سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با فیلم عاشقانه «رمانتیسم عماد و طوبا» آغاز شد و با یک عاشقانه دیگر یعنی «تیتی» به پایان رسید. دراین میان سه فیلم «بیهمهچیز»، «ابلق» و «تیتی» بیش از رقبا نظر مثبت منتقدان را به سمت خود جلب کردهاند، فیلم «یدو» و «بی همه چیز» به ترتیب با ۱۴ و ۱۳ نامزدی و کسب ۵ سیمرغ، محبوب ترین فیلم ها نزد منتقدان شدند و بالاخره «ابلق» بهترین فیلم جشنواره از نگاه مردم و موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد.
از نظر محتوای داستانی، اتکای فیلمهای امسال به اتفاقات تاریخی بود. در جشنواره چند فیلم قصهشان را بر بستر رخدادهای تاریخ معاصر روایت میکردند. «یدو» به دوران محاصره شهر آبادان در جنگ تحمیلی میپرداخت. «منصور» ضمن مرور زندگی شهید ستاری از سالهای دهه شصت میگفت که ایران به دلیل شرایط تحریم، امکان خرید هواپیما و جنگندههای هوایی را نداشت. «روزی روزگاری آبادان» اشارههایی به جنگ آمریکا و عراق در سال ۱۳۸۱ داشت. «مصلحت» به دوران ریاست شهید دکتر بهشتی در قوه قضاییه میپرداخت و از درگیری خیابانی گروههای سیاسی در اوایل انقلاب میگفت و «تکتیرانداز» با نگاهی به زندگی شهید زرین، (تک تیرانداز موفق جنگ ایران و عراق) تواناییهای منحصربهفرد او در شکار دشمنان بعثی را روایت میکرد. با این حساب تعداد زیادی از فیلمهای امسال پشتوانه تاریخی داشتند.
به بهانه بررسی و تحلیل ۱۶ فیلم به نمایش در آمده در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، اداره کل پژوهش ایرنا وبیناری را با شرکت سه تن از منتقدان سینمایی کشور برگزار کرد. در این نشست مجازی «آرش خوشخو» سردبیر روزنامه هفت صبح و منتقد سینما و خانم ها «آنتونیا شرکا» استاد دانشگاه و منتقد سینما و «آزاده جعفری» نویسنده، مترجم و منتقد سینما حضور یافتند و به بیان تحلیل خود در ارتباط با آثار به نمایش در آمده در جشنواره پرداختند و اکنون بخش سوم و پایانی نشست از منظرتان میگذرد.
در بخش اول و دوم این وبینار فیلم های بی همه چیز، زالاوا و همچنین ابلق و مامان مورد تحلیل و برررسی قرار گرفت و در این بخش سه فیلم تی تی،شیشلیک و خط فرضی مورد بحث قرار گرفته است.
تی تی ساخته آیدا پناهنده
ایرنا: فیلم تی تی یکی دیگر از فیلم های تحسین شده جشنواره امسال از نظر منتقدان و نویسندگان سینمایی بود که در بخش داوری نیز در چهار رشته نامزد شد و همچنین جزو فیلم های برگزیده از نگاه تماشاگران جشنواره نیز لقب گرفت. در خصوص این فیلم و فضای متفاوتی که فیلمساز به تصویر کشیده، چه تحلیلی دارید؟
خوشخو: فیلم تی تی از نظر شکل داستان پردازی سه مرحله مختلف را پیموده است: ابتدا و انتهای فیلم در فضای متفاوت با الگوهای مرسوم سینمای ایران می گذرد و فیلمساز توانسته رابطه ماورایی و کهکشانی پروفسور و دختر خدمه بیمارستان را به تصویر بکشد. رابطه شگفت انگیز تی تی و پروفسور با نجات پروفسور از مرگ و در اثر راز و نیاز شبانه تی تی جدیت و عمق بیشتری پیدا کرد. فیلم با تصویر سیاه چاله، حرکت دست کارگر، بازی با نور خورشید و از آن سو پروفسوری که با بادکنک قرمز در حال راه رفتن در بیمارستان است؛ آغازی متفاوت و غافلگیر کننده داشت که همزمان فیلم «شکستن امواج» لارس فون تریه فیلمساز دانمارکی را تداعی می کرد. در خصوص این ساختار میتوان چند فیلمساز دیگر همچون مانی حقیقی، شهرام مکری و فیلم های اولیه محمدحسین مهدویان را نیز نام برد که بدون پیروی از فرمول های مرسوم و امتحان پس داده سینمای ایران، مسیرها و فضاهای غافلگیرکننده و جذابی را برای تماشاگر به تصویر می کشند.
در مقابل از لحظه ورود هوتن شکیبا به داستان، فیلم دچار الگوها و کلیشه های مرسوم سینما ایران از قبیل نامزدبازی، مرد غیرتی و خط خطوط های این چنینی می شود و روند غافلگیر کننده آن دچار آسیب می شود و نوعی افول و نزول در سطح کیفی فیلم به وقوع می پیوندد. از سوی دیگر در پایان فیلم نیز چنان که اشاره شد فضای فراواقعی و شگفت انگیز فیلم و شخصیت تی تی تکرار می شود تا در نهایت فیلم با تمام فراز و فرود هایش از بهترین فیلم های امسال جشنواره فیلم فجر لقب گیرد.
جعفری: به طور کلی فیلمهای آیدا پناهنده و جهانبینیاش را دوست دارم و با صحبتهای آقای خوشخو موافقم. تی تی با بازی خوب الناز شاکردوست، شخصیت عجیب، جذاب و یگانهای در سینمای ایران است و جلسومینا در «جاده» فلینی و بث در «شکستن امواج» لارس فون تریه را به یاد میآورد. به علاوه رابطه عاشقانه و در واقع عشق ناممکن میان تیتی و ابراهیم به خوبی شکل گرفته است. فیلم صحنههای تاثیرگذاری دارد، مثلاً صحنهای که تیتی برای نجات جان مردی که نمیشناسد، به دل دریا میزند یا صحنهای که ابراهیم تیتی را در طویله مییابد، در حالی که نوزاد را در آغوش گرفته و پیرزنان دورش را گرفتهاند. اینجا ارجاعی به تولد مسیح میبینیم و پیشتر هم ابراهیم تیتی را با مریم باکره مقایسه کرده بود. آیدا پناهنده به خوبی میتواند مسائل و مشکلات جامعه ایرانی و عواطف مبهم و پیچیده انسانی را با شمایلهای مذهبی، نقاشیهای کلاسیک و مفاهیمی فرازمینی در هم بیامیزد.
شاید بخشی از مشکل فیلم به شخصیتهای فرعی از جمله پسرخاله و همسر سابق پارسا پیروزفر بر میگردد که شخصیتهای جذابی نیستند و در واقع جایگاه خود را در فیلم پیدا نکردهاند. همچنان فیلم محبوبم در کارنامه آیدا پناهنده «اسرافیل» است، چرا که اسرافیل از نظر توجه به سبک و فرم و همچنین شیوه روایت بسیار جسورانه و متفاوت عمل کرده است. در حالی که تیتی بیشتر تمایل به قصهگویی دارد. در کل خوشحالم که آیدا پناهنده سرسختانه به دنیای خودش وفادارست و در این روزها به عشق و زیبایی میاندیشد.
شرکا: برخلاف خانم جعفری، من فیلم های قبلی آیدا پناهنده را ندیدم اما این فیلم باعث شد انگیزه برای مرور کارنامه فیلمسازی وی را پیدا کنم. «تی تی» برای من یک عاشقانه ظریف و لطیف است که جای آن در سینمای روزهای ایران خالی بود. کنتراست و تضاد دو شخصیت فیزیکدان و دختر شیرین عقل در فیلم جذاب و دیدنی از آب درآمده و با ورود هوتن شکیبا و ایجاد یک مثلث عشقی، درام شکل می گیرد. بحث دیگر، موضوع نشانه ها است که همچون نخ تسبیح اتفاقات و فرازهای داستان را به هم وصل و از سوی دیگر فیلم را نقطه گذاری می کنند: برای نمونه کاغذهای پر از فرمولی که پروفسور بر روی آن نظریات خود را ثبت میکند، شیای معنادار میشود که در نقاط اوج داستان با حضور فعال خود، به روند ماجرا جهت میدهد یا قدرت های ماورایی تی تی؛ اینکه با نگاه، اشیا را حرکت میدهد یا دست خود را روی آتش نگه میدارد، اینها به فیلم فضایی افسانهای داده و جذابیت آن را دوچندان کرده. در میان فیلم های واقع گرا و خشن این روزهای سینمای موسوم به اجتماعی ایران، عاشقانه ای لطیف و با جنبه های ماورایی به چشم میآید. فیلم تی تی با پایان باز خود، جزو فیلمهای شاخص در جشنواره امسال فیلم فجر بود.
شیشلیک ساخته محمد حسین مهدویان
ایرنا:فیلم «شیشلیک» از جمله فیلمهایی بود که تا لحظه آخر برای تصاحب بهترین سیمرغ نگاه مردمی جشنواره با فیلم «ابلق» در رقابت بود و در عین حال در میان برخی منتقدان بازخوردهای منفی داشت. هرچند برخی فیلم را پسندیده و نقدهای مثبتی روی آن نوشتند. نظر شما درباره این فیلم و مسیر فیلمسازی محمدحسین مهدویان چیست؟
شرکا: در نگاه اول شیشلیک نوعی پسرفت در سینمای محمدحسین مهدویان به شمار میآید و فارغ از معانی ضمنی و سیاسی که به فیلم الصاق می شود، فیلم ضعیفی است که شاید اگر نام محمدحسین مهدویان یا تهیه کننده آن نبود، در بخش مسابقه سینمای ایران نیز حاضر نمی شد. مهدویان شروع فیلمسازی خود را از آثاری چون «ایستاده در غبار» و واکاوی تاریخ معاصر ایران و انقلاب آغاز کرد و البته در خلق این سبک مستند گونه تاریخی موفقیت قابل توجهی کسب کرد و توانست بخش مهمی از تاریخ معاصر را در قالب داستان های جذاب و کاراکترهای باورپذیر برای تماشاگران نسل های تازه سینمابه تصویر بکشد که نه تنها جنبه آموزشی داشتند بلکه به نوعی آرشیوی از اتفاقات رخ داده در تاریخ معاصر بودند که از ساختار سینمایی و زیبایی شناسی هنری نیز برخوردار بودند.
اما مهدویان در چرخشی نامشخص، از «لاتاری» به بعد، دچار انحراف مسیر در در روند فیلمسازی خود شد، البته این انتظار وجود ندارد که یک فیلمساز همه فیلم های خود را در یک فضا و گونه سینمایی بسازد اما این تغییر جهت می بایست در نتیجه و برآیند کار نیز مفید فایده باشد. سال گذشته فیلم «درخت گردو» از مهدویان در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با وجود برخی نقدهای منفی، به نظر فیلم موجه و شایسته ای بود در حالی که در فیلم شیشلیک شاهد نزول و افول مهدویان در فیلم سازی هستیم چرا که این فیلم، برخلاف ادعای کمیک بودن آن نه می تواند بخنداند و نه قادر است محتوای شعاری و کلیشه ای خود را باور پذیر و تاثیر گذار به تصویر بکشد. شوخی خوردن شیشلیک به عنوان موضوعی که نماد نباید و نشاید در فیلم است و کلیشه های شخصیتی افراد ذی نفوذ و صاحب قدرت در فیلم، نمونه های تکراری و ناکارآمدی هستند که کلیت فیلم روی آن می چرخد. در کل این سوال پیش می آید فیلم شیشلیک چه مزیت و امتیازی نسبت به دیگر فیلم های کنار گذاشته از جشنواره داشته که توانسته در بخش مسابقه سینمای ایران شرکت کنند در حالی که نه اندیشه و محتوای قابل ملاحظه ای در فیلم مشاهده میشود و نه از نظر فنی و ساختاری اتفاق جدیدی در سینما ایران و کارنامه مهدویان قابل رویت است به طوریکه هیچ فرقی میان این فیلم و دیگر آثار سطحی و دم دستی این سوال های سینمای ما که نام کمدی را نیز یدک میکشند، وجود ندارد.
خوشخو: شیشلیک تنها فیلم سینمای ایران بود که از آینده حرف میزد چرا که در طول فیلم پیش بینی تلخی از آینده دارد. در این فیلم و توسط فیلمنامهنویس و فیلمساز، ایران به کره شمالی تشبیه می شود .
از سوی دیگر تصاویر فیلم به شدت برگرفته از حوادث کارگران هفت تپه و ویدیوهایی است که از تحصن آن ها در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد و به طورکلی تصویری به شدت تلخ از آینده ایران ارائه می دهد که از نظر من تصویری غلط و اشتباهی است. از سوی دیگر توده های مردم در فیلم شیشلیک آدمهایی فاقد تعقل و اندیشه هستند که از نظر من بسیار اغراقآمیز و اشتباه است. فیلم به شیوه مبالغه آمیز و جعلی قصد ایجاد همدلی و القای مفاهیم خود را به تماشاگر است و به نظر نمی رسد در تعمیم و تبیین این هدف موفق شده باشد. در کل انتظاری که از محمدحسین مهدویان به عنوان یک فیلمساز تکنیکی در سینمای ایران داشتیم در شیشلیک برآورده نشد و این فیلم می توانست توسط هر سینماگر دیگری که تسلط و تبحر مهدویان در فیلمسازی را نیز ندارد، ساخته شود، شیشلیک فیلم ناامیدکننده و ضعیفی بود؛ هرچند توانسته لحظات خنده دار و کمیکی را نیز به تصویر بکشد.
خط فرضی ساخته فرنوش صمدی
ایرنا:فیلم خط فرضی از جمله فیلمهای جشنواره امسال بود که انتقادات زیادی به حضور این فیلم به بخش مسابقه سینمای ایران وجود داشت که عمده نقدها به فیلم منفی بود. در این مورد و همچنین حال و هوای فیلم خط فرضی نظر خود را بفرمایید.
جعفری: «خط فرضی» فیلم بلاتکلیفی است. آیا میخواهد به قلمروی سورئال و نمادپردازیهای اغراقآمیز قدم بگذارد یا به واقعیت زندگی شخصیتهایش وفادار باشد؟ آیا ملودرامی خانوادگیست یا درام دادگاهی؟ آیا میخواهد با دروغ و حقیقت به سبک فرهادی بازی کند و دیدگاههای مختلف را به نمایش بگذارد یا مدافع حقوق زنان باشد؟ آیا دربارهی سوگ پدر و مادر پس از مرگ فرزند است!؟
فیلمنامه «خط فرضی» در درجهی اول منطق ندارد! مثلاً چرا مراسم عروسی را در برف و بورانِ زمستان وسط جنگل برگزار کردهاند؟! اینجا تلاش شده که اتمسفری کابوسگون و ترسناک ساخته شود. اما روز بعد، لحن و رویکرد فیلم کاملاً رئالیستی میشود و شخصیت زن یکی از عجیبترین کارهای ممکن را میکند! باز فقط برای این که درگیریِ ساختگی پیرامون بازی دروغ و حقیقت بسازد.
بنابراین کنشها و انگیزههای شخصیتها و روابط علی و معلولی در بسیاری از موقعیتها قابل قبول نیست، برای نمونه چطور ممکن است پدری بدون مشاهده گواهی فوت فرزندش در خیابان راه بیفتد و به دنبال کشف شیوه تصادف و عامل قتل فرزندش بگردد! در واقع به طرز تحمیلی از مرگ کودک استفاده شده تا موتور داستان روشن شود اما بعد این حادثه مهمِ دردناک به پسزمینه رانده میشود، تاثیر این اتفاق فقط با گریه و زاری مکرّرِ شخصیتها نشان داده میشود و به تدریج تاثیرگذاریاش را از دست میدهد. در اواخر نیز دوباره دغدغه خشونت علیه زنان مطرح می شود و همچنان که گفته شد در تناسب با فضای کلی داستان نیست. شخصیتپردازی و بازیها ضعیف و باورناپذیرند و تعدادی شخصیت فرعی هم وجود دارد که کارکرد و اهمیت آنها در داستان مشخص نیست و به سادگی به داستان وارد و بدون تاثیر در روند کلی داستان از آن خارج می شوند، در حالی که در یک فیلم موفق هر یک از شخصیت ها و همچنین دیگر عناصر کارکرد خاص خود را در کلیت فیلم دارند. خط فرضی از فیلمهای ضعیف جشنواره امسال بود.