تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی نماد استقلال طلبی و خودکفایی مردمان این مرز و بوم به شمار می رود که با ایستادگی و مقاومت برای کسب حق خود و قطع دست بیگانگان از منابع و سرمایههایشان به ثمر نشست. بدون شک در به تصویب رسیدن این رخداد تاریخی بزرگ، محمد مصدق نقش بی بدیلی داشت و وی به این نتیجه رسیده بود که مشروطه، آزادی، دموکراسی و پیشرفت ایران تحقق نمی یابد، مگر اینکه در برابر زیاده خواهی استعمارگران ایستادگی شود. از این رو با ملی کردن صنعت نفت، اصل حاکمیت ملی و قانون اساسی را احیا کرد.
در این خصوص پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به گفت وگوی با «علی ططری» استاد دانشگاه، نویسنده و تاریخ پژوه پرداخت که در ادامه متن آن آمده است:
ایرنا: آیا ایران در زمانی که محمد مصدق میخواست نفت ملی اعلام کند، توانایی استخراج و صدور نفت داشت؟ آیا ایران به اندازه کافی متخصصین، مهندسین و نیروهای حرفهای لازم برای صدور نفت داشت که از کشورهای چون روس و انگلیس و ... بی نیاز باشد؟
ططری: بدون شک نه امکاناتی داشتیم و نه حتی یک نیروی متخصص که بتواند کار فنی انجام دهد. یکی از اشکالاتی که نمایندگان مجلس پانزدهم داشتند این بود که شرکت نفت انگلیس و ایران به هیچ یک از تعهدات خود عمل نمی کرد؛ حسین مکی در جلسه چهارم مرداد ۱۳۲۸ مجلس شورای ملی زمانی که بحث قرارداد گس- گلشائیان مطرح شد، نکات مهمی را اشاره میکند از جمله اینکه در موارد متعددی اشاره دارد که شرکت نفت انگلیس و ایران در حال انجام تخلفات عدیده است و در مجموع این ثروت ملی ایران است که به یغما و غارت می رود. او بر این موضوع تاکید می کند که شرکت به هیچ وجه اجازه دسترسی به اسناد محرمانه را به ایران نمیدهد و از سوی دیگر شرکت هیچ برنامه ای برای استخدام نیروهای ایرانی و آموزش آنها ندارد و حتی مشخص نیست که روزانه تا چه اندازه نفت استخراج و صادر می شود. بنابراین وزارت دارایی ایران، ساز و کار مشخصی نمی تواند در ارتباط با میزان صادارت ارایه دهد. از طرف دیگر تمام گاز همراه نفت که در آن زمان می توانست مورد استفاده قرار گیرد، می سوخت و بدین ترتیب، سالیانه حدود ۶میلیون لیر ضرر مالی متوجه منافع ملی ایرانیان می شد. با این شرایط آیا می توان به روند کار شرکت ایران و انگلیس ادامه داد؟ به نظر می رسد کاملاً غیرممکن بود و آنچه بیش از پیش بر باد می رفت منافع ملی کشورمان بود.
ایرنا: برخی بر این باورند که شرایط بینالمللی اجازه نمیداد، نفت ایران ملی شود (با توجه به اینکه انگلیسی ها اجازه نمی دادند، اعراب این امتیاز داشته باشند) آیا این اقدام مصدق محکوم به شکست نبود؟
ططری: طرح این پرسش به این شکل ساده اندیشانه است. کدام کشور در دنیا وجود دارد که از منافع خود عبور کند، آن هم انگلیسی هایی که معروف هستند به اینکه برای حصول منافعشان به هر کاری دست می زنند و در تاریخ هم ثابت شده که تمام مسایل انسانی را به سبب منافع بیشتر زیر پا نهادهاند. این اقدام را نمی توان محکوم به شکست دانست در حقیقت آغاز یک مبارزه بوده است، برای جلوگیری از غارت اموال و منافع ملی و آنچه نیز مصدق را در سپهر تاریخ ماندگار کرد، شجاعت و حق طلبی او در مواجهه با غارت ثروت ملی کشور توسط انگلیسیها بود. چرا به پیامدهای ملی شدن صنعت نفت نمی پردازیم بعد از آنکه دولت مردمی دکتر مصدق سرنگون شد، شاهد هستیم که قراردادهای نفتی که در دولت زاهدی منعقد شد، کاملاً با گذشته متمایز بود. در این قراردادها اصل تنصیف(پنجاه پنجاه) لحاظ شده اما با بررسی قرارداد شرکت نفت انگلیس و ایران عایدی ما از ۲۰ درصد سود سالیانه کمتر بود.
ایرنا: به نظر شما اگر ایران قرارداد گس گلشاییان را قبول می کرد و سهم بیشتری از نفت پیدا می کرد، بهتر نبود؟
ططری: این نکته مسلم است که طبق قرارداد گس- گلشائیان سهم ایران بیشتر میشد و انگلیسی ها حتی از طرف آمریکایی ها به عنوان هم پیمانان خود تحت فشار بودند. در اسنادی که توسط آمریکایی ها چاپ شده اشاره می شود که آنها نسبت به پایمال کردن حق ایران در شرکت نفت انگلیس و ایران هشدار داده اند که این موضوع به افکار عمومی و صحن مجلس شورای ملی رسیده است. این در حالی بود که اکثریت مجلس پانزدهم که از تیر ۱۳۲۶ تا مرداد ۱۳۲۸ فعالیت داشتند با دربار و سیاست های انگلیس همراه بودند، تعدادی نیز طرفدار حزب توده بودند و ملی گراها در اقلیت بودند. اما در همین مجلس قرارداد گس- گلشائیان رد شد به موجب این قرارداد سهم ایران به ازای هر تن نفت از چهار شلینگ به ۷ شلینگ افزایش یافت و در نهایت قرار شد، سهم ایران به ۳۷درصد از کل درآمد نفت افزایش یابد. این در حالی بود که در قراردادهای نفتی میان شرکت های آمریکایی و دیگر شرکت ها اصلی تصنیف مطرح شده بود و این موضوع را اقلیت مجلس پانزدهم و در صدر آنها حسین مکی به خوبی به شنیده و به نظر نمایندگان رسانده بودند.
ایرنا: آیا بهتر نبود ملی شدن صنعت نفت در دوره زمانی تدریجی اعلام شود یا همان موقع بهترین زمان بود؟
ططری: باید پذیرفت اصل ملی شدن صنعت نفت که از حاکمیت ملی سرچشمه می گرفت در زمره حقوق اساسی ملت بود و در جهت استیفای حقوق نفتی کشورمان قلمداد می شود. آیا در امر خطیر استیفای حقوق قاطبه ملت باید تامل و تاخیر کرد؟ هر ثانیه و دقیقه از فعالیت شرکت نفت انگلیس و ایران ضربه ای بزرگ به منافع ملی بود. توجه کنیم که کلمانسو نخست وزیر معروف فرانسه در ایام جنگ جهانی جمله معروفی دارد، او می گوید: هر قطره نفت به اندازه یک قطره خون سربازان ما ارزش دارد. توجه بفرمایید اگر نهضت ملی ادامه پیدا می کرد و کودتا به سرانجام نمی رسید، اوضاع مملکت حتما بهتر از این بود در ۱۰ سال گذشته که پیگیر انتشار اسناد آمریکایی و انگلیسی بودم، حجم حضور دستگاه های جاسوسی آمریکایی، انگلیسی و شوروی بی نهایت است. هنوز بسیاری از اسناد روسی و انگلیسی منتشر نشده است اما با همین قدر از اسناد منتشره دانستیم که ایران به ترمینال و ترانزیت جاسوسهای انگلیسی، آمریکایی و روسی بدل شده بود. مصدق و سران ملی- مذهبی جنبش نفت از این شرایط چندان خبر نداشتند و فضایی وحشتناک علیه ایشان شکل گرفته بود. افرادی همچون دکتر مصدق و دکتر فاطمی تا حدودی شرایط کلی را درک کرده بودند و مهم این بود که هیچ گاه عقب نشینی نکردند و مبارزات حق طلبانه آنها به الگویی در تاریخ ایران بدل شد به عقیده من امکان نداشت و اصلا جایز نبود که به صورت تدریجی انجام گیرد، زیرا حریف بسیار قدرتمند بود.
ایرنا: آیا اینکه رزم آرا میگفت «ما حتی توانایی اداره یک کارخانه سیمان نداریم» ناشی از درک واقعیت ها بود یا اینکه مخالف ملی شدن صنعت نفت بود؟
ططری: در بحث نهضت ملی شدن صنعت نفت موضوع پرونده رزم آرا باید به طور مستقل بررسی شود. او افسری کاردان، باسواد و لایق بود که بر اوضاع تا حدی تسلط داشت اما بر پایه اسناد موجود بیشتر در زمین آمریکایی و انگلیسی ها بازی می کرد؛ افسری که خواسته یا ناخواسته در پی اجرای منویات بیگانگان بود. او می خواست در قامت نخست وزیری خشن و نظامی وارد عرصه شود و صدای مخالفان نادیده گرفته یا سرکوب کند و طرحی دراندازد که هم منافع شاه و هم انگلیسی ها در آن دیده شود و این امکانپذیر نبود. زیرا منافع آن دو با منافع ملی و آنچه خواست سران جبهه ملی بود، تفاوت داشت هر چند این سخن او که «ما توانایی اداره یک کارخانه سیمان را نداریم» تا حدی به لحاظ فنی درست به نظر میرسد اما از یک نوع حقارت و سرخوردگی حکایت داشت که زیبنده نبود از زبان نخست وزیر کشور جاری شود. در خصوص مرگ او هم تمام گروه های مخالف شاه اعم از چپ، مذهبی و ملی گراها خشنود شدند و عملاً راه برای ملی شدن صنعت نفت هموار شد.
ایرنا: به نظر شما مخالفت آمریکا با ملی شدن صنعت نفت به این دلیل بود که کابینه در دست مصدق و ملی گراها بود یا به طور کلی مخالف ملی شدن صنعت نفت بود؟
ططری: من از اساس با طرح این پرسش که آمریکایی ها مخالف یا موافق ملی شدن صنعت نفت بودند یا نبودند؟ موافق نیستم. از لابلای اسناد مستنداتی که آمریکایی ها تاکنون درباره جریانات ملی شدن صنعت نفت منتشر کرده اند به نظر می رسد، آمریکایی ها در حدود چهل سال حضور خود در فضای داخلی ایران یعنی میان سال های ۱۹۱۶ تا ۱۹۵۳میلادی که به کودتا ۲۸مرداد ۱۳۳۲ انجامید، چند هدف مشخص داشتند؛ از سال ۱۹۱۶ تا حدود سال های ۱۹۴۵ میلادی بیشتر نفت ایران برای آنها مهم بود و تمام تلاش خود را برای انعقاد چند قرارداد مبذول داشتند اما در مجموع به دلیل تلاش ها و خنثی سازی اقداماتشان توسط انگلیسی ها موفق نشدند از پایان جنگ جهانی دوم و به طور مشخص از سال ۱۹۴۵ به بعد چرخش عمده ای در اهداف حضور و نفوذ آمریکایی ها در ایران دیده می شود، به طوری که اولویت موضوع نفت جای خود را به جلوگیری از نفوذ شوروی در ایران داد و سپس حذف موقعیت و سلطنت محمد رضا پهلوی در رتبه های بعدی اهداف آمریکایی ها قرار گرفت، آمریکایی ها در این سال ها در اوج پیشرفت و ترقی حاصل از تبعات جنگ جهانی دوم بودند. نفت کافی هم داشتند و برخلاف انگلیسی ها بیشتر به دنبال جلوگیری از قدرت گیری شوروی ها در منطقه و جهان بودند و شاید نخستین جرقه های جنگ سرد از ایران و صف بندی هایی که شوروی و آمریکا در ایران آغاز کردند، شروع شد. تهران پر بود از جاسوسان متفقین که به سرعت مشغول یارگیری و اقدامات فرهنگی برای نفوذ بیشتر بودند. آنها حتی روزنامه اجاره ای داشتند در تمام عرصه های فرهنگی و اجتماعی به یکباره فعالیت های چشمگیری را آغاز کردند. همه این اقدامات برای کنترل شوروی و نیز ممانعت از قدرت گیری جریان چپ در ایران بود.
آمریکا حتی در ابتدا خواستار تداوم دولت مصدق و امید به همکاری با او داشتند، همچنان که مصدق قصد داشت به عنوان نیروی سوم از آنها استفاده کند و اساساً آمریکایی ها دخالت چندانی در مساله ملی شدن صنعت نفت چه به صورت مخالف و چه به عنوان موافق نداشتند. حتی در برخی از اسنادی که منتشر شده آمریکایی ها به پایمال شدن حق ایرانی ها در قرارداد نفت ایران و انگلیس اذعان دارند و به نظر می رسد حتی ملی شدن صنعت نفت به نفع آمریکایی ها تمام شد.
آنها از سال ۱۹۱۶ به دنبال انعقاد قراردادی نفتی با ایران بودند که هیچ گاه به سبب دخالت انگلیسی ها انجام نگرفت و اکنون با ملی شدن صنعت نفت در ایران راه ورود آنها به صنعت نفت ایران هموار شده بود. پس از آن بلافاصله با خروج انگلیسی ها از صحنه نفت ایران، در دوره دولت زاهدی نخستین قراردادهای نفتی با آمریکایی ها منعقد شد. آنچه که تاکنون برای ما مسجل شده این است که آمریکایی ها به ویژه در زمان ریاست جمهوری ترومن با تحریک چرچیل نخست وزیر وقت انگلیس، قانع شدند که در کودتا شرکت کنند. بنابراین با توجه به آنچه گفته شد، کنترل شوروی نسبت به موضوع نفت در این زمان برای آمریکایی ها مهم تر بود و چرچیل از همین راه در ذهن و فکر ترومن نفوذ یافت و او را قانع کرد که ایران در حال فروپاشی است و حکومت بعدی قطعاً کمونیستی و زیر نفوذ شوروی خواهد بود.