقتصادهای پکن و واشنگتن رو به کاهش رفته است و به زودی چین قادر می شود تا اقتصاد آمریکا را پشت سر بگذارد. چین به علت موفقیت های بزرگ اقتصادی که در سال های اخیر کسب کرده است، صنایع این کشور هر روز مدرن تر از قبل می شوند و مردم و طبقه متوسط جامعه چین هم به سرعت تقویت و گسترده می شوند.

 این بررسی در حالی صورت گرفت که هنوز کرونا شایع نشده بود. اکنون یک سال پس از ظهور کرونا، تنها چین توانسته  است خود را از رکود ناشی از کووید ۱۹ نجات بدهد.

طبق تحلیل آیووا، آینده از آن چین خواهد بود که پیشوایی آمریکا را دچار لطمه می کند. چین در تولید بسیاری از کالاهای صنعتی، مواد اولیه و مصرف انرژی در صدر قرار گرفته است ضمن آنکه توسعه نظامی را نیز در دستور کار خود قرار داده است. پیشرفته شدن ارتش این کشور می تواند ادعاها و سیاست های آمریکا در شرق آسیا را دچار چالش کند. در حوزه سایبری نیز چین پیشرفت های خارق العاده ای کسب کرده است. در سال های اخیر زیرساخت ها و صنایع و تجارت ایالات متحده از حملات سایبری از مبدا چین در امان نبوده اند.

از طرف دیگر پژوهشگران این دانشگاه اعتقاد دارند چین سرمایه گذاری گسترده ای را برای توسعه قدرت نرم خود در جهان هم انجام داده است تا خود را به عنوان یک بازیگر مهم در عرصه بین المللی نشان دهد. پکن همزمان توسعه موسسات اقتصادی مستقل خود را با ایجاد «بانک سرمایه گذاری زیرساختی آسیایی» دنبال می کند. گسترش قدرت نرم، موسسات اقتصادی چندملیتی و توسعه نظامی نشانه ای از آن است که چین در جستجوی ایجاد هژمونی خود است.

ویروس کرونا، مشروعیت آمریکا را زیر سوال برد

از جمله عواملی که سرعت افول قدرت آمریکا را تسریع کرد شیوع بیماری کرونا و نوع واکنش کاخ سفید به این بحران بود. دانشگاه آکسفورد در تحلیلی مبسوط به تاثیر همه گیری کووید ۱۹ بر هژمونی آمریکا پرداخت و عنوان داشت دولت ایالات متحده در ماه های ابتدایی همه گیری جهانی کرونا به جای آنکه به عنوان یک قدرت برتر و بازیگر مسلط نظام بین المللی رفتار کند، مسئولیت پذیر نبود و  کشورها را به یک کنش جمعی تشویق نکرد.

دولت آمریکا حتی برای سلامت شهروندان خود که برای تضمین ثبات اقتصادی این کشور امری ضروری بود، اقدام خاصی را انجام نداد. درحالی ایالات متحده برای مقابله با کرونا هزینه چندانی را انجام نداد که به بهانه های مختلف هر ساله صدها میلیارد دلار را صرف هزینه های نظامی می کند.

در این پژوهش آمده است: از مدت ها قبل از کرونا، هژمونی آمریکا در سراشیبی سقوط قرار گرفته بود به گونه ای که آمریکا حتی در تامین نیازهای عمومی خود نیز دچار مشکل شد. دولت آمریکا حتی با کاهش بودجه مراکز درمانی، روند بیماری را در سرتاسر ایالات متحده تشدید کرد.

کمترین پیامد سیاسی کرونا در آمریکا این بود که مشروعیت این کشور دچار خدشه ای بزرگ شد. ایالات متحده چه در داخل و چه در سطح بین الملل جهت دار، ناشیانه و شکست خورده عمل کرد. واشنگتن به جای تمرکز بر بیماری تا چند ماه در برخورد با آن بی تفاوت بود و سپس بر روی این تئوری سرمایه گذاری کرد که سرچشمه ویروس از ووهان چین است. ایالات متحده با نادیده گرفتن همه حقایق و نشانه های ظهور یک بحران درمانی و بهداشتی، ضربه بزرگی را بر مشروعیت داخلی و بین المللی خود وارد کرد.

طبق پژوهش دانشگاه آیووا، در نهایت چین پس از آنکه در مرحله تثبیت قدرت جهانی خود موفق شد، چالش های فزاینده ای را برای آمریکا دارد. رویکرد پکن سرانجام باعث می شود تا این کشور نظام جهانی مورد نظر خود را با رویه ها و هنجاری مورد علاقه اش به مرحله اجرا بگذارد.

حال ایالات متحده باید تصمیم بگیرد که چه واکنشی به افول تدریجی قدرت خود نشان می دهد؛ آیا به راهبردی جدید رضایت می دهد یا اینکه در صدد مجازات قدرت چالش آفرین رقیب بر می آید و ریسک یک جنگ هژمونیک را به جان می خرد؟