تهران-ایرنا- ۷۴ سال است که شعر امیرهوشنگ ابتهاج، با مردم ایران همراه شده، اکنون در تولد ۹۳ سالگی این شاعر، ببینیم از او چه آثاری بر جا مانده است.

به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، سرزمین‌های گوناگون در روزگاران متفاوتی که می‌گذرانند، شاعرانی دارند که نامش راوی یکی از مضامین زنده عصر خود باشد، سال‌ها شعر تغزلی و عاشقانه در شعر سعدی شیرازی جست و جو می‌شد و گویای احساسات مردم ایران بود، پس از آن صائب تبریزی و در روزگار معاصر حسین منزوی، بار غزل عاشقانه را بر دوش کشیدند و اکنون امیرهوشنگ ابتهاج، از دل‌های ایرانی و حتی همه فارسی زبانان جهان می‌سراید.

امروز شاعری که او را به نام ه.ا.سایه می‌شناسیم، ۹۳ ساله می‌شود، ۶ اسفند ۱۳۰۶، در رشت، آغاز زندگی پرفراز و نشیب مردی است که از نور و روشنی برای مردم ایران سخت گفت و حتی در روزگاران سخت، پیامبر امید بود. در همین آغاز کرونا هم برای مردم ایران از راه درازی سخن گفت که در پیش است و هنوز باید رفت. یلدا ابتهاج، برای دلخوشی آنان که دل در گرو ابتهاج دارند، شعرخوانی کوتاهی از پدر را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و ابراز امیدواری کرد مرهمی بر روزهای سخت و همچنین نویدبخش روزهای آینده ما باشد.

ابتهاج در این ویدیوی کوتاه، به دلجویی از مردم سرزمینش می‌گوید:

این همه راه آمدی، آری

بنشین خسته‌ای و حق داری

نَفَسی تازه کن، نمی‌دانم

چند مانده‌ست از شبِ دشوار

تا رسیدن هنوز باید رفت

کار سخت است و راه ناهموار

نخستین کتاب امیرهوشنگ ابتهاج در ۱۹ سالگی او منتشر شد، این اثر که نخستین نغمه‌ها نام دارد، یادگار دلدادگی او به گالیا است و غزل‌های او در شیوه سنتی را شامل می‌شود و بیشتر تحت تأثیر شعر حافظ قرار گرفته، این کتاب به دوره‌ای تعلق دارد که ابتهاج هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود و زندگی او پس از دیدار با نیما تغییر کرد.

پس از آن مجموعه سراب را در ۱۳۳۰ منتشر می‌کند، این کتاب نخستین اثر او متاثر از شیوه نیمایی است، بیشتر در قالب چارپاره سروده شده و همچنان نمونه شعر عاشقانه است. ابتهاج در این سال‌ها در محافل ادبی و هنری شناخته شده و شخصیت شاعرانه خود را نمایان می‌کند.

۱۳۳۲، سال پرباری برای شاعر جوان بود، سیاه‎‌مشق هایش که اشعاری از سال‌های ۲۵ تا ۲۹  و در قالب سنتی و غزل بودند، منتشر شد و پس از آن مجموعه شبگیر را در فضای اجتماعی و سیاسی این سال پرحادثه چاپ کرد که وطن دوستان از آن استقبال کردند.

زمین، آخرین اثر ابتهاج در دهه سی بود، کتابی که اشعار  مشهور او چون زبان نگاه، سرشک نیاز، نگاه آشنا و... را در خود دارد. این مجموعه در ۱۳۳۴ منتشر شد.

زبان نگاه از مجموعه زمین

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست  

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه درخلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت

گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل

هرکجا نامه عشق است، نشان من و توست

سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر

وه از این آتش روشن که به جان من و توست

پس از این کتاب، ابتهاج ده سال خاموشی شاعرانه می‌گزیند و هیچ اثری از او منتشر نمی‌شود، او در این سال‌ها مدیرکل شرکت دولتی سیمان تهران بود اما در نشست‌های ادبی شرکت می‌کرد و مصاحبت با شاعران زمانه خود لذت می‌برد.

چرا سایه؟

صدرالدین الهی، در مجموعه دفتر هنر، ویژه‌نامه سایه از قول هوشنگ ابتهاج درباره انتخاب این تخلص می‌نویسد: به‌گمانِ من در کلمهٔ سایه یک مقدار آرامش و خجالتی‌بودن و فروتنی و بی‌آزاربودن هست؛ این‌ها برای من جالب بود و با طبیعت من می‌ساخت. خود کلمهٔ سایه از نظر حروف الفبا حروف نرمِ بدون‌ادعایی است، در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد در مقابلِ خشونت و حتی می‌شود گفت وقاحت. (در زلال شعر، کامیار عابدی، صص۵۷-۵۸)

مجموعه چند برگ از یلدا، اوج اشعار نیمایی ابتهاج است که در سال ۱۳۴۴ منتشر شده است. بخشی از اشعار این کتاب، تصویرسازی‌های شگفت‌انگیز شاعرانه‌ای دارد که موجب تحسین منتقدان شد و از سوی دیگر، هم نوایی با مردم در این کتاب، محبوبیت اجتماعی چشمگیری برای سایه، به همراه آورد.

شعر تشویش از مجموعه چند برگ از یلدا

بنشینیم و بیندیشیم

این همه با هم بیگانه

این همه دوری و بیزاری

به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟

و چه خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده؟

جنگلی بودیم

شاخه در شاخه همه آغوش

ریشه در ریشه همه پیوند

وینک انبوه درختانی تنهاییم

مهربانی به دل بسته ما مرغی ست

کز قفس در نگشادیمش

***

ای دریغا که دگر دشمن رفت از یاد

وینک از سینه دوست

خون فرو می ریزد

***

من به عهدی که بدی مقبول

و توانایی دانایی ست

با تو از خوبی می‌گویم

از تو دانایی می‌جویم

خوب من! دانایی را بنشان بر تخت

و توانایی را حلقه به گوشش کن

به امیدی که خرد فرمان خواهد راند

می کنم تلقین

وندر این فتنه بی تدبیر

با چه دلشوره و بیمی نگرانم من

این همه با هم بیگانه

این همه دوری و بیزاری

به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟

و چه خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده؟

بنششینیم و بیندیشیم

یک ترجمه و ۱۲ سال سکوت 

۴ سال بعد، ابتهاج با همراهی نادر نادرپور، گالوست خاننس و روبن، کتاب یادنامه را ترجمه و منتشر می کند، یادنامه، این کتاب ترجمه اشعار هوهانس تومانیان (۱۸۶۹-۱۹۲۳) شاعر، نویسنده و ادیب ارمنی ‏است که به شاعر همه ارمنیان شهرت یافته است.

پس از این کتاب باز هم ابتهاج، در سکوت فرو می‌رود و اثر بعدی او در سال ۱۳۶۰، منتشر می‌شود، یادگار خون سرو، حدود۲۰ شعر از سایه را در خود دارد و متفاوت ترین اثر در کارنامه کاری اوست. به بیان ابتهاج آنجا که تاریخ‌نویسان متوقف می‌شوند، شاعران آغاز می‌کنند و هوشنگ ابتهاج در این کتاب روایتی تاریخی از آنچه بر ایران رفته را بازگو می‌کند اما همواره امید، بخش بزرگی از مفاهیم شعری او را با خود دارد، گویی سرسبزی گیلان در شعر او ریشه دوانده باشد.

یادگار خون سرو

دلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر بر آورد
زمین و آسمان گلرنگ و گلگون
جهان دشت شقایق گشت ازین خون
نگر تا این شب خونین سحر کرد
چه خنجر ها که از دل ها گذر کرد
زهر خون دلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است

این قطعه بارها توسط خواننده‌های گوناگون در دوره‌های مختلف به آواز تبدیل شده است.

با فاصله ۱۲ سال دیگر، اثری پژوهشی از سایه منتشر می‌شود، او که دستی در موسیقی پژوهی نیز دارد، نسخه‌ای از اشعار حافظ را به مخاطبان عرضه می کند که چون روایت تازه ای است، نامش را حافط به سعی سایه گذاشته‌اند کاری که در کارنامه ادبی احمد شاملو نیز دیده می‌شود.

حافظ به سعی سایه، یکی از کامل‌ترین و بهترین تصحیح‌های دیوان اوست که از روی سی دست‌نوشته قرن نهم با دقت به شیوه سنجشی و گزینشی گردآوری شده است.

آخرین‌ها...

سال ۱۳۸۵ دو مجموعه از امیرهوشنگ ابتهاج منتشر شد،  مجموعه شعر تاسیان که آثار نیمایی و شعر نوی ابتهاج را در خود دارد و شامل ۸۷ قطعه سروده شده از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۸۰ است. برخی از اشعار این مجموعه پیشتر در نشریات به چاپ رسیده بودند.

کتاب دوم، بانگ نی است که یک شعر بلند و چند شعر دیگر از ابتهاج را در خود دارد، اهمیت این کتاب در این نکته است که شهرام ناظری و مرحوم محمدرضا شجریان، بخش‌های مختلفی از این شعر را به آواز درآورده‌اند. این کتاب پس از انتشار با مشکلاتی رو به رو شد و انتشار آن در سال‌های اخیر از سر گرفته شده است.

پس از ۱۳۸۵، اثر تازه ای امیرهوشنگ ابتهاج منتشر نشده است، کتاب هدیه را که مجموعه‌ای خوشنویسی شده از ۱۵ شعر او به قلم عبدالله فرادی است، انتشارات سخن با همکاری بنیاد محمود افشار منتشر کرده است.

آینه در آینه نیز برگزیده‌ای از آثار ابتهاج به انتخاب محمدرضا شفیعی کدکنی است که انتشارات چشمه، آن را به چاپ رسانده است.

میلاد عظیمی نیز در کوششی بزرگ، مجموعه خاطرات سایه در قالب مجموعه دو جلدی پیر پرنیان اندیش، منتشر کرده که برای آشنایی با امیرهوشنگ ابتهاج، اثر مهمی به شمار می‌آید.

راهی و آهی نیز منتخب هفت دفتر شعر از هوشنگ ابتهاج(سایه) است که عبارت اند از سراب، شبگیر، زمین، چند برگ از یلدا، یادگار خون سرو، سیاه مشق و راهی و آهی، انتشارات سخن به چاپ رسانده است.

در نقد و تحلیل آثار سایه نیز کتاب‌هایی منتشر شده‌اند که از اهمیت خاصی برخوردار هستند اما در این مقال نمی‌گنجند.

امیرهوشنگ ابتهاج، امسال ۷۴ سال حضور در کنار مردم ایران را جشن می‌گیرد، اویی که از ۱۹ سالگی سرودن را آغاز کرده و اکنون، چون گنجینه‌ای ارزشمند برای ادبیات ایران، هر دقیقه از زندگی‌اش جشنی بیکران است.